#شما
https://eitaa.com/Ekip_haji739/128253 با شما گرم و صمیمی هست یا همه ادمین هاتون خانوما
#من
با تمام ادامین خانم
#شما
اون فردی که گفتن چرا اینقد ناشناس میزارید بجاش مطالب آموزنده بزارید ، کاملا موافقم باهاشون حتما نباید چالش باشه اینهمه موضوع مختلف هست که میشه راجبش صحبت کرد وقتی حضرت آقا فرمودن افسران جنگ نرم باشید ، اگر موضوعی ندارید افسر جنگ نرم تربیت کنید ، تو کشور اینهمه اتفاق میوفته اینهمه شبهه وجود داره درباره اونا اطلاع رسانی کنید ، برنامه بچینید برای کانالتون صحبت های حضرت آقا رو منتشر کنید درباره حجاب صحبت کنید رفع شبهه داشته باشید امام شناسی داشته باشید اینهمه موضوع مختلف هست این یک نظر بود برای بهتر شدن کانالتون❤️
#من
نظرتون قابل احترامه چشم حتما^^
#شما
اونموقعی که اغت*** شده بود توی شهرهای مختلف توی شهر ما الحمدا... هیچ اتفاقی نیفتاد. وقتی میدیدم شما و بقیه ادامین میرین با بسیجی ها کمک میکنید احساس پوچی میکردم☹️☹️
#من
تو شهرک ما هم مشکلی پیش نیومده بود ولی خب خانوادهی من میترسیدن و رفتیم ی شهر دیگهای بره مسافرت منم خیلی دوست داشتم برم ولی خب نمیشد(:
داخل کتاب سه دقیقه در قیامت گفته بودن ک ایشون میخواستن ب فردی کمک کنن ولی نتونستن ولی ثوابش براشون نوشته شده بود و نیت هرچیزیو ک بکنی حتی اگ نتونی اون کار رو انجامش بدی برات نوشته میشه(:
#شما
سلام من خودم رشته تجربی خیلی دوست دارم اما مادرم میگه معارف رو انتخاب کن ولی من اصلا علاقه ای بهش ندارم از طرفی هم دوست ندارم خواسته مادرم رو رد کنم چیکار کنم؟
#من
بشینید با مادرتون صحبت کنید متقاعدشون کنید و دنبال علاقهتون برید و ب مادرتون بگید ک من رشتهی تجربی میرم ولی اطلاعات دینیم رو هم همزمان بالا میبرم
#شما
چطوری نمار خون شدی؟ کسی باهات حرف زد؟
#من
ن کسی باهام صحبت نکرد
اینطوریم نبودم ک کلا نماز نخونم مثلن ی روز میخوندم دو روز نمیخوندم
مادر منم از اونجایی ک هی میگف پاشو نماز بخدن اصن چرا چادر داری اینطوری میخوای یار امام زمان باشی و . . . منم بدتر لج میکردم
ولی چند دقت ک گذشت احساس کزدم ی چیزیو گم کردم تو وجودم ی چیزی کمه حس میکردم سرشار از گناهم و لیاقت اسمم و سادات بودن رو ندارم با خالم صحبت کردم برام فایدههای نماز گفت و . . خودمم بیشتر کشش پیدا کردم ب نماز و دوباره اون آرامش رو ب دست آوردم خداروشکر(:
#شما
یه متن یا شعر خوشگل و زیبا برای امام رضا میگید؟
#من
ذکر پابوس شما از لب باران میریخت
ابر هم زیر قدمهای شما جان میریخت
هر چه درد است به اميّد دوا آمده بود
از کفِ دست دعای همه درمان میریخت
عطر در عطر در ایوان حرم میپیچید
بر سر دوش همه زُلف پریشان میریخت
نور در آینههای حَرَمت گُل میکاشت
از نگاه در و دیوار گُلستان میریخت
روی انگشت همه شوق دعا پَر میزد
از ضریح دِلتان آیه احسان میریخت
چشم در قاب مفاتیح تو را خط میبُرد
روی اسلیمی لب نام تو طوفان میریخت
بَس که در کوچهی دیدار غریب آمده بود
در شبستان حرم شام غریبان میریخت
روز بر قامت خورشید فلک، شب در ماه
نور از چشمه خورشید خراسان میریخت
در گوشهای ز صحن تو قلبم نشسته است
دل، طوقِ الفتی به ضریح تو بسته است
چون دشتهای تشنه در این آستان قدس
در انتظار ابر عنایت نشسته است
چون ذره بر ضریح خود ای روح آفتاب!
ما را قبول کن که دل ما شکسته است
فوج کبوتران تو آموخت عشق را
پرواز نور در حرمت دسته دسته است
دریاب روح خستۀ ما را که مثل اشک
دیگر امید ما ز دو عالم گسسته است
میآید از تراکم عالم به این دیار
قلبی که از تزاحم اندوه خسته است
زندهیاد غلامرضا شکوهی
#شما
یعنی مثلا اگ ی تار مو بیرون باشه دل نامحرم میلرزه میبینه؟
#من
خب ببینید آقایون ساختار ذهنیشون با خانمها فرق داره
آقایون ذهنشون تخیل سازی میکنه یعنی اگر همون ی تار مو رو ببینن تا تهشو میرن
و اینطوری هم باعث گناه آقایون میشیم هم خودمدن
من ک دخترم مثلا تو خیابون موهای ی دخار رو میبینم قشنگه با خودم میگم چقد موهاش نازه حالا چ برسه ب آقایون