سر ظهر بود که، رسیدیم نجف...
با موتور گاری دار ها مقداری راه اومدیم و جلوی وادی السلام پیادمون کرد.
باید مسیر خیلی طولانی رو از داخل وادی السلام رد میکردیم.
هوا هم خیلی گرم بود.
یه مقداری راه اومده بودیم، زمین خراب بود و با کالسکه سخت بود راه رفتن.
نفسم بند اومده بود.
یک دفعه دیدم همسرم ایستاد و دستش رو آورد بالا.
به جایی که خیره بود نگاه کردم...
اولین چیزی که تونستم بگم: « السلام علیک یا بابا»
و بعد: «زخمی ام التیام میخواهم
التیام از امام میخواهم
السلام علیک یا ساقی
من علیک السلام میخواهم»
اصلاً انگار اون یه نقطه نوری که متعلق به گنبد حضرت بابا بود یه جون تازه ای بهمون داد...
پ.ن: تصویر قسمتی از وادی السلام هست که گنبد هم معلوم نیست
پ.ن۲: چون گوشیم در اون لحظه خاموش بود نتونستم عکسی بگیرم و عکس اینترنتیه
#یادش_بخیر
#دلتنگی
#نجف
#خانهی_پدری
@hajammar313
هدایت شده از نحن ابناء الخامنه ای
#اربعین
برای کسایی که نرفتن پیاده روی #اربعین و لمس نکردن و فقط از تلویزیون دیدن شاید خیلی سخت نباشه
ولی
برای اون دسته از آدم هایی
که هرسال پیاده روی رو با سختی های شیرینش میرفتن و برای خودشون صفایی میکردن سخت هست و دلشون داره دیوونه میشه که خدایا قراره چطور بشه....
یه ولی بزرگتر هم هست
برای اونایی که موکب داشتن و از کل سال دغدغه موکب های #اربعین رو داشتن و دنبال وسایل و خادم و #نذورات برای موکب بودن و امسال باید بشینن و حسسسرت اربعین و #پیادهروی و #کربلا و #نجف و #موووکب ها رو بخورن
خیلی خیلی سخته
در حدی که طاقت دیدن سال های قبل اربعین رو ندارن و....
یادش بخیر
هرسال اول محرم که میشد درگیر جم و جور کردن وسایل و نذورات #موکب بودیم، قبل #اربعین چنددفعه میرفتیم #نجف، #تومسیر و #کربلا برای بازدید مکان موکب ها و....
اصلا دنیایی داشتیم با فضای اربعین و همه دلخوشیمون اون بیست روز، یک ماهی بود که نوکری زائرای ابی عبدلله رو تو موکب هامون میکردیم و نگاه لطف ارباب رو حس میکردیم ...
یادش بخیر
شب ها وقتی از خستگی زیاد میافتادیم بیرون موکب کنار جاده و زائرا میرسیدن و جا خواب نداشتن یا گرسنه بودن یا...
فقط حسرت میخوردیم بحالشون
یادش بخیر
روز اربعین وسایل موکب رو با گریه جمع میکردیم و میرفتیم برای زیارت خودمون و گزارش کار خدمت ابی عبدالله(ع) و حضرت قمر بنی هاشم(ع) میدادیم
فقط این کلمات دارن عذابم میدن....
حی الرحمه نجف
کنسولگری کربلا
عمود ١٠٩۵
عمود ٩٨٠
حِلّه
خدایا...
این چه عذابی بود که اومد و همه چی رو ازمون گرفت
دلمون به اعتکاف خوش بود که نشد
دلمون به دهه اول محرم با شوروحال خوش بود که نشد
دلخوشی اربعین و پیاده روی نجف تا کربلا رو ازمون نگیر آقاجان
#دلنوشته
#حاج_عماد
@maghar_haj_ammar