همراه شهدا🇮🇷
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_صدوبیستُ_سه سرِ صبح، رحیم و چند نفر از بچهها رف
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_صدوبیستُ_چهار
ساعتی از ظهر گذشته که از قراصی خبرهای نگرانکنندهای میآورند. رحیم پشت بیسیم از شرایط منطقه میگوید. درگیریها در قراصی شدت گرفته است. نیروهای تکفیری روستای «حمره» در نزدیکی قراصی را تصرف کردهاند و حالا به قراصی یورش آوردهاند. عمده نیروها در مناطق مختلف مجبور به یک گام عقبنشینی شده بودند. نزدیکترین نیروها به محل درگیری، نیروهای نجباء بودند. من با فرمانده فوج از مقرمان در تل عزان، همراه شدم و با ماشین مهمات تا ابتدای قراصی رفتیم؛ امیر هم ماند تا نیروها را سروسامان بدهد و بیاورد به منطقه درگیری.
قراصی، یک پَستی به سمت نیروهای دشمن دارد و اگر نیروهای ما عقبنشینی کنند، ممکن است بیش از 150 نفر از نیروها در محاصره قرار بگیرند و یا اسیر شوند و یا شهید. مسلحین، پیدرپی قراصی را با موشکهایشان میزنند. خاک و دود مثل قارچ، اینجا و آنجای روستا سبز میشود و بالا میآید. گلولهها، زوزهکشان از بالای سرمان رد میشوند. همهچیز به هم ریخته. عصرِ قراصی با صبحِ قراصی، زمین تا آسمان فرق کرده. نیروها از شدت حمله، پراکنده شدهاند. ما جزو اولین نیروهایی بودیم که به منطقه رسیدیم. کسی را هم در خط نداشتیم که بتوانیم با او ارتباط بگیریم.
....
۱۲۴
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
#همراه_شهدا