eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
7.2هزار ویدیو
73 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. پل ارتباطی @Mali50 @Hamrahe_Shohada #کپی_ازاد
مشاهده در ایتا
دانلود
💔مدتی در جزیره مینو مستقر بودیم. شهید علی آقا ماهانی کنار نهر، کلاس درس قرآن گذاشته بود. قرار شد ما هم بعد از رساندن اسلحه و مهمات به اروند، خودمان را به جمع برسانیم. وقتی برگشتیم آخر کلاس بود و بچه‌ها مشغول هندوانه خوردن؛ گفتیم: این هندوانه از کجا؟ گفتند: بعد از درس، علی آقا گفت: دلتان چه می‌خواهد؟ هرکس چیزی گفت. علی آقا گفت: هندوانه باشد خوب است. داشتیم می خندیدیم که نگاهمان به آب افتاد. هندوانه ای ده کیلویی روی آب روان بود. اول فکر کردیم پوست هندوانه است، وقتی گرفتیمش هندوانه‌ای سالم بود و همه از آن خوردند. تنها کسی که از دیدن آن خوشحال نشد، خود علی آقا بود. نمی‌خواست بچه‌ها به چشم عارف نگاهش کنند. صلوات اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّدوَعَجِّل‌فَرَجهم. @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر بخواهیم به ازای هر یک نفر از شهدا و جانبازان ايرانى جنگ ايران و عراق تنها ۱ دقیقه سکوت کنیم، بيش از ۲ سال طول میکشد... 💔 @Hamrahe_Shohada
نمایندگانی شایسته آنان که زمستان را از پشت پنجره دیده‌اند و گرسنگی را فقط در کتاب‌ها خوانده‌اند، نخواهند توانست نمایندگانی شایسته برای دفاع از حقوق مردم باشند... @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قدر بودنت را ندانستیم حال حیران به دنبال کسی شبیه تو میگردیم!😔 @Hamrahe_Shohada
‏در بخشی از سرمقاله ویژه‌نامه تهران تایمز خاطره‌ای منتشر نشده از شهید امیرعبداللیهان و عملیات وعده صادق : پس از عملیات موشکی و پهپادی ایران علیه رژیم اسرائیل با نام «وعده صادق»، یکی از وزرای خارجه مشهور اروپایی با امیرعبداللهیان تماس می گیرد و وقتی وزیرخارجه ایران حال او را می پرسد، دیپلمات اروپایی می گوید حالش خیلی بد است و بخاطر حمله ایران نتوانسته بخوابد. امیرعبداللهیان از او می پرسد شش ماه است که مردم بی دفاع غزه زیر بمباران هستند و هزاران زن و کودک کشته شده اند، این جنایتها باعث نشد خوابتان آشفته شود؟! @Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_هشتاد  صبح که از راه می‌رسد، فرمانده نقشه‌ای پ
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 راستی! این‌جا نامم را کمیل صدا می‌زنند. خودم این اسم را انتخاب کرده‌ام. از دعای کمیل، تا گردان کمیل، تا خودِ کمیل! این نام را دوست دارم. هرکدام از بچه‌ها هم نام جهادی‌شان را انتخاب کرده‌اند. عباس رحمانیان، اوایل آمدن‌مان دوست داشت «رحمان» باشد و حالا به نام یکی از سه عموی شهیدش، «رحیم» است. ابوالفضل موقر، «احمد» را انتخاب کرده. می‌گوید در خانه به این نام صدایش می‌زنند. و امیر قرالو هم همان امیر را می‌پسندد! کارِ ما چهار نفر هم‌دانشگاهی در سوریه با هم گره خورده! شب که به محل استقرار می‌رویم، رحیم می‌کوشد با شوخی‌هایش، غربتِ دل‌هایمان را بشکند اما بارِ دلتنگی برای فاطمه، روی دلم سنگینی می‌کند. گوشی‌ام را برمی‌دارم که به او پیامی بدهم. تک‌بیت بیدل را برایش می‌خوانم و می‌فرستم:«خدا نصیب دلِ هیچ کافری نکند/ کرشمه‌های بتی را که من پرستیدم... تو بتِ منی فاطمه...» حرف‌های منِ بیدل، از زبان بیدل... شعر در برابر شعر! فاطمه هم برایم شعر می‌خواند:«آن کس که تو را شناخت، جان را چه کند؟/ فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟/ دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی/ دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟».... ۸۱ 📔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا