eitaa logo
همدلی
18 دنبال‌کننده
46.1هزار عکس
58.9هزار ویدیو
146 فایل
لطفا اگر مطالب کانال را پسندید آن را به دیگران هم معرفی نمائید. ارتباط با مدیر کانال👇 @MousaviNia_39
مشاهده در ایتا
دانلود
📌آبروی خدا....! داستانی از شهید نواب صفوی بعد از افطار مختصر؛ به آقا گفتم دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم. حتی نان خشک. ️ فقط لبخندی زد. این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم. وقت سحر هم آقا برخاست آبی نوشید و گفتم دیدید سحری چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم. باز آقا لبخندی زد. بعد از نماز صبح گفتم. بعد از نماز ظهر هم گفتم. تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریمااااا. اذان مغرب را گفتند. آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمودند: امشب سفره افطار نداریم؟ گفتم پس از دیشب تا حالا چه عرض می‌کنم؛ نداریم، نیست... آقا لبخند تلخی زد و فرمود یعنی آب هم در لوله‌های آشپزخانه نیست؟ خندیدم و گفتم : صد البته که هست. رفتم و با عصبانیت سفره‌ای انداختم و بشقاب و قاشق آوردم. پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا. هنوز لیوان پر نکرده بود. صدای در آمد. طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در، آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند. آقا فرمود تعارف کن بیایند بالا. همه آمدند. سلام و تحیت و نشستند. آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند. من هم گفتم بله آب در لوله‌ها به اندازه کافی هست. رفتم و آوردم. آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند. در همین هنگام باز صدای در آمد. به آقا یوسف همان پسر عموی آقا گفتم: برو در را باز کن این دفعه حتما از مشهدند. الحمدلله آب در لوله ها هست،فراوان... مرحوم نواب چیزی نگفت. یوسف رفت در را باز کند. وقتی برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمد. گفتم اینا چیه؟ گفت: همسایه بغلی بود؛ ظاهرا امشب افطاری داشته و به علتی مهمانی آنان بهم خورده. گفت بگویم هر چی فکر کردند این همه غذای پخته را چه کنند؛ خانمش گفته چه کسی بهتر از اولاد زهرای مرضیه سلام الله علیها. گفته بدهند خدمت آقا سید که ظاهرا مهمان هم زیاد دارد. آقا یک نگاه به من کرد. خندید و رفت. و من شرمنده و شرمسار؛ غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم. کارشان که تمام شد، رفتند. آقا به من فرمود، دو نکته: اول این که یک شب سحر و افطار بنا به حکمتی تاخیر شد، چقدر سر و صدا کردی؟ دوم وقتی هم نعمت رسید چقدر سکوت کردی؛ از آن سر و صدا خبری نیست؟ بعد فرمود: مشکل خیلی‌ها  همینه. نه سکوت شون از سر انصافه، نه سر و صداشون. وقتِ نداشتن، جیغ می زنند. وقتِ داشتن، بخل و غفلت. 📚 جام عقیق 👈 حالا شده حکایت ما. یک عمر بر سر سفره خدا نشسته ایم، کافیست یک مرتبه کمی تاخیر شود، سر و صدایمان بلند می شود. کاش همان شأنی که برای مردم قائل هستیم، برای خدا هم قائل بودیم و آبرو ریزی نمی کردیم. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist
. شوهر من خرج عروسی قرض کرده بود و از همون اول ازدواج قرض داشتیم. مستاجر بودیم و ماشین نداشتیم. پشتوانه مالی نداشتیم. پدرو مادر من فوت کرده بودن، خواهر برادر نداشتم. تنهای تنها... دختر اولم که باردار شدم. فامیل خوشحال شدن. دختر دومم که باردار شدم همه میگفتن دیوانه شدی نه خونه نه ماشین نه پول چه خبره فقط بچه میاری! زمان ما حتی بهداشت هم میگفت فقط یه بچه ‌.. خدایی میترسیدم بچه بیارم ولی خدا چیز دیگه ای در سرنوشت من قرار داده بود و در کمال ناباوری دختر سومم هم باردار شدم. خدا می دونه چه روزایی بهم گذشت، نه کسی داشتم که درد دل کنم، حرف دور بری ها هم داشت داغونم می‌کرد. شب و روز کارم گریه بود. دختر سومم یک ساله بود که با اینکه خیلی مواظبت میکردیم ولی خدا صلاح دونست و دختر چهارمی رو بهمون هدیه داد. شوهرم بیکار، وضع مالی خراب خراب... به خدا میگفتم بچه هام بزگ یشن من چطوری لباس و چادر و روسری بخرم براشون ... حتی دور بری ها میگفتن روزی یکی میاری چه خبره مواظب باش دیگه😒😒 همین وضع ادامه داشت تا دختر بزرگم کلاس دوم شد و دختر چهارمم دو سه ماهه باور کنین یک جوری خدا درهای رحمتش به روی ما باز کرد، خونه خریدیم ماشین خریدیم خداروشکر☺️ من که غصه چادر و حجاب بچه هام رو داشتم، میگفتم دخترن چطوری این چیزا رو براشون بخرم، جوری بود هر دخترم دوتا سه تا چادر داره. چطوری درست شد کار ما بقول شوهرم میگه انگار خوابم من... خدا روزی بچه را بهمون داد و روزی مالی رو هم فراوان بهمون داد. خداروشکر خداروشکر الان چهارتا داماد دارم، هم اهل مسجد، هم اهل زندگی .. همین فامیل که هی مسخره میکردن حالا میگن خوب بچه هات با حجاب و خوشگلن، عجب داماد هایی هم داری ... دوست عزیزی هم که ناخواسته چهارمی رو باردار شدی، توکل به خدا کن. هیچ کار خدا بدون مصلحت نیست و دلیل این بارداری هم در سال های آینده متوجه میشین و مثل من از صمیم قلب تون روزی هزار بار میگین خدایا شکرت بابت چهارتا دست گلم😘😘 به نظر شما خدا نمی‌توانست به شما دوتا بچه بده، عوضش اون دوتا بچه دیگه شمارو بده به اون زوج هایی که در بدر دنبال بچه هستن. حتما یه حکمتی هست که خدا درهای رحمتشو به روی شما باز کرده. من یه چیزی را یقین دارم که ما هر لحظه در حال امتحان هستین. شاید هم شما دری امتحان میشی، هم به واسطه شما اطرافیان شما دارن امتحان میشن. شب و روز دعا کنین که خدایا مارا در امتحال الهی سربلند کن. سوره واقعه هر روز بخونین برای برکت خیلی خوبه، شما در دوران بارداری در نزدیکترین حالت به خدا قرار دارین برای عاقبت بخیری بچه هاتون و رزق و روزی زندگیتون خیلی دعا کنین. ذکر استغفار رو زیاد بگین و شیطان رو لعنت کنین "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist
رزق های اندک بابرکت... بعضی از شاگردان اهل بیت(ع) صراف بودند و به‌صورت حق‌العملی کار می‌کردند. اسحاق بن عمّار، صرّاف است. راوی‌ای می‌گوید: من رفتم به مغازۀ اسحاق بن عمار. وقتی رفتم، آخر وقت بود و او مغازه‌اش را بسته بود و می‌خواست برود. یک مشتری آمد و می‌خواست پول خرد کند. اسحاق، دوباره درِ مغازه را باز کرد، پول را درآورد و شمرد و به او داد و حق‌العمل خودش را برای خرد کردن پول، برداشت. به او گفتم: [گاهی برای تو، یک میلیون درهم با کشتی می‌آورند]، اما تو برای این سود کوچک، دوباره مغازه را باز می‌کنی؟!! اسحاق گفت: این کار را به خاطر علاقه به سودش انجام ندادم؛ بلکه به این خاطر بود که از امام صادق (ع) شنیدم که فرمودند: «مَنِ اِسْتَقَلَّ قَلِيلَ اَلرِّزْقِ حُرِمَ اَلْكَثِيرَ»: هر کس رزق اندک را دست‌‌کم بگیرد، از رزق کثیر محروم می‌شود. مثلاً کسی یک مقدار غذا که مانده است را می‌اندازد در آشغالی. همین فقر می‌آورد. یا یک تکه نان باقی مانده؛ ضایعش می‌کند. @haerishirazi "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist
معجزه استغفار شخصی خدمتِ امام رضا(علیه السلام) آمد و از «خشکسالی» شکایت کرد. حضرت در بیان راهِ چاره فرمودند: «استغفار کن» شخص دیگری به پیشگاه حضرت آمد و از «فقر و ناداری» شکایت کرد. حضرتش فرمودند: «استغفار کن» فرد سومی به محضرش شرفیاب شد و از حضرت خواست تا دعایی فرماید که خداوند پسری به او عطا فرماید. حضرت، به او فرمودند: «استغفار کن» 🤔حاضران با تعجّب پرسیدند: سه نفر با سه خواسته متفاوت، خدمتِ شما آمدند و شما همه را به «استغفار» توصیه فرمودید؟! 👈فرمود: من این توصیه را از خود نگفتم. همانا در این توصیه از کلامِ خداوند الهام گرفتم و آن گاه این آیات سوره نوح را تلاوت فرمودند: ✨«اِستَغفروا ربَّکم اِنَّه کانَ غَفّاراً یرسِلِ السَّماءَ علیکُم مِدراراً ویمدِدکُم بِاَموال وبنین وَیجعَل لَکُم جَنّاتٍ ویجعَل لکم اَنهاراً؛ ✨ از پروردگار خود آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است؛ تا باران های مفید و پر برکت را از آسمان بر شما پیوسته دارد و شما را با مال بسیار و فرزندان متعدّد یاری رساند و باغ های خرّم و نهرهای جاری به شما عطا فرماید. 📚مجمع البیان، ذیل تفسیر سوره نوح "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist
1.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. هر چقدرم کار بلد باشی فقط تور انداختن با توئه روزی رسون یکی دیگه‌ست... "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist
۱۱۷۰ در ایام کرونا من با وجود بچه کوچک و نوزاد، بازهم مشغول کمک رسانی بودم. پدرم، مادروپدرهمسرم، حتی برادرهای شوهرم و جاری مریض شدند. این‌بار بخاطر بهیار شدن همسرم توقع دوچندانی داشتند. پرستاری و آمپول و سرم زدن هم بر کمک های دیگر اضافه شد. همسرم متقاعد نمیشد که ماهم زندگی شخصی داریم. تکه کلامش این بود، چی میشه مگه، آدم باید خیرش به خانوادش برسه. هر روز به اصرار همسرم عسل آبلیمو درست میکردم. سوپ و آب هویج و تمام مراقبتها، خب سخت بود، همسرم خودش شاغل در بیمارستان و آی سئو. هر ۳.۴شب به زحمت به خانه می آمد. بچه ها کوچک بودن. با این وجود مادرشوهرم انتظار داشت من هرروز بچه ها را ببرم ببینند چون دلتنگ می‌شدند. آنقدر سر این مسائل حرص و جوش خوردم تا شیرم خشک شد و دخترم از ۴ماهگی شیرخشکی شد. هرکسی هم میدید و متوجه شیرخشکی بودن بچه میشد، حرف هایش شروع میشد و انتظار داشتند چون شیرخشکی هست چاق و تپل باشد در صورتیکه دخترم ریزه و ظریف بود. روزهای کرونایی در تنهایی و هراس از درگیری، بدون حضور همسرم می‌گذشتند. همچنان دخالتها وجود داشتن. این‌بار مساله خانه و جابجایی هم اضافه شده بود. قرعه خانگی داشتم. دخترم یکسال و هفت هشت ماهه بود. نذرخانم حضرت رقیه کردم. هرچهارشنبه عصر نماز توسل به امام جواد میخواندم و هرجا خانه ای بود، بازدید میکردیم و قسمت نمیشد. دوتاقرعه کشی خانگی درآمد. هرکدوم ۴۷ میلیون. اولی را هزینه کردیم رفتیم کربلا آن هم در ایام کرونا، خداروشکر که روزیمون بوده و واقعا صبر من بیشتر و حرف و گلایه هام کمتر شد. بعد از زیارت آرام‌ شده بودم. خانه ای که زندگی میکردم کوچک و قدیمی بود، تابستانها از گرما دم می‌کرد، زمستانها هم رطوبت داشت، یک خانه ۴۵متری، بسیاری از لوازم جهازم بدون استفاده مانده بود چون جا نبود. همیشه دست به دعا بودم برای نجات و فرجمان از این منزل.... اسفندماه سال۴۰۰ با همان ۴۷میلیون قرعه کشی دوم یک واحد آپارتمان ۷۲متری قولنامه کردیم. من همه را روزی فرزندانم میدیدم. حساب و کتاب کردیم. وام گرفتیم. طلا و ماشین فروختیم تا خانه را بخریم و حالا کوهی از قسط در انتظار ما بود. بدون پشتوانه و کمکی... زندگی در جریان بود و من مشغول فرزندپروری. بیش از قبل هم دست به دعا و بندگی به درگاه خدا داشتم و همچنان دوست داشتم مجدد باردار شوم. البته تجربه های کانال دوتاکافی نیست هم واقعا بر ذهن و دل آدمی تاثیرگذار بود و تجربه دوستان را که می‌خواندم، میگفتم منم میارم. بچه زیادش خوبه تنها نمیموند، بهم محبت میکنن و... تیرماه ۱۴۰۱ روز تاسوعا مریض شدم. دنیا دورسرم میچرخید. تنگی نفس و سرگیجه داشتم. به زور خودم را به خانه رساندم و بعداز آن از حال رفتم. به دکتر مراجعه کردم و فهمیدم بله کرونا اُمیکرون گرفتم. دوماه درگیر بیماری بود. نهایتا همسرم و بچه ها هم مبتلا شدند. حالا چهار نفر کرونایی در یک خانه کوچک بدون مراقب و دلسوز، بچه ها تب بالا داشتند. آب بدنشان کم شده بود. همسرم در بستر و من بچه ها رو دکتر می‌بردم و میاوردم و خبر نداشتم طفلی در وجودم هست. حالم که بهتر شد متوجه شدم دوره م عقب افتاده، همسرم گفتن نگران نباش، شاید مریض شدی هورمونات بهم ریخته اما خودم متوجه تغییرات بودم. بی بی چک زدم، مثبت شد. دروغ نگویم اصلا دلخوشی برای بارداری همزمان با مریضی نداشتم. تصمیم گرفتم سقط کنم. عقلم میگفت اره ولش کن میخوای چیکار؟ مریضی. حالا حاملگیم تحمل کنی اونم بی کس و تنها، قلبم میگفت نه توروخدااا گناه داره. خدا رو خوش نمیاد. یک وماه ونیم گذشت. شهریورماه زنگ زدم دفتر مقام رهبری، مشاور گفت سقط گناه کبیره هست. قتل نفس هست. جدا از جزای مالی و پرداخت دیه جزای جانی برای مادر داره. شماراضی هستی بچه ت بمیره یا خدای نکرده بلا سرت بیاد؟ گفتم نه! گفت پس برو مراقبش باش بزرگش کن. روزیش با خداست. تو چرا مانع میشی، بغضم گرفت. دل را به خدا سپردم.گفتم خدایا من دوتای قبلیم با مشقت و تنهایی گذراندم. این یکی رو هم خودت حفظ کن. هوالرزاق: به همسرم گفتم ایشالا فقط سالم دنیا بیاد. این بارداری هم سخت بودذو سنگین تر از قبلی‌ها. این‌بار با پسری کلاس اولی و با دختری کوچک در آستانه سالگی. از پوشک گرفتن هم بود. هر روز مدرسه ببر و بیار، مسیر هم طولانی بود. باز هم قصه NTدو غربالگری و سندرم. خدا نگذرد از پزشکانی که آشوب میدادند به من مادر. این سری ۴میلیون و ۵۰۰ دادم آزمایش سل فری. یکماه صبر و درد و رنج. آخر هم گفتند سالم هست و پسرِ. ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist
برو سراغ امام جواد علیه السلام.... اگر کسی وضع زندگی‌اش خوب نیست، از امام جواد علیه السلام حاجت بگیرد. امام جواد علیه السلام مدینه بود. امام رضا علیه السلام در ایران و در مرو بود. برای امام رضا علیه السلام خبر آوردند که خادم‌ها هر وقت می‌خواهند پسرشان را از خانه خارج کنند از در پشتی می‌برند تا فقرا نفهمند که ایشان دارد می‌رود و درخواستی بکنند. حضرت نامه‌ای به پسرش امام جواد (ع) نوشت: «به من رسیده است که تو از درب کوچک بیرون می‌روی. به حق من بر تو که بیرون نروی مگر از درب بزرگ و همراه خودت درهم و دینار فراوان بردار و هر کس در راه از تو درخواست کرد به او عطا کن». این سفارش بابایش است که کسی از تو محروم نشود! از این جهت وقتی محتاج هستی، گرفتار هستی، کمبود داری برو سراغ امام جواد علیه السلام . دو رکعت‌ نماز برای امام جواد علیه السلام بخوانید و از ایشان بخواهید گرفتاری‌هایتان را رفع کند. خدا برای ما، دوازده امام گذاشته. «قد علم کل أناس مشربهم؛ هر گروهی بدانند از کجا آب می‌خورند». آن که بدهکار است بداند مَشربش امام جواد علیه السلام است؛ مَشکش را برود آن جا پر بکند. فقه می‌خواهد برود سراغ امام صادق علیه السلام... "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
باید ازدواج کنی.... گاهی بعضی ها به آدم حرفی می زنند که خدا آن را حواله کرده. من تا سی و چهار سالگی ازدواج نکرده بودم. معمولاً از وجوه شرعی کم مصرف می کردم. کار زراعت و این ها داشتم. خب آن هم کفاف نمی داد. یک شاگرد داشتم که پیش من درس می خواند. سنّش هم شاید از من کوچک تر بود اما او ازدواج کرده بود. یک دفعه به من گفت: آقای حائری! پیر شدی! باید زودتر ازدواج کنی. گفتم: من واقعاً آمادگی ندارم. چیزی هم اندوخته نکرده ام. گفت: «تو نشسته ای خدا غنی ات کند، بعد ازدواج کنی؛ خدا هم گفته ازدواج کن تا احتیاجت را رفع کنم». تو به او تعارف می کنی و او هم به تو تعارف می کند! مگر خدا نگفته که «إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ»؟ (اگر فقیر باشند، خدا غنی شان می کند). کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
. اذان بگو... یه شخصی آمد محضر علی بن موسی الرضا، عرض کرد: "یا ابن رسول الله من مدتهاست که تو زندگیم، گرفتاری های پیچیده ای به وجود آمده، هیچ راهی هم ندارم. فقیرم، اما گدا نیستم. درمانده ام تو کارهام. چندتا کسالت هم خودم و بچه ها داریم. ناراحتیم شدیدا... چه کار کنیم آقا جان؟! هم فقر و مریضی بیچاره مون کرده. هم اینکه دوست داشتیم دوتا بچه دیگه هم داشته باشیم اما مدتی است که بچه دار هم نمی شویم، خواستم بچه دار هم بشیم ان شاء الله..." ✨ حضرت فرمودند:" برو و برای نمازهات اذان بگو. همون تو خونه ات اذان بگو..." گفتم:"یا ابن رسول الله همین کافیه؟! " فرمودند:" بله همین کافی است. " طول کشید، کمتر از یک ماه، یا حالا بیشتر، آن شخص با امام رضا برخورد کرد و گفت: " یا ابن رسول الله، کارم درست شد، مریضی از خونه ام رفت، فقرمم اصلاح شد، کارم رو ارابه افتاد و خانواده هم باردار شد و داریم بچه دار میشیم... " برخی از بزرگان و علما، که شنیده بودم، وقتی می گفتند اولاد دار نمیشن و یا دیر میشن، می گفتند اذان بگید تو خانه. نرین بالا پشت بام فریاد بزنید!! نه همین تو خونه. ✨هم تون از بین میره، هم تون رو از بین میبره ، همین که صاحب خواهید شد ان شاء الله... خیلی عالی است اذان گفتن... "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ... یک کسی خدمت امام رضا (علیه السّلام) رسید، گفت: آقا من فقیر هستم، مشکل دارم، از جهت مالی چطور هستم و خانواده‌ی من چطور هستند، شروع به گفتن کرد. یک سینی انگور در مقابل امام رضا (علیه السّلام) بود، یک شاخه‌ی انگور برداشت و به او داد. این شخص متعجّب شد. گفت: آقا من انگور می‌خواهم چه کار بکنم. زن و فرزند من گرسنه هستند، انگور چه فایده‌ای برای من دارد. این انگور را کنار گذاشت. امام هیچ چیزی نگفت. یک چند لحظه گذشت، یک کسی دیگر آمد وارد اتاق شد، آقا سلام علیکم. حضرت جواب سلام او را دادند. یک دانه‌ی انگور به او تعارف کرد. برق خوشحالی در چشم آن تازه وارد جهید. گفت: آقا از شما ممنون هستم، من آمده بودم شما را ببینم امّا شما چقدر کریم هستی، یک دانه‌ی انگور را می‌گیرم و به خانه می‌برم و در یک ظرف آب می‌چکانم همه بخورند و خانواده تبرّک بشوند. امام شاخه‌ی انگور را به او داد. گفت: آقا همان کافی بود، از شما ممنون هستم، شما چقدر کریم هستید، شاخه را گرفت. امام سینی انگور را به او داد. گفت: آقا من اصلاً آمده بودم خود شما را ببینم، دل من برای شما تنگ شده بود، شما چقدر کریم هستید. امام فرمود: یک کاغذی یک چیزی بیاورید. نوشت باغ‌های انگور خود را به این بخشیدم. گفت: آقا زبان من لال شد، دیگر اصلاً نمی‌دانم چطور می‌توان تشکّر تو را بکنم. من آمده بودم شما را ببینم. امام فرمود: و آن زمین‌های اطراف آن را. گفت: آقا من دیگر هیچ چیزی نمی‌توانم بگویم. این طرف اوّلی که آن گوشه نشسته بود، دید عجب من محتاج بودم، امام همین‌طور خروار خروار دارد به این می‌بخشد. بلند شد گفت: آقا مثل این‌که ما محتاج بودیم، این آمده بود فقط شما را ببیند، دل او تنگ شده بود، من محتاج بودم. چرا به او این‌قدر دادی؟ امام زیر آن نوشته اضافه کرد: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی‏ لَشَدیدٌ». من اوّل یک شاخه‌ی انگور به تو دادم، تو اعتراض کردی، قدر ندانستی. یک دانه‌ی انگور به او دادم، قدردانی کرد. می خواهی اضافه شود؟! سنّت خدا این است که برکات خود را برای آن کسی می‌فرستد که شاکر باشد. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
معجزه استغفار شخصی خدمتِ امام رضا(علیه السلام) آمد و از «خشکسالی» شکایت کرد. حضرت در بیان راهِ چاره فرمودند: «استغفار کن» شخص دیگری به پیشگاه حضرت آمد و از «فقر و ناداری» شکایت کرد. حضرتش فرمودند: «استغفار کن» فرد سومی به محضرش شرفیاب شد و از حضرت خواست تا دعایی فرماید که خداوند پسری به او عطا فرماید. حضرت، به او فرمودند: «استغفار کن» 🤔حاضران با تعجّب پرسیدند: سه نفر با سه خواسته متفاوت، خدمتِ شما آمدند و شما همه را به «استغفار» توصیه فرمودید؟! 👈فرمود: من این توصیه را از خود نگفتم. همانا در این توصیه از کلامِ خداوند الهام گرفتم و آن گاه این آیات سوره نوح را تلاوت فرمودند: ✨«اِستَغفروا ربَّکم اِنَّه کانَ غَفّاراً یرسِلِ السَّماءَ علیکُم مِدراراً ویمدِدکُم بِاَموال وبنین وَیجعَل لَکُم جَنّاتٍ ویجعَل لکم اَنهاراً؛ ✨ از پروردگار خود آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است؛ تا باران های مفید و پر برکت را از آسمان بر شما پیوسته دارد و شما را با مال بسیار و فرزندان متعدّد یاری رساند و باغ های خرّم و نهرهای جاری به شما عطا فرماید. 📚مجمع البیان، ذیل تفسیر سوره نوح کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075