eitaa logo
⚜ بزم اندیشه ⚜
1.1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
108 ویدیو
0 فایل
💠 گزیده‌ای از بیانات سرکار خانم فاطمه میرزایی، در قالب کدهای کوتاه، عکس‌نوشته و نکات برگرفته از دروس 💠 🌐 سایت: hamgaman-institute.ir 📱ارتباط با ادمين: @Admiin_Kanall
مشاهده در ایتا
دانلود
سردار بزرگی به شهادت رسید و وعدهٔ یک انتقام سخت داده شد. در پاسخ این تهاجم غیرانسانی، اقدام موشکی انجام گرفت؛ و این تنها آغازی بود برای انتقام سخت که همانا اخراج کامل تروریست‌های آمریکایی از تمام منطقه است. اما این بخش ماجرا که در حیطهٔ کار نیروهای نظامی است. پس سهم ما چه می‌شود؟ مگر او سردار ما نبود؟ مگر ما داغدار شهادتش نشدیم؟ نمی‌خواهیم انتقام بگیریم؟! سردار که فقط فرمانده جنگی نبود. او شیر میدان بندگی و معرفت بود؛ ذوب در بود. اگر هم می‌جنگید، نه فقط برای حفظ خاک، که برای حفظ آیین انسانیت در مقابل آیین شوم شیطنت بود. آمریکا هم یک شخص یا حتی یک دولت نیست. یک و سبک زندگی است که عشق و ایمان و وطن ما را نشانه گرفته و در صدد ترور فرهنگمان است. اگر می‌خواهیم از این شیطان بزرگ، انتقامی سخت بگیریم، باید گرایش به این فرهنگ را به طور کامل از سرزمین و زندگی‌مان خارج کنیم و عرصه را برای حاکمیت فرهنگی که سردار عزیزمان می‌خواست، خالی نماییم. @Lotfiiazar
سلام به همهٔ همراهان و تشکر ویژه از عزیزانی که یادداشت‌های ما را خواندند و نظر دادند. چند نفر از شما پرسیده بودید دقیقاً چه مدل نوشتنی خوب است. ما هم گفتیم شاید بد نباشد بخش‌های مختلف کانال را معرفی کنیم تا واضح‌تر شود. یک دسته از مطالب ما کدهای درسی است که نویسندگان از متن سخنرانی‌های استاد بزرگوار می‌نویسند. آخرِ هریک از این مطالب، عنوان بحث مربوط می‌آید تا هرکس مشتاق شد، بتواند به اصل آن رجوع کند و تمامش را بشنود. بخش دیگری از نوشته‌ها، به اصطلاح آزادنویسی است. یعنی نویسنده بدون اینکه منبع مشخصی را مقابل خود بگذارد، با دل خودش می‌نویسد. این مطالب را نیز یا با معرفی می‌کنیم یا با هشتگ نویسندگان مشخص مانند: ساز دلمان کیست؟ هشتگ‌ها را اینجا آوردیم تا هرکس می‌خواهد، مجموعهٔ این نوشته‌ها را بیابد و بخواند. بخش‌های و هم، یکی مربوط به پرسش و پاسخ است و دیگری احادیث معصومین(علیهم‌السلام). آخرین قسمت کار ما نوشتن جمله‌های کوتاه برای عکس‌هاست که آن‌ها نیز گاهی مطابق بیانات استاد عزیز و از متن دروس است و گاهی آزادنویسی اما باز بر مبنای درس‌ها. این‌ها قسمت‌های مختلف کانال هستند. اما آنچه ما از شما خواسته‌ایم، مربوط به بخش آزادنویسی است. یعنی موضوعی را انتخاب کنید و به قلم خودتان بنویسید. یا متن بلند یا یکی دو جمله‌ برای روی عکس. اگر با مبانی کار ما مطابقت داشتند، آن‌ها را اینجا به اشتراک می‌گذاریم. امیدواریم این توضیح‌ها مفید باشند و سؤال‌های شما را پاسخ دهند. در مدار یار، ادامه‌دار بمانید و بمانیم. @Lotfiiazar
گوشیو برداشتم. دوستم پیام زده بود: فهمیدی اومد؟ گفتم: نه! کی؟😳... به کسی نگید؛ اما اون شبو با ترس خوابیدم.😒 صبح که پا شدم، هنوز زمین و آسمون سر جاشون بودن؛ گفتم: خدا رو شکر.👍 چیزی نگذشته بود که یهو گفتن: !👻 دربارش شنیده بودم؛ اما فکر نمی‌کردم اینجا هم بیاد. اعلام شد: دو نفر از دنیا رفتن؛ به بقیه هم داره سریع سرایت می‌کنه.🙈 حالا این یکی رو کجای دلم بذارم!🤷‍♀ این‌دفعه جدی‌تر ترسیدم. جوّ بدی بود. هرچی با خودم حرف می‌زدم، آروم نمی‌شدم. چطورش بماند؛ اما کم‌کم بهتر شدم.😊 با این حال، جوّ هنوز ادامه داشت؛ چه جورم. همه در بهترین حالت، مشغول دست شستن بودن🧼 و در بدترینش تو اضطراب و ترس.😨 چند روز به همین منوال گذشت. یک‌باره رجب شد؛ آره، یکباره!😵 می‌دونم تو تقویم از قبل نوشته بودن.😜 اما برای ما که این‌قدر غرق کرونا شده بودیم، کاملاً یهویی بود.😧 ، همون شریعهٔ بهشتی، أین الرّجبیون، میلاد مولا، اعتکاف، «یا من أرجوه...»؛ همون ماه عاشقی که همیشه برامون شیرین بوده.❤️ اما امسال اون‌قدر از فضای معنوی‌ش دور بودیم که فقط از کنارش گذشتیم. اصلاً نفهمیدیم شب اولش کی اومد، ولادت و شهادت کدوم اماما بود، لیلةالرغائب چه جوری گذشت...؛ خلاصه بد جا موندیم، بد!🤦‍♀ یاد این افتادم که امام زمان(عجّل‌الله‌فرجه) هم بغتةً می‌آن؛ یعنی یهو! قرن‌هاست قراره بیان و همه منتظرشون هستن.👀 اما وقتی اومدن، اگر تو عالمشون نباشیم، واقعاً درکشون نمی‌کنیم و نمی‌تونیم باهاشون باشیم؛ چون تو جوّ دنیاییم.😭 خدایی، دیگه دربیایم از این فضا؛ بگذریم از . معلوم نیست اون یهو، کی اتفاق بیفته. مبادا فرصت تموم شه و ما بمونیم و حسرت.🥺 اللهم عجّل لولیّک الفرج @Lotfiiazar
🌸🌸🌸 یعنی واقعاً نیمۀ شعبان شد؟ باورم نمی‌شه! نه میشه رفت، نه ، نه هیئت و مسجد، نه حتی جشن‌های خیابونی! آخه مگه می‌شه؟ مگه داریم؟ همین جوریش که امام غایب هست؛ دیگه اینا هم نباشه، چه شود! همیشه می‌گفتن سرّ اصلی و فلسفۀ مهم ، اینه که مردم از حس دربیان و به عقل برسن. یعنی بدون اینکه امام رو ببینن، مستقیم باهاش ارتباط داشته باشن و سؤالاتشونو از ایشون بپرسن، خودشون حق رو پیدا کنن و اون‌قدر به بصیرت برسن که بتونن حکمت همه چیز رو درک کنن و وظیفه‌شونو همون‌طور که امام می‌پسنده، یعنی همون‌طور که و وجودشون می‌خواد، تشخیص بدن. 🌸🌸🌸 الآن فکر می‌کنم شرایط پیش‌اومده، داره این چهرۀ غیبت رو به اوج خودش می‌رسونه؛ تا آدما حتی از نمادها و شعائر هم بگذرن. تا زمینه‌ای فراهم بشه که ناچار به عقلانیت برسن و ورای شور و و کارهای ظاهری، نور امام رو در وجودشون و در هستی پیدا کنن. این همون معرفتیه که تا بهش نرسیم، امام نمیاد. انگار همۀ هستی دست به دست دادن تا ما رو آماده کنن؛ ما اشرف مخلوقات که چهارده قرنه هنوز کاری نکردیم! 🌸🌸🌸 بالأخره دیر یا زود هم مثل بقیۀ بلاهای طبیعی و غیرطبیعی دنیا برامون عادی می‌شه. کاش اون روز به این اضطرار رسیده باشیم که تو این دنیا هیچی جواب نمی‌ده و هیچ راه چاره و نجاتی برای انسان، جز امام نیست. شاید همین درد مشترک جهانی کمک کنه راحت‌تر به قلوب برسیم؛ که شرط ظهوره. کاش نزدیک باشیم به آخر این کاش... عجّل لوَلیّک الفرج 🌸🌸🌸 (عجل‌الله‌فرجه) @Lotfiiazar
💕🖌 هر روز هزاران نفر می‌شوند و زندگی آغاز می‌کنند. قد می‌کشند و دنبال هدف‌های کوچک و بزرگ می‌روند. می‌رسند یا نمی‌رسند، دنیایشان اندازهٔ خودشان است. اما بعضی‌ها یک جمعیت‌اند. به که می‌آیند، دنیایی با خود می‌آورند. جاری می‌شوند و آسمان را جاری می‌کنند، در همین زمین که پر از ماست! آن‌ها یادشان نرفته که همه در عالم نور بوده‌اند؛ و به یاد مردم می‌آورند زیبایی‌هایی را که آنجا دیده و چشیده‌اند. دریای دلشان برای همهٔ انسان‌ها جا دارد و قلبشان برای تمام هستی می‌تپد. و جانشینی هستند که لشکر اسماء خدا را در جای خود و برای همگان خرج می‌کنند. می‌خواهند همه را بالا بکشند؛ بالای بالا، تا خود خدا. دست می‌گیرند و می‌برند. آن‌ها بوی می‌دهند. هوای تازه‌اند برای تنگ‌نفسی‌های دنیا. زلال آب‌اند برای تشنگان این بیابان. طراوت‌اند برای پژمردگی‌های عالم ماده. نور دیدارند برای دل‌تنگ‌های دور از وطن. تداعی عشق‌اند برای دل‌های دوست‌دار. آن‌ها خودشان مبارک‌اند برای خودشان و برای همه روزافزون و جان‌افزای. این بی‌کران گوارایشان و گوارایمان. 🌐 سایت: saehat.ir
❤️🍃 آمدی؛ قدم‌قدم در دلم نشستی. نه! بودی از آغاز؛ ذره‌ذره شیرینی‌ات را به یادم آوردی. شدم مال تو؛ شدی مال من. که تو مال همه‌ای؛ مال . ❤️🍃 تو شروع شکفتنی، سکوی پریدن. نگاهت، دستت، دعایت... همین که هستی، تکیه‌گاهی؛ مایۀ و ایمنی. پشت و پناهی؛ مثل آغوش مادر برای فرزند که هی می‌رود، می‌دود، می‌افتد، برمی‌خیزد؛ تا شیر شود و روی پای خود بایستد و نمی‌ترسد که راه برگشت نداشته باشد؛ می‌داند همیشه او با دستان باز، منتظرش است. ❤️🍃 قوّت قلبم، نور امیدم، صفای سینه‌ام رشته‌های نفَسم به گرمای بودنت بند است و بندبند زندگی‌ام گرم از هوای بندگی‌ات. ❤️🍃 قرارِ لحظه‌هایم، مهربانِ ابدی می‌خواهمت به عمق هستی، به بلندای عمر افتخارم تویی؛ کاش نفَسی مایۀ خرسندی‌ات شوم. آیینۀ مدام اگر نیستم، کاش به قدر عکسی زیبایی‌ات را نشان دهم. نشانی‌ات را تا نمی‌دانم؛ کاش انگشت اشاره‌ام به سوی تو باشد. ❤️🍃 بهترین بابای دنیا شادم از آمدنت و با نامت بندگی می‌کنم: علی، علی، علی (علیه‌السلام) 🌐 Saehat.ir 📱 @Lotfiiazar
گفتم: عجب شبی است! چه غربتی... چه دردی... آخر زینب(سلام‌الله‌علیها) چگونه تاب آورد این‌همه تنهایی و بلا را؟ این چه مصیبتی است برای خوب‌رویان خدا؟ چرا باید دل‌های عاشق، چنین آتش بگیرند؟ نمی‌شد این‌همه سخت نباشد؟! گفت: نمی‌شد! رمز هستی همین است. تا نسوزی، زیبا نمی‌شوی. پروانه‌هایی که نسوخته‌اند، این‌همه دوست‌داشتنی نیستند. باید نیست شوی، تا همه‌چیزِ عالم باشی. راه دیگری ندارد. تا همهٔ وجودت پر از زخم نباشد، مرهم دردها نمی‌شوی. تا همهٔ پر و بال‌هایت نریزد، بال پرواز همه نمی‌شوی. تا خونت را قطره‌قطره ندهی، این‌همه در رگ‌ها جاری نمی‌شوی. تا جانت به لب نرسد، جان نمی‌دهی و زنده نمی‌کنی. هرچه بنده باشی، تا چنین بر سر نی علَم نشوی، دلبری‌ات پیدا نیست. اگر زندگی‌ات عادی باشد، غمت عادی باشد، خودت هم عادی هستی، مثل بقیه؛ خاص نمی‌شوی. اگر این نبود، ابدی نمی‌شد؛ داغش همیشه تازه نبود. زینب(سلام‌الله‌علیها) هم سوخته بود که عاشقانه تاب آورد و خود، معشوق‌ترین چشم عالم شد؛ هستی در حسرت نگاهش. و تو دلت برای او نمی‌سوزد! پرپر می‌زنی تا زودتر برسی و زیبایی‌اش را در آغوش بگیری؛ تا دلت به عشق، آرام گیرد. راستی اگر آتش بی‌منتهای غم در دل‌ها نمی‌انداخت، شیرین‌ترین دریای عاشقی چگونه آفریده می‌شد؟ اصلاً تو چطور عاشق می‌شدی؟ گفتم: دوستت دارم و دیگر هیچ... (سلام‌الله‌علیها) 🌐 Saehat.ir 📱 @Lotfiiazar
هنوز نفس‌هایم بوی تو را می‌دهد: حسین... حسین... حسین... هنوز هستی، اما رفتنت را می‌بینم. هنوز نرفته‌ای، اما دلم برایت تنگ شده است، ماه حسین. و اربعینت گذشته، اما انگار امروز تازه داغت بر دلم نشسته. عاشقی همین است؛ هرچه کنار او باشی، می‌شوی. همین که می‌خواهد برود، تازه یادت می‌افتد چقدر زیبا بود. تازه می‌خواهی دست و پا بزنی که نگهش داری. اما می‌رود، هم می‌رود؛ و ردّ گریه از گونه‌ها پاک می‌شود. کاش ردّ سینه‌زنی‌ها بر قلبمان بماند و نفس‌هایمان را با هوای تو بیامیزد. کاش طراوت معرفتت با ما بماند تا بهاری شویم و شکوفه‌های انسانیت در دلمان بروید. کاش با تو زنده بمانیم تا بتوانیم جدّت را بشارت دهیم. 🌐 Saehat.ir 📱 @Lotfiiazar
آمدی و من باز حیران از تمام شلوغی‌ها خود را در آستانۀ خیمه‌هایت دیدم. سلام... می‌گویند: یعنی از همه ناامید شوی و دیگر چاره‌ای نداشته باشی برای اندیشیدن؛ آنجاست که اجابت می‌رسد. من ناامید شده‌ام؛ از خودم و از هرچه دستم می‌رسد. درمانده‌ام، اما بوی اجابت می‌دهد. ای ماه تمام، تو داغ دیدی و سوختی؛ و آن‌قدر سوختی که امن‌ترین و گرم‌ترین مأوای دل‌ها شدی تا همیشۀ زمان. و من سیاهی عزایت را بر تن می‌کنم و چشم و دل به ماتمت می‌نشانم تا غبار تیرگی‌هایم را بسایم. اینک به تو پناه آورده‌ام تا قدری هوایت را نفس بکشم و با چشمۀ اشکت وضو بگیرم. خود را به دست غمت می‌سپارم و با نوای «حسین، حسین»ات همراز می‌شوم؛ تا شاید قدمی، دمی، رنگ را بگیرم. سلام، ماه عاشقی 📱@Lotfiiazar 🌐 hamgaman-institute.ir
امان و صد امان از کوفی‌جماعت لعنت بر آن مردنمایان نامرد ما که اهل نیستیم، علی تنها بماند! مگر می‌شود این‌همه بی‌غیرت بود؟ این‌همه دنیاپرست و نادان! با آن‌همه اشتیاق و انتظار نامهٔ «فدایت شوم» بنویسی که بیاید و بعد با فرستادهٔ امام کنی و بعد پشت سرش بخوانی و بعد... بعد فریب و دروغ‌های خواص را بخوری یا بترسی از جان همسر و فرزندت یا بیم کنی که خانه‌ات بدون نان‌آور شود یا برق مال و دنیا چشمت را پر کند و بعد بروی تا بمانی و امامت تنها بماند! شاید هم از تمام این‌ها گذشته باشی اما به بهانهٔ اینکه منتظر امامی، در مقابل سکوت کنی یا به حرف ، عقب بنشینی تا شکست نخوری و برای پیروزی در زمان مناسب‌تر آماده شوی یا دنبال یکی از خواص که گذاشت و رفت، تو هم میدان را رها کنی. خلاصه آن‌قدر امام در قلبت تو را بخواند و تو آن‌قدر و برهان بیاوری تا راه به سوی او بسته شود و دست و پای تو در بند؛ تا دیگر نتوانی بروی و امامت تنها بماند! آری؛ از نزدیک که ببینی سخت است کربلایی بودن سخت است و شدن سخت است و ماندن و چه آسان است چه دم‌دست است چه آشناست کوفی شدن... چه راحت می‌شود شد و به امام نرسید! چه راحت می‌شود شد و با همهٔ توانایی‌ها از قافله جا ماند! نزدیک است اینک این تو و این امام ببین اهل کدام قبیله‌ای 📱@Lotfiiazar 🌐 hamgaman-institute.ir