eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
7.2هزار ویدیو
73 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. پل ارتباطی @Mali50 @Hamrahe_Shohada #کپی_ازاد
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️فرازی از وصیت‌نامه: شهادت چیزی نیست که مفت بدست بیاید، بنده خدا بودن میخواهد نه بنده هوا و هوس. 🌷شهید @Hamrahe_Shohada
تمومِ عالم می‌دونن، که دخترا بابایی ن بابا نیاد ... نمی‌خوابن، منتظرِ لالایی ن (س)💔 را یاد کنیم با ذکر 🌺 @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺امام خامنه ای: بالاتر از شهدا ما هیچ قهرمانی نداریم. ۱۴۰۲/۴/۴ @Hamrahe_Shohada
💌امام‌خامنه ای: 💎پدر و مادر و همسر شهید گنجینه ی یادهای شهیدند، 🌹یاد شهدا باید زنده بماند چه کسی یاد اینها را می تواند زنده نگه دارد؟ 🕊پدران و مادران آنهایی که اینها را بزرگ کردند 🕊آن همسری که مدتی با اینها زندگی کرده... ۱۴۰۲/۴/۴ @Hamrahe_Shohada
با گردآوران خاطره شهدا همکاری کنید ☀️امام خامنه ای : (خطاب به والدین شهدا) اگر مراجعه کردند و خواستند که شما همسر شهید، پدر شهید، مادر شهید، مصاحبه کنید، ⚠️امتناع نکنید، شهید را هر چه می توانید معرفی کنید، بیشتر معرفی کنید بیشتر بگویید این وظیفه همه ما است. ۱۴۰۲/۴/۴ @Hamrahe_Shohada
📢فراخوان هنرمندان در تمامی رشته ها ♦️امام خامنه ای : من یک‌خطابی بکنم به کسانی که 💭اهل هنرند، 💭اهل رسانه اند، 💭اهل نگارشند، 💭قلم به دست اند، 💭شاعرند، 💭نقاشند، 💭هنرمندند، این خاطره(شهیدان) را با زبان هنر بایستی نگه دارند. ۱۴۰۲/۴/۴ @Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_صدودوازده امروز رحیم و امیر به روستای «قراصی»
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 دشواری کار در منطقه را که می‌دیدم به این فکر می‌کردم که اگر صفر تا صد کار دست خودمان باشد، هماهنگی‌ها بیش‌تر می‌شود و می‌توانیم بهتر عمل کنیم. یک روز که دور هم نشسته بودیم، همین را گفتم. گفتم که باید ساماندهی و آماده‌سازی نیروها بر عهده خودمان باشد؛ چون وقتی این مسئولیت را قبول کنیم، نیروها را بهتر می‌شناسیم و در حین کار، هم تجربه کسب می‌کنیم و هم می‌توانیم نو به نو این تجربه‌ها را در کار استفاده کنیم. اگر این کار را می‌کردیم ابتکار عمل بیش‌تری داشتیم و نیروهای کم‌تری از ما به شهادت می‌رسیدند. این حرف‌ها بی‌تأثیر نبود. من به فاصله کوتاهی به عنوان فرمانده گروهان معرفی شدم. سنگینی این مسئولیت را روی شانه‌هایم احساس می‌کردم. تلاشم برای شناخت بیش‌تر منطقه، مضاعف شد. می‌خواستم وجب به وجب منطقه را بشناسم. از هرکس که اندک اطلاعاتی داشت، استفاده می‌کردم و سوال می‌پرسیدم. فکر کنم کلافه‌شان کرده بودم! سلاح جدیدی اگر می‌یافتم، بازش می‌کردم و اجزاء آن را دقیق می‌دیدم و کار کردن با آن را یاد می‌گرفتم. .... ۱۱۳ 📔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا