eitaa logo
📺شبكه هامون📻
2.2هزار دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
12.5هزار ویدیو
222 فایل
فضای مجازی صداوسیما سیستان و بلوچستان 📲 https://zil.ink/zahedan.irib ارتباط با‌ ما؛ 🆔️ @HAMOONTV1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊السلام علیک یااباصالح المهدی یاصاحب الزمان 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🇮🇷🌷http://Eitaa.com/Hamoon_IRIB 🇮🇷🌷http://sapp.ir/zahedansedavasima
۲۳ خرداد ۱۳۹۹
*✨فعالیت داشتن در فضاے مجازے و پاڪ ماندن در آن تقواے دو چندان میخواهد....* *✨یادمان نرود،گاهۍ با گناه ب اندازه* *یڪ لایڪ فاصله داریم...* *✨یادمان نرود ،فضاے مجازے هم* *"محضـر خـداستـــ "* *✨در روز حساب، تمام این سایت‌ها به* *حرف مۍآیند و گواهے میدهند* *بر ڪارهایمان نڪند ڪهـ شرمنده باشیم* *«امان از لحظه‌ے غفلت ڪهـ فـقـطـ خـــدا* *📿 شاهد استـــ و بس !* *👈 گاهۍ روے مانیتور بچسبانیم :* *" ورود شیــطان ممنوع 🚫 "* *مراقب دستۍ ڪهـ ڪلیڪ میڪند* *چشمے ڪهـ میبیند* *و گوشے ڪهـ میشنود باشیم ....* *و بدانیم و آگاه باشیم ڪهـ خــ📿ــدا* *" همیـــشه استـــ*❤️🍃 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🇮🇷🌷http://Eitaa.com/Hamoon_IRIB 🇮🇷🌷http://sapp.ir/zahedansedavasima
۲۳ خرداد ۱۳۹۹
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🇮🇷🌷http://Eitaa.com/Hamoon_IRIB 🇮🇷🌷http://sapp.ir/zahedansedavasima
۲۴ خرداد ۱۳۹۹
﷽ ✍شخصی مسجدی ساخت بهلول از او پرسید: مسجد رابرای رضای خدا ساختی یااینکه بین مردم شناخته شوی؟ شخص پاسخ داد : معلوم است برای رضای خداوند! بهلول خواست اخلاص شخص را بیآزماید. در نیمه های شب بهلول رفت و روی دیوار مسجد نوشت این مسجد را بهلول ساخته است صبح که مردم برای ادای نماز به مسجد آمدند نوشته روی دیوار را میخواندند و میگفتن خدا خیرش بدهد چه انسان خَیرَِّ آن شخص طاقت نیاورد و فریاد سر داد ایُّهاالَناسّ بهلول دروغ میگوید! این مسجد را من ساختم، من از مال خود خرج کردم و شما او را دعای خیر میکنید! بهلول خندید و پاسخ داد معامله تو باخلق بوده نه با خالق 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🇮🇷🌷http://Eitaa.com/Hamoon_IRIB 🇮🇷🌷http://sapp.ir/zahedansedavasima
۲۴ خرداد ۱۳۹۹
5ce1694ec06ca48c99a3c137_-8182905377990054890.mp3
2.93M
🎧 #بشنوید⬇️ 🎼موسیقی:از دستت 🎤خواننده: میثم ابراهیمی 📺شبکه هامون📻 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🇮🇷🌷http://Eitaa.com/Hamoon_IRIB 🇮🇷🌷http://sapp.ir/zahedansedavasima 📲 #رسانه_مجازی_زاهدان
۲۴ خرداد ۱۳۹۹
《‼️ وصیتی تکان‌دهنده ‼️》 ••|💕اگࢪ ݕھ واسطھ خوݩم حقے ݕࢪ گࢪدݧ دیگࢪاݧ داشٺھ ݕاشم ݕھ خدا؁ڪعݕھ قسم ؛از مࢪداݧ ݕے‌غیرٺ و زݩاݧ ݕےحیاݩمیگذࢪم.. !!!💫|•• •●شهید امیࢪ حاج‌امیݩے●• #کلام_شہید 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🇮🇷🌷http://Eitaa.com/Hamoon_IRIB 🇮🇷🌷http://sapp.ir/zahedansedavasima
۲۴ خرداد ۱۳۹۹
‎ ﷽ ✨یاذالجلال والاکرام✨ 🌹سلام بر همراهان عزیز🌺 💫 یکشنبه 💫 ☀️ ۲۵ خرداد ماه ۱۳۹۹ هجری شمسی 🌙 ۲۲ شوال ۱۴۴۱ هجری قمری 🎄 14 ژوئن 2020 میلادی 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🇮🇷🌷http://Eitaa.com/Hamoon_IRIB 🇮🇷🌷http://sapp.ir/zahedansedavasima
۲۵ خرداد ۱۳۹۹
8.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قطع برق منزل در زمان مسافرت 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🇮🇷🌷http://Eitaa.com/Hamoon_IRIB 🇮🇷🌷http://sapp.ir/zahedansedavasima
۲۵ خرداد ۱۳۹۹
براےتو مینویسم... تویۍ ڪه "زیباییِ زلیخایۍ" دارے ولے... منش مریم گونه ات، اجازه نمۍدهد ڪه از آن سوء استفاده ڪنۍ ونمۍ گذارد ڪه‌زیبائیت را دستمایه‌آزار دیگران ڪنۍ ڪاش ڪمۍ از منش تو را پسرانۍ داشتند ڪه یادشان رفته باید وارث نجابت یوسف باشن!!! 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🇮🇷🌷http://Eitaa.com/Hamoon_IRIB 🇮🇷🌷http://sapp.ir/zahedansedavasima
۲۵ خرداد ۱۳۹۹
#گلـــزار_شـهــدای_ڪرمان♥️🍃 🌹گل آرایی آرامگاه سردارشهید🌹🍃 🌹سلیمانی و یاران شهیدش در🌹🍃 🌹گلــزار ڪرمان،در روز ملی گــ🌹ـــل... 🌹🍃به لاله زار و گلستان نمی رود دل من ♥️🍃 ♥️🍃که یاد دوست گلستان و لاله زار من است🌹🍃 ♥️🍃دوســـت داشـــتنـــت♥️🍃 ♥️🍃نهال زیبایی است در دلم♥️🍃 🌹🍃که هر روز چند شاخه اش🌹🍃 ♥️🍃با هوای عشق تو♥️🍃 🌹🍃شکوفه میدهد🌹🍃 #سردار_قلـبم♥️🍃 #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🌹🍃 ♥️اینجا قلـ♥️ــب ایـــ🇮🇷ـــران آرمیده است♥️ #اللهم_ارزقنا_شهادت🕊🌷🕊️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 روز گــ🌹ــل🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹شــادی روحـــش صــلوات🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹اللهمَّﷺصَلِّﷺْعلُىﷺمٌحُمٌدِِﷺْوَالُﷺمُحَمَد🌹 •┈┈••✾❀💔اَلَّلهُمـّ ؏جِّل‌ لِوَلیِڪَ‌ الفَرَج💔❀✾••┈┈• ⚘⚘⚘⚘ســـ⚘ـــرداردلــــ💓ـــــها⚘⚘⚘⚘ ┄┅••❀℘۪۪۪۪۪ٕ۪ۡ۟͝❀۪۪۪ٞٞٞ͜͡ 🌹 ۪۪۪۪۪ٕ۪۪ٜ۪ٜۡ۟͜͝❀ـ۪۪ٞٞٞ͜͡℘❀••┅┄ 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🇮🇷🌷http://Eitaa.com/Hamoon_IRIB 🇮🇷🌷http://sapp.ir/zahedansedavasima
۲۵ خرداد ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🎥 شهید حاج احمد کاظمی:* 🔻 *آمـریکا در برابر انسانهایی که برای #خدا کار می‌کنند شکست می‌خورد شــک نکــنید!* #افول_آمریکا 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🇮🇷🌷http://Eitaa.com/Hamoon_IRIB 🇮🇷🌷http://sapp.ir/zahedansedavasima
۲۶ خرداد ۱۳۹۹
ماجرایی واقعی جالب و خواندنی 💢 حاج قاسم. مهندس پرواز ✈️ 🔶 خرداد سال ۹۲ قرار بود با هفت تُن بار ممنوعه به سمت دمشق پرواز کنیم. علاوه بر بار، تقریباً ۲۰۰ مسافر هم داشتیم که حاج قاسم یکی‌شان بود. حاجی مرا از نزدیک و به اسم می‌شناخت. طبق معمول وارد هواپیما که شد اول سراغ گرفت خلبان پرواز کیه؟ گفتند اسداللهی. صدای حاج قاسم را که گفت "امیر" شنیدم و پشت بندش دَرِ کابین خلبان باز شد و خودش در چارچوب در جاگرفت. مثل همه پرواز‌های قبلی آمد داخل کابین و کنارم نشست. زمان پرواز تا دمشق تقریباً دو ساعت و نیم بود. این زمان هر چند کوتاه بود ولی برای من فرصت مغتنمی بود که همراه و هم صحبتش باشم. تقریباً ۷۰ ، ۸۰ مایل مانده به خاک عراق قبل از اینکه وارد آسمان عراق شویم باید از برج مراقبت فرودگاه بغداد اجازه عبور می‌گرفتیم. اگر اجازه می‌داد اوج می گرفتیم. و بعد از گذشتن از آسمان عراق بدون مشکل وارد سوریه می شدیم. گاهی هم که اجازه نمی دادند ناگزیر باید در فرودگاه بغداد فرود می‌آمدیم و بار هواپیما چک می شد و دوباره بلند می‌شدیم. اگر هم بارمان مثل همین دفعه ممنوع بود اجازه عبور نمی گرفتیم از همان مسیربه تهران بر می گشتیم. آن روز طبق روال اجازه عبور خواستم، برج مراقبت به ما مجوز داد و گفت به ارتفاع ۳۵ هزار پا اوج گیری کنم. با توجه به بار همراهمان نفس راحتی کشیدم و اوج گرفتم. نزدیک بغداد که رسیدیم، برج مراقبت دوباره پیام داد. عجیب بود! از من می‌خواست هواپیما را در فرودگاه بغداد بنشانم. با توجه به اینکه قبلا اجازه عبور داده بودند شرایط به نظرم غیر عادی آمد. مخصوصاً اینکه کنترل فرودگاه دست نیروهای آمریکایی بود. گفتم:" با توجه به حجم بارم امکان فرود ندارم. هنگام فرود چرخ‌های هواپیما تحمل این بار را ندارد. مسیرم را به سمت تهران تغییر می دهم." به نظرم دلیل کاملاً منطقی و البته قانونی بود اما در کمال تعجب مسئول مراقبت برج خیلی خونسرد پاسخ داد: نه اجازه بازگشت ندارید در غیر اینصورت هواپیما را می زنیم! من جدای از هفت تُن بار، حجم بنزین هواپیما را که تا دمشق در نظر گرفته شده بود محاسبه کرده بودم تا به دمشق برسیم بنزین می سوخت و بار هواپیما سبک تر می شد. تقریباً یک ربع با برج مراقبت کلنجار رفتم، اما فایده نداشت. بی توجه به شرایط من فقط حرف خودش را می زد. آخرش گفت: آنقدر در آسمان بغداد دور بزن تا حجم باک بنزین هواپیما سبک شود. حاج قاسم آرام کنار من نشسته بود و شاهد این دعوای لفظی بود. گفتم: حاج آقا الان من میتونم دو تا کار بکنم، یا بی توجه به اینها برگردم که با توجه به تهدید شان ممکنه ما رو بزنن، یا اینکه به خواسته شان عمل کنم. حاج قاسم گفت: کار دیگه ای نمیتونی بکنی؟ گفتم: نه. گفت: پس بشین! آقای رحیمی مهندس پروازمان بین مسافرها بود، صدایش کردم. داخل کابین گفتم؛ لباس هات رو در بیار. به حاج قاسم هم گفتم: حاج آقا لطفاً شما هم لباس هاتون رو در بیارید. حاج قاسم بی چون و چرا کاری که خواستم انجام داد. او لباس های مهندس فنی را پوشید و رحیمی لباس های حاج قاسم را. یک کلاه و یک عینک هم به حاجی دادم. از زمین تا آسمان تغییر کرد. و حالا به هر کسی شبیه بود الا حاج قاسم. رحیمی را فرستادم بین مسافرها بنشیند و بعد هم به مسافرها اعلام کردم: برای مدت کوتاهی جهت برخی هماهنگی های محلی در فرودگاه بغداد توقف خواهیم کرد. روی باند فرودگاه بغداد به زمین نشستیم. ما را بردند به سمت "جت وی" که خرطومی را به هواپیما می چسبانند. نیم ساعت منتظر بودیم، ولی خبری نشد. اصلاً سراغ ما نیامدند. هر چه هم تماس می گرفتم می گفتند صبر کنید... بالاخره خودشان خرطومی را جدا کردند و گفتند استارت بزن و برو عقب و موتورها را روشن کن و دنبال ماشین مخصوص حرکت کن. هرکاری گفتند انجام دادم. کم کم از محوطه عادی فرودگاه خارج شدیم، ما را بردند انتهای باند فرودگاه جایی که تا به حال نرفته بودم و از نزدیک ندیده بودم. موتورها را که خاموش کردم، پله را چسباندند. کمی که شرایط را بالا و پایین کردم به این نتیجه رسیدم که در پِیِ حاج قاسم آمده اند. به حاجی هم گفتم، رفتارش خیلی عادی و طبیعی بود. نگاهم کرد و گفت: تا ببینیم چه میشه. به امیر حسین وزیری که کمک خلبان پرواز بود گفتم: امیرحسین! حاجی مهندس پرواز و سر جاش نشسته! تو هم کمک خلبانی و منم خلبان پرواز. من که رفتم، دَرِ کابین رو از پشت قفل کن. بعد هم با تاکید بیشتر بهش گفتم: این "در" تحت هیچ شرایطی باز نمی شه، مگه اینکه خودم با تو تماس بگیرم. از کابین بیرون آمدم. نگاهم روی باند چرخید. سه دستگاه ماشین شورلت ون، به سمت ما می آمدند. دو تایشان، آرم سازمان اف بی آی آمریکا را داشتند و یکی شان آرم استخبارات عراق را. شانزده، هفده آمریکایی و عراقی از ماشین ها پیاده شدند و پله ها رابالا آمدند و توی پاگرد ایستادند. برایشان آب میوه ریختم و سر حرف را باز کردم. به زبان انگلیسی
۲۶ خرداد ۱۳۹۹