eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.3هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
7.1هزار ویدیو
73 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. پل ارتباطی @Mali50 @Hamrahe_Shohada #کپی_ازاد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج حسین یکتا: رفقا شهدا ما رو انتخاب میکنند نه ما شهدا رو از بین این همه شهید یکیشون مِهرش به دلت می‌شینه و انگار نگاهش باهات حرف میزنه حواست باشه که حرمت این انتخاب رو نشکنی! @Hamrahe_Shohada
شهید مدافع‌حرم محسن فرامرزی از اعضای تیم حفاظت آیت‌الله امامی کاشانی امام جمعه تهران بود او طی عملیات مستشاری به دست تروریست‌های تکفیری در سوریه در ۳۰ آذرماه سال ۱۳۹۴ به شهادت رسید. او در زمان شهادت، دانشجوی کارشناسی ارشد فقه و حقوق، دارای سه فرزند به نام‌های محمدرضا، فاطمه و محمدطاها بود. سالروز شهادت محسن فرامرزی @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چند وقت پیش مشکلے داشتم و رفتم سر مزارش. کلے گله کردم که چرا حاجت همه را میدے ولے ما را نه؟! شب خوابش را دیدم. بهم گفت: «آبجے! من فقط وسیله‌ام، ما دعاها را خدمت امام عصر(عج) عرضه می‌کنیم و حضرت- به اِذن‌الله - برآورده می‌کنند. من واسطه‌ام، کاره‌اے نیستم، اگر چیزے می‌خواهید اول از امام زمان(عج) بخواهید...» برشی از کتاب خاطرات بی‌نظیر @Hamrahe_Shohada
”شبِ جمعه”شده و روضه مرا ریخت به هم ”فاطمه” آمده و”کرب وبلا” ریخت به هم واژه ای نظمِ جهان را به تلاطم انداخت مادرش گفت بُنَیّ َ همه جا ریخت به هم 🌷 🌙 @Hamrahe_Shohada
7.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍉شب چلّه پارسال و حضور شب یلدایی شهید رئیسی در کنار سربازان @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻بخش اول🔻 🔸بعد از ۵۰ روز مغازه به خودمان دیده ایم و نمیدانیم از کدام طرف برویم.🤭 🔹من و منصور و جعفر طول و عرض شام سنتر را چند بار متر میکنیم تا بفهمیم کسانی که نزدیک دو ماه است ما را ندیده اند الان از کدام رنگ و اسباب بازی خوششان می آید.😁 🔸هرچه سلیقه و پول💸 ته جیبمان داریم می تکانیم و یک ساعت بعد کنار رینگ وسط شام سنتر، کیسه های سوغاتی در دست،🛍 چشممان به جمال هم روشن می شود. خسته و گرسنه!🥴 🔹شما که غریبه نیستید، از اول هم گرسنه بودیم ۵۰ روز است خوراک دندانگیری نخورده ایم.🥲 🔸راه می افتیم سمت سوپرمارکت طبقه همکف بلکه از خجالت شکممان دربیاییم هنوز وارد نشده یخچال🥤 نوشابه های رنگارنگ چشممان را میگیرد.🤩 🔹در این ۵۰ روز هرچه گیرمان آمده باشد، قطعاً دیگر نوشابه گیرمان نیامده است.😄 🔸قوطی های یک قد و یک رنگ، صف بسته و مؤدب صدایمان میزنند.😍 🔹قیمت هایشان برایم سؤال است.🤔 قد و رنگ و برند یکیست؛ ولی طبقه به طبقه قیمتشان بالا میرود از ۱۵ لیر تا هزار لیر!😮 🔸لاکچری طور قوطی ۱۰۰۰ لیری را برمی دارم یعنی ۱۵ هزار تومان.😌 🔹بچه ها هم موافقند که بعد از این همه وقت نوشابه نخوردن بهترینش را بخوریم.😉 🔸خنکایش از روی قوطی🍹 جانم را قلقلک می دهد، یک نفس نزدیک نصفش را سر میکشم؛ شیرین و گازدار!😋 ⬅️ادامه دارد...
همراه شهدا🇮🇷
#طنز_جبهه 🔻بخش اول🔻 🔸بعد از ۵۰ روز مغازه به خودمان دیده ایم و نمیدانیم از کدام طرف برویم.🤭 🔹من
🔻بخش دوم🔻 🔸منصور و جعفر هم دخل بقیه اش را می آورند و راه می افتیم.😌 🔹خوشحال و راضی از خدمتی که به شکممان کرده‌ایم؛ هنوز در سوپرمارکتیم که احساس میکنم خون به صورتم دویده است.🥵 سرم داغ شده و ضربان قلبم زیاد!🤭 🔸به نظرم خستگی سفر است؛ ولی حالم به خستگی نمی خورد. بیشتر به خوشحالی شبیه است تا خستگی!🫢🙂‍↔️ 🔹منصور را نگاه میکنم صورتش به عرق نشسته است.😰 🔸جعفر هم مثل ما چند دقیقه یک بار دست روی پیشانی میگذارد و با حالش کنار نمی آید.😓 🔹هر سه نفرمان با بهت به قوطی خالی نوشابه در دست جعفر نگاه میکنیم.😳 🔸وامصیبتای منصور بلند میشود: - یا زینب بعد این همه نوکری، زهرماری خوردیم؟!😫 🔹گریه مان گرفته است.🥺 دیگر رویم نمیشود در صورت منصور و جعفر نگاه کنم. آنها هم!🙁 🔸به خودم بد و بیراه میگویم که: چرا کارد به شکمم نزدم؟!😥 پنجاه روز نوشابه نخوردی، یک روز دیگر هم نمی خوردی طوری می شد؟ جهادت قبول نمیشد؟ آسمان به زمین میرسید؟😣 🔹قلبم ۱۰ بار در ثانیه میکوبد و سرم داغ است.🥴 🔸روی قوطی را میخوانیم لااقل بفهمیم چند درصد کوفت کرده ایم؛ ولی چیزی ننوشته است.🫣 🔹به سمت یخچال جهنمی که این قوطی را در دامنمان گذاشت، می روم بلکه بفهمیم چه خاکی باید به سرمان بریزیم.🥲 🔸جعفر میگوید: -همینمان مانده بود.😕 🔹غصه صدایش را پر کرده است.😞 🔸راست میگوید! همینمان مانده بود که با دهن نجس، برگردیم ایران و مردم هم بیایند استقبالمان که خیر سرمان مدافع حرم برگشته است.🤭😆 🔹مثل آواره ها جلوی یخچال نوشابه ها ایستاده‌ایم. قوطی ها بهمان دهن کجی می کنند.😬 🔸دلم میسوزد که چرا ۱۵ لیری اش را برنداشتم لااقل درصدش کمتر بود😑 ⬅️ادامه دارد...