فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حیله قدیمی انگلیسی؛ از زمان امیرکبیر تا جمهوری اسلامی!
🇵🇸🇮🇷#مصاف_آخر اینجاست↙️
⚔ @masafe_akhar
❌مردم درگیر گرانی ارز، طلا و تورم اقلام خوراکی و ... ؛ سخنگوی دولت به دنبال نمایش با توییت زنی درباره گزارشگر فوتبال
┄┅═✧☫ گونی نیوز ☫✧═┅┄
#گونی_نیوز
🇮🇷 @gooninews
📌ورزشکار بروجنی مدال طلای خود را به جبهه مقاومت تقدیم کرد.
♦️زهرا رحمانی، قهرمان کاراتهکار سبک «IMA» در آسیا با حضور در روضةالشهدای شهرستان بروجن، مدال طلای آسیا و هدیۀ خود را به جبهۀ مقاومت تقدیم کرد.
♦️این قهرمان ۱۷ساله گفته اگر مدال طلای جهانی کاراته را کسب کنم آن را نیز به مقاومت تقدیم میکنم.
#وعده_صادق #ایران_همدل #مقاومت
@Antiliberalism
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 لحظه سکوت برای ادای احترام به جانباختگان سیل والنسیا ، تماشاگران تیم صهیونیست ها( مکابی تل آویو) با سر و صدا سعی کردند سکوت را بشکنند !
#آژاکس #فوتبال #نابودی_اسرائیل
@AntiLiberalism
شما بفرمایید!
( گفت و شنود )
گفت:
روزنامه زنجیرهای سازندگی به دروغ با تیتر درشت در صفحه اول خود نوشته بود، در دولت رئیسی مبلغ ۲۵ هزار میلیارد تومان برای سامانه آرد و نان هزینه شده است!
گفتم:
ولی همه میدانند که سامانه آرد و نان جلوی قاچاق آرد را گرفته بود و نه فقط هزینهای نداشته بلکه به نفع دولت و مردم هم بوده است.
گفت:
اتفاقاً آقای خاندوزی وزیر اقتصاد دولت شهید رئیسی با ارائه اسناد نشان داد که سامانه آرد و نان مبلغ ۷۵ هزار میلیارد تومان هم برای دولت و مردم نفع داشته است.
گفتم:
این چه کینه شتری و عمیقی است که اصلاحاتچیها از شهید رئیسی و دولت او در سینه دارند؟!
هر روز یک یا چند تهمت و دروغ علیه آن شهید و دولت او سرهم میکنند! دقیقاً مثل رسانههای غربی و عبری!
گفت:
برخی از اصلاحاتچیها نشان دادهاند که از خودشان اختیار و ارادهای ندارند.
مواضعشان آنقدر به مواضع مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس نزدیک است که انگار از آن طرف آبها به آنها دیکته میشود!
گفتم:
مستخدم یکی از خانها بدجوری غمزده بود.
خان پرسید چی شده؟
گفت؛ قربان عاشق شدهام؟
خان پرسید عاشق کی شدهای؟!
گفت؛ قربان!
عاشق هرکه شما بفرمایيد!
😃😃😃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه خانمی اومدن نشان شیروخورشید رو اهدا کردن برای کمک به جبهه مقاومت.
🇵🇸🇮🇷#مصاف_آخر اینجاست↙️
⚔ @masafe_akhar
✅ عراقچی : در مورد مرگ یک تروریست حدود ۲۰ دقیقه است از من سوال میکنید
▪️وزیر امور خارجه در گفتوگو با اشپیگل آلمان -۲
🔻آنچه که در زمان دستگیری رخ می دهد اسمش شکنجه نیست. من در آلمان دیدم پلیس آلمان به یک فرد که فقط روی ماشین پلیس خط انداخته بود، شلیک کرد و او را کشت.
🔻در زمان دستگیری ممکن است اتفاقی بیفتد ولی در طول بازداشت هیچ شکنجه ای رخ نداده، جسد ایشان نیز در دسترس است و اگر خانواده ایشان مایل باشند، ما مشکلی نداریم که حتی کالبد شکافی صورت گیرد.
اینکه ادعا شود ایشان در زندان شکنجه
شده فقط یک ادعاست.
🔻کاظم دارابی ۱۵ سال در زندان های آلمان بود ودر همان دو ماه اول دستگیری ۱۷ کیلوگرم کاهش وزن داشت.
🔻 شیوه برخورد کشورهای اروپایی و امریکا کاملا متکبرانه است. اگر یک آلمانی دستگیر شود شما می گوید او گروگان گرفته شده ولی اگر شما کسی را دستگیر کنید، معتقدید عدالت اجرا شده است.
🔻 شما در مورد مرگ یک تروریست حدود ۲۰ دقیقه است که من را مورد سوال قرار داده اید در حالی که در مورد مرگ ۵۰ هزار نفر در غزه به اندازه مرگ همین یک نفر شاهد هیچ اقدامی در آلمان نبوده ایم.
🇵🇸🇮🇷#مصاف_آخر اینجاست↙️
⚔ @masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ترامپ:خیلی ها قاتل هستند!
▪️صحبت های جالب گلین گرینوالد، نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی که منتقد رفتار آمریکا در جهان است
🇵🇸🇮🇷#مصاف_آخر اینجاست↙️
⚔ @masafe_akhar
چه بسا غیر مسلمانانی که نور ایمان در قلبهایشان جاریست!
و چه بسا مسلمانانی که خداوند بر قلبهایشان مُهر زده است و در تاریکی فرو رفته اند!
✍ فاطمه لواسانی
🇵🇸🇮🇷#مصاف_آخر اینجاست↙️
⚔ @masafe_akhar
9.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 معاون شهید سردار سلیمانی: بد نیست انتقام گرفتن را از اسرائیلیها یاد بگیریم!
غلامرضا، معاون سابق نیروی قدس:
🔺اسرائیلیها عاملان هولوکاست را پیدا و مجازات کردند؛ ما نیز طبق همین قاعده آن کسانی را که حاج قاسم و ابومهدی را کشتند تعقیب میکنیم و میکشیم.
🔺اصل اسرائیلیها این است که هرکس امنیتشان را به خطر بیاندازد میکشند، آنها تا مسأله خود را حل نکنند دست بردار نیستند.
🇵🇸🇮🇷#مصاف_آخر اینجاست↙️
⚔ @masafe_akhar
مامان صدا زد: «اميرجان، مامان بپر سه تا سنگک بگير.» اصلاً حوصله نداشتم، گفتم: «من که پريروز نون گرفتم.» مامان گفت: «خب ديروز مهمون داشتيم زود تموم شد. الان هيچي نون نداريم.» گفتم: «چرا سنگگ، مگه لواشي چه عيبي داره؟» مامان گفت: «ميدوني که بابا نون لواش دوست نداره.» گفتم: «صف سنگگ شلوغه. اگه نون ميخواهيد لواش ميخرم.» مامان اصرار کرد سنگک بخرم. قبول نکردم. مامان عصباني شد و گفت: «بس کن، تنبلي نکن مامان، حالا نيم ساعت بيشتر تو صف وايسا.» اين حرف خيلي عصبانيم کرد. آخه همين يه ساعت پيش حياط رو شستم. ديروز هم کلي براي خريد بيرون از خونه علاف شده بودم. داد زدم: »من اصلاً نونوايي نميرم. هر کاري ميخواي بکن!» داشتم فکر ميکردم خواهرم بدون اين که کار کنه توي خونه عزيز و محترمه اما من که اين همه کمک ميکنم باز هم بايد اين حرف و کنايهها رو بشنوم. ديگه به هيچ قيمتي حاضر نبودم برم نونوايي. حالا مامان مجبور ميشه به جاي نون، برنج درسته کنه. اين طوري بهترم هست. با خودم فکر کردم وقتي مامان دوباره بياد سراغم به کلي ميافتم رو دنده لج و اصلا قبول نميکنم. اما يک دفعه صداي در خونه رو شنيدم. اصلاً انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوايي. آخه از صبح ده کيلو سبزي پاک کرده بود و خيلي کارهاي خونه خستهاش کرده بود. اصلاً حقش نبود بعد از اين همه کار حالا بره نونوايي. راستش پشيمون شدم. کاش اصلاً با مامان جر و بحث نکرده بودم و خودم رفته بودم. هنوز هم فرصت بود که برم و توي راه پول رو ازش بگيرم و خودم برم نونوايي اما غرورم قبول نميکرد. سعي کردم خودم رو بزنم به بيخيالي و مشغول کارهاي خودم بشم اما بدجوري اعصبابم خورد بود. يک ساعت گذشت و از مامان خبري نشد. به موبايلش زنگ زدم صداي زنگش از تو آشپزخونه شنيده شد. مامان مثل هميشه موبايلش رو جا گذاشته بود. دير کردن مامان اعصابمو بيشتر خورد ميکرد. نيم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسيد و گفت: «تو راه که مياومدم تصادف شده بود. مردم ميگفتند به يه خانم ماشين زده. خيابون خيلي شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود.» گفتم: «نفهميدي کي بود؟» گفت: «من اصلاً جلو نرفتم.» ديگه خيلي نگران شدم. ياد خواب ديشبم افتادم. فکرم تا کجاها رفت. سريع لباسامو پوشيدم و راه افتادم دنبال مامان. رفتم تا نونوايي سنگکي نزديک خونه اما مامان اونجا نبود. يه نونوايي سنگکي ديگه هم سراغ داشتم اما خيلي دور بود و بعيد بود مامان اونجا رفته باشه. هر طوري بود تا اونجا رفتم. وقتي رسيدم، نونوايي تعطيل بود. تازه يادم افتاد که اول برجها اين نونوايي تعطيله. دلم نميخواست قبول کنم تصادفي که خواهرم ميگفت به مامان ربط داره. اما انگار چارهاي نبود. به خونه برگشتم تا از خواهرم محل تصادف رو دقيقتر بپرسم. ديگه دل تو دلم نبود. با يک عالمه غصه و نگراني توي راه به مهربونيها و فداکاريهاي مامانم فکر ميکردم و از شدت حسرت که چرا به حرفش گوش نکردم ميسوختم. هزار بار با خودم قرار گذاشتم که ديگه اين اشتباه رو تکرار نکنم و هميشه به حرف مامانم گوش بدم. وقتي رسيدم خونه انگشتم رو گذاشتم روي زنگ و با تمام نگراني که داشتم يک زنگ کشدار زدم. منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صداي مامانم رو شنيدم که داد زد: «بلد نيستي درست زنگ بزني؟» تازه متوجه شدم صداي مامانم چقدر قشنگه! يه نقس عميق کشيدم و گفتم الهي شکر و با خودم گفتم: «قولهايي که به خودت دادي يادت نره.»
مجله مجازی فراجالب را دنبال کنید 👇
🎯 @Farajaleb