فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یابنتوليالله
#یاأختوليالله
#یاعمةوليالله🌷
🌺 کــــریمـــه مثل شما در جهان نمیآيد
چنانكه مثل حسن در جهان كريمِ دیگر نیست
❇️ امام #صادق علیهالسلام فرمود:
✨ و به شفاعت او ـ فاطمه معصومه ـ همه شیعیانم وارد بهشت خواهند شد.
📚 سفینة البحار، ج 2، ص 376.
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
ابلاغ پیام رهبر معظم انقلاب به «پاپ فرانسیس»
آیتالله اعرافی در دیدار با رهبر مسیحیان کاتولیک:
🔹پس از اینکه رهبر انقلاب از سفر بنده مطلع شدند به شما سلام رساندند و پیشینه شما و ارتباطتان با آمریکای لاتین را ستوده و برخی از مواضعی که در تلطیف روابط بین اسلام و مسیحیت و دفاع از مظلومان اتخاذ نمودهاید را تحسین و تأکید کردند ما انتظار داریم که شما همچنان در دفاع از مظلومان عالم و به ویژه فلسطین و یمن تلاش کنید و مواضع روشن و شفافی داشته باشید.
🔹رهبر انقلاب انتظار دارند که در دفاع از مردم فلسطین اقدام شود و حل آن براساس آرای مردم و انتخابات میان همه مردم اصیل و فلسطینیان اعم از پیروان همه ادیان نظام حاکم بر فلسطین شکل بگیرد.
🔸پاپ فرانسیس: سلام مرا به رهبر انقلاب اسلامی ایران و مراجع و بزرگان دینی ایران برسانید؛ ما هم مطالبی را که رهبر انقلاب اسلامی میگویند قبول داریم.
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خوب است آدم، سلبريتى هم مى شود با اصالت باشد، آداب سفره بداند، حق نمك بشناسد/ «هند طالب» ستاره سینمای عراق، از سلوکش در ماه محرم می گوید
محسن رضوانی نوشت:
اين ويدئو را مدتها پيش ترجمه كردم. منتشرش نكردم چون مى ترسيدم متهم به ترويج فلان و كذا بشوم.
امشب اما -و بعد از ماجراى توهين به امام هشتم(ع)- خواستم دقايقي از آن را با شما در ميان بگذارم.
#با_شهدا
#همه_الخادم_الرضاییم
#جشنواره_کثیف
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
🌿 ضریح مطهر حضرت معصومه(س) گل آرایی شد.
🔹ضریح مطهر حرم حضرت معصومه سلامالله علیها در آستانه میلاد ایشان، توسط خادمان حرم گل آرایی شد.
#روز_دختر_مبارک
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
#اندکےتفکر🎈
بچه ها!
یه کار کنید نظر ڪنند
یه کار کنید دعآ ڪنند
یه کارے کنید تو دستگاه ارباب
اسمو بنویسند
یه کار کنید اگر امروز دستمون به
قبر شش گوشه نرسید؛
دست یه نفر رو بگیرید که نیازمند
موڪب دارا..بچه هیئتےهااا
تو این غصه ها و غم ها دست بگیرید
تا حـُسین دست بگیره!
دست گیرے کنید
مراقب باشید،اینم امتحانیه
امتحانِ سختیہ :)🌸
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقاره شادی در شب ولادت حضرت معصومه(س) در حرم رضوی
#روز_دختر_مبارک
#همه_الخادم_الرضاییم
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢️ + بابا مواظب باشیا
-که چی؟
+که نمیری 😭💔
"شهید جاویدالاثر سید مصطفی صادقی"
شبتون حسینی🌹
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
❣ سلام صاحب زمانم ...
سلام بر تو واسطه همه خیر و خوبی
و سلام بر تو که فراموشت کردم💔
و فراموشم نکردی....
#سلام_فرمانده
#صبح_بخیر
#همه_الخادم_الرضاییم
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨میلاد بانوی کرامت مبارک✨
روز دردونه های خونه مبارک 🌟
#روز_دختر_مبارک
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
همراه شهدا🇮🇷
#یادتباشد قسمت 18 شماره راکه گرفت،لبخندی زدوگفت:"شمارتوبه یه اسم خاص ذخیره کردم،ولی نمیگم."پیش خو
#یادتباشد
قسمت 19
ازساعتی که محرم شدیم احساسی عجیب تمام وجودم راگرفته بود.داشتم به قدرت عشق ودلتنگیهای عاشقانه ایمان پیدامیکردم.
ناخواسته وابسته شده بودم.خیلی زوداین دلتنگیهاشروع شد.خیلی زودهمه چیزرفت به صفحه ی بعد!صفحه ای که دیگرمن وحمیدفقط پسرعمه ودختردایی نبودیم.ازساعت پنج غروب روزچهارده مهرشده بودیم هم راز!شده بودیم هم راه!
صبح اولین روزبعدصیغه ی محرمیت کلاس داشتم.برای دوستانم شیرینی خریدم.بعضی ازدوستان صمیمی راهم به یک بستنی دعوت کردم.حلقه ی من راگرفته بودندودست به دست میکردند.مجردهاهم آن رابه انگشت خودشان می انداختندوباخنده میگفتند:"دست راست فرزانه روی سرما."آن قدرتابلوبازی درآوردندکه اساتیدهم متوجه شدندوتبریک گفتند.
باوجودشوخی هاوسربه سرگذاشتن های دوستانم،حس دل تنگی رهایم نمیکرد.ازهمان دیشب،دقیقابعدازخداحافظی،دل تنگ حمیدشده بودم.مانده بودم این نودروزراچطوربایدبگذرانم.ته دلم به خودم میگفتم که این چه کاری بود؟عقدرامیگذاشتیم بعدازماموریت که مجبورنباشیم این همه وقت دوری هم راتحمل کنیم.ساعت چهاربعدازظهرآخرین کلاسم درحال تمام شدن بود.حواسم پیش حمیدبودوازمباحث استادچیزی متوجه نمیشدم.
حساب که کردم،دیدم تاالان هرطورشده بایدبه همدان رسیده باشند.همان جاروی صندلی گوشی راازکیفم بیرون آوردم وروشن کردم.دوست داشتم حال حمیدراجویابشوم.اولین پیامی بودکه به حمیدمیدادم.
همین که شماره حمیدراانتخاب کردم،تپش قلب گرفتم.
چندین بارپیامک رانوشتم وپاک کردم.مثل کسی شده بودم که اولین باراست باموبایل میخواهدکارکند.انگشتم روی کیبوردگوشی گیج میخورد.نمیدانستم چراآن قدردرانتخاب کلمات تردیددارم.یک خط پیامک،یک ربع طول کشیدتادرنهایت نوشتم:"سلام.ببخشیدازصبح سرکلاس بودم.شرمنده نپرسیدم،به سلامتی رسیدید؟"
انگارحمیدگوشی به دست منتظرپیام من بود.به یک دقیقه نکشیدکه جواب داد:"علیک سلام!تاساعت چندکلاس دارید؟"این اولین پیام حمیدبود.گفتم:"کلاسم تاچنددقیقه دیگه تموم میشه."نوشت:"الان دوراه همدان هستم،میام دنبال شمابریم خونه!"
میدانستم حمیدالان بایدهمدان باشد،نه دوراهی همدان داخل شهرقزوین!باخودم گفتم بازشیطنتش گل کرده،چون قراربوداول صبح به همدان اعزام شوند.
ازدانشگاه که بیرون آمدم چیزی ندیدم.مطمین شدم که حمیدشوخی کرده.صدمتری ازدرورودی دانشگاه فاصله گرفته بودم که صدای بوق موتوری توجه من رابه خودش جلب کرد.خوب که دقت کردم دیدم خودحمیداست.باموتوربه دنبالم آمده بود.
پرسیدم:"مگه شمانرفتی ماموریت؟"کلاه ایمنی راازسرش برداشت وگفت:"ازشانس خوبمون ماموریت لغوشده."خیلی خوشحال بود.من بیشترازحمیدذوق کردم.حال وحوصله ماموریت،آن هم فردای روزعقدمان رانداشتم.همین چندساعت هم به من سخت گذشته بود،چه برسدبه اینکه بخواهم چندماه منتظرحمیدباشم.
تاگفت:"سوارشوبریم"،باتعجب گفتم:"بی خیال حمیدآقا،من تاالان موتورسوارنشدم،میترسم.راست کارمن نیست.توبرو،من باتاکسی میام."ول کن نبود.گفت:"سوارشو،عادت میکنی.من خیلی آروم میرم."
چندبارقل هوا...خواندم وسوارشدم.کل مسیرشبیه آدمی که بخواهدواردتونل وحشت بشودچشم هایم راازترس بسته بودم.یادسیرکهای قدیمی افتادم که سرمحله هایمان برپامیشدویک نفرباموتورروی دیوارراست رانندگی میکرد.
تابرسیم نصفه جان شدم.سرفلکه،وقتی خواستیم دوربزنیم ازبس موتورکج شدصدای یازهرای من بلندشد!گفتم الان است که بخوریم زمین وبرویم زیرماشینها!
حالاکه ماموریت حمیدلغوشده بود،قرارگذاشتیم سه شنبه برای آزمایش وکلاس ضمن عقدبه مرکزبهداشت شهیدبلندیان برویم.تاسه شنبه کارش این بودکه بعدازظهرهابه دنبالم می آمد.ساعت کلاسهایم راپرسیده بودومیدانست چه ساعتی کلاسهایم تمام میشود.راس ساعت منتظرم میشد.این کارش عجیب می چسبید.باهمان موتورهم می آمد؛یک موتورهوندای آبی وسبزرنگ که چندباری باآن تصادف کرده بودوجای سالم نداشت.وقتی باموتورمی آمد،معمولاپنجاه متر،گاهی اوقات صدمترجلوترازدرب اصلی منتظرم میشد.این مسیرراپیاده میرفتم.روزدوشنبه ازشدت خستگی نانداشتم.ازدردانشگاه که بیرون آمدم،دیدم بازهم صدمترجلوترموتوررانگه داشته.
ادامه دارد...
#همراه_شهدا
🍃🍃🍃
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49