eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
7.1هزار ویدیو
73 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. پل ارتباطی @Mali50 @Hamrahe_Shohada #کپی_ازاد
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 پدر صورت پسر را بوسید💕 گفت: تا کی میخوای بری جبهه؟؟🕯 پسرخندید و گفت: قول میدم این دفعه آخرم باشه بابا! پدر: قول دادے ها...! و پسر، سر قولش "جان" داد 💔 @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا‌... توی‌ این‌ بخر‌ بخر‌ روزگار خودت‌ ما رو‌‌ هم‌‌ عاقبت‌ بخیر‌ کن‌؛ خُب؟ @Hamrahe_Shohada
ای که برات شهادتش را از شهید گرفت 🌹🌹🌹 نشستم سر قبر آرمان... یه خانمی اومد کنارم نشست شروع کرد صحبت کردن از شهید نمی‌دونست من خودم تمام دلتنگی هام اینجا برطرف می کنم اجازه دادم ک بگه و منم سراپا گوش شدم... گفت شهیده ۴۰ روز قبل از شهادتش اومد سر قبر شهید آرمان و انقد گریه می کرد ما نمی تونستیم بلندش کنیم ... بهش گفتم مشکلی داری؟ گفت تا نگیرم بلند نمیشم گفتم چی؟ گفت : ... گفتم جوونی مگه چند سالته؟ گفت : ۲۰ سالمه و دیرم شده... و گفت چله زیارت عاشورا برداشتم و اومدم از شهید آرمان هم شهادتم بگیرم.. و شد آن چیزی که می خواست و سعادت... @Hamrahe_Shohada
مبادا ما آن مؤذن بدصدا باشیم ‼️ امام خامنه ای : داستانی را مولوی نقل کرده است که البته نمادین (سمبلیک) است؛ ولی هرگاه به یادم می‌آید، بر خودم می‌لرزم 👈و به خدا پناه می‌برم. او می‌گوید: در شهری که هم مسلمانها و هم مسیحیها زندگی می‌کردند، مؤذن بدصدایی وارد محله‌ی مسلمانها شد و چند وعده اذان گفت. روزی یک مرد نصرانی از محله‌ی خود به محله‌ی مسلمانها آمد و سراغ مؤذن را گرفت؛ او را راهنمایی کردند، تا بالاخره مؤذن را پیدا کرد و بعد از دیدنش تشکر فراوانی از او کرد! مؤذن گفت: چرا از من تشکر می‌کنی؟ مرد نصرانی پاسخ داد: تو حق بزرگی بر گردن من داری که هیچ‌کس ندارد؛ زیرا من دختر جوانی در خانه دارم که مدتی است محبت اسلام به دلش افتاده است و تمایل به مسلمانی دارد. هر کار می‌کردم، به کلیسا نمی‌آمد و در مراسم ما شرکت نمی‌کرد و به عقاید ما بی‌اعتنا بود. ما در کار این دختر، عاجز و درمانده شده بودیم. دو، سه روز پیش که تو اذان گفتی و این دختر صدایت را شنید، گفت: این صدای کریه از کجاست!؟ گفتم: اذان مسلمانهاست. از آن لحظه بود که ما راحت شدیم و بکلی محبت اسلام از دل این دختر رفت و در حال حاضر مثل زمان عادی گذشته، به زندگی خود مشغول است و در کلیسا حاضر می‌شود و مراسم را انجام می‌دهد! بنابراین، تو بودی که دختر ما را به ما برگرداندی! 👈بارها به خود و دوستانم گفته‌ام که مبادا ما آن مؤذن بدصدا باشیم که عشق به اسلام را در دلها فرو بنشانیم و استفهام عظیمی را که در دنیا برای شناخت اسلام به وجود آمده است، با پاسخ منکر و زشتی پاسخ دهیم. بیانات دیدار با طلاب و فضلای علمیه‌ی حوزه علمیه‌ی مشهد ۱۳۶۸/۴/۲۰ @Hamrahe_Shohada
جوانےعکسِ‌خودش‌رانزدِ‌ حضرت‌ِامام﴿ره﴾ فرستادوگفت؛آقاجان! یک‌نصیحتےبراۍِدنیاوآخرت‌ بھ‌من‌کنیدتابرایم‌كافےباشد حضرت‌امام﴿ره﴾نوشتن: « اِنّا‌لِلّھ‌و‌اِنّااِلیھ‌راجعون » مامال‌ِخدائیم؛آدم‌مالِ‌کسےرا صرفِ‌دیگری‌نمیکند:)❤️
🌸🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴 ❄️‍رضایت امام یا قضاوت مردم ...؛ امام رضا علیه السلام به یونس بن عبدالرحمن فرمودند: «يَا يُونُسُ فَمَا عَلَيْكَ مِمَّا يَقُولُونَ إِذَا كَانَ إِمَامُكَ عَنْكَ رَاضِياً... يَا يُونُسُ وَ مَا عَلَيْكَ أَنْ لَوْ كَانَ فِي يَدِكَ الْيُمْنَى دُرَّةٌ ثُمَّ قَالَ النَّاسُ بَعْرَةٌ أَوْ بَعْرَةٌ وَ قَالَ النَّاسُ دُرَّةٌ هَلْ يَنْفَعُكَ شَيْئاً فَقُلْتُ لَا فَقَالَ هَكَذَا أَنْتَ يَا يُونُسُ 👈إِذَا كُنْتَ عَلَى الصَّوَابِ وَ كَانَ إِمَامُكَ عَنْكَ رَاضِياً لَمْ يَضُرَّكَ مَا قَالَ النَّاسُ» ای یونس! وقتی امام تو از تو راضی باشد، تو را چه باک که مردم درباره تو چه می گویند... ای یونس! اگر در دست تو طلا باشد و مردم تصور کنند که کلوخ ـ و سنگ و خاک و پشکل ـ است، آيا قضاوت مردم، ارزش طلا را مى ‌کاهد؟ گفت: خير. حضرت فرمود: اگر در دست تو، کلوخی باشد و مردم بگويند که در دست تو طلا است، آيا داوری مردم به آنچه که در دست توست، قيمت می دهد؟ گفت: خير. فرمود: يونس! 👈اگر امام عصرت از تو راضى بود و تمام دنيا با تو بد باشد، نبايد تأثيری در روحيه تو بگذارد. چون قضاوت مردم، قيمت و ارزش تو را پايين نمى ‌آورد. 📚بحارالأنوار جلد۲، صفحه ۶۶، حدیث۵ 💠💠💠💠💠💠 @Hamrahe_Shohada
💌 برادرشهید حاج‌محسن‌حاجی‌حسنی‌کارگر : محسن می گفت من قرآنی تلاوت می کنم که خدا را راضی کند.»🕊🥀 @Hamrahe_Shohada
~🕊 🌴✨ 🍁خوش اخلاق ترین فرد قرارگاه بود، پیگیر دعاها ندبه، توسل، زیارت عاشورا بود.. متواضع تر از اونی که فکر میکنیم از بسیجی ها ساده نظر خواهی میکرد واسه سرکشی که میومد اولین جایی که میرف پیش نگهبانا بود با آون لبخند زیبایی که داشت همه رو جذب خودش میکرد.. 🍁همین که دور هم جمع میشدیم میگف یالله بساط روضه رو پهن کنید.. هنگام درگیری درصف اول بود، جزء فرماندهان عالی رتبه بود و هنگام نماز آرام و خاضع بود که شیفته نگاهای بعد نمازش بودم.. 🍁نیروی ساده که اسم حاج مسلم رو میشناخت میومد پیشش طوری تحویلش میگرفت آدم احساس میکرد چند ساله با اون رفیقه.. ✍🏻به روایت همرزم ♥️🕊 @Hamrahe_Shohada