📗 ادامه کتاب《 راستي دردهایم کو ؟ 》
۲
5⃣ پنج ماه قبل
یک، دو، سه... یک نظر مگر چقدر طول میکشد؟ سرش پایین است
و درست نمیبینمش. کلی کلنجار رفته بودم با خودم. پرسوجو کرده
بودم، مشورت گرفته بودم و حاال انگار دارم تصمیم نهایی را میگیرم.
از توی آینه ماشین که نمیشود تصمیم گرفت اما بیثمر هم نیست!
آینهی ماشین همیشه برای دیدن عقب نیست، گاهی میشود با آن در
زمان جلو رفت، کسی را دید که آیندهاش به آیندهات مربوط میشود!
مشغول این فکرها هستم که به خودم میآیم و میبینم چشم در چشم
شدهایم! به سبک موالنا، «چون خمشان بیگنه، روی بر آسمان »
میکنم! او هم انگار چیزکی فهمیده! فکری میشود از بعد آن نگاه...
درنگ دیگر جایز نیست، هست؟ قاب توی آینه ماشین را جایی در
ذهنم ثبت میکنم. دلم آشوب است. تقال برای حفظ ظاهر! این هیجان،
نباید مرا از چیزی که هستم، دور کند. گامها را باید محکم برداشت. ...
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨بسم ربِّ الشُّهدا وَالصدّیقین✨
امام خامنه ای مدّظله العالی :
امروزفضیلت زنده نگه داشتن نام، یاد و خاطره شهیدان کمتراز شـــ🌹ــهادتـــــ نیست.
🕊زیارتنامه شهدا🕊
🌹اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، السّلام عَلیکُم یا انصار مهدی عجّل الله، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹
#همراه_شهـــدا🇮🇷
@Hamrahe_Shohada
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#همراه_شهدا
"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"
#اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
#همراه_شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا بـا دلـۍ آرام
از پل بگذران اۍ دوسـت !
تـا وقتۍ همـراه منۍ
دگـر بیـمِ معادۍ نیسـت 🌱
ڪوثرخانم😔
#شهید_محمودرضا_بیضائی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
دلتنگی هیچ حد و مرزی نمیشناسد...
ب اندازه ی تمام راه های مانده تا تو ، دلتنگم!
#راه_شهیدان
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
معرفی کتاب فتاح 🌱
بریده ای از کتاب:
کسی نای حرف زدن نداشت. در آن سکوت گویی با نگاهمان باهم حرف میزدیم. گاهیوقتها نگاهها بارِ حرفهایی را که گفتنشان شاید ساعتها طول بکشد بر دوش میگیرند. غم پرپر شدن بچهها از یکسو و نامشخص بودن سرنوشتمان از سوی دیگر ذهنم را آشفته کرده بود. آرام و بیحرکت به گوشهٔ سنگر تکیه داده بودم. کل بدنم میلرزید. اشهدم را با لکنت زبان میخواندم. چهرهٔ پدر و مادرم در ذهنم مجسم میشد. همهٔ بچهها صورتشان خاکی شده بود. مانند جسمی بیجان بودم و نمیتوانستم تکان بخورم. مثل اینکه اعضای بدنم مال خودم نبود. ناگهان خمپارهای نزدیک ما منفجر شد. صدای مهیبی داشت. سرم در وضعیتی معلق قرار گرفته و پردهٔ گوشم سنگین شده بود. جلوی چشمانم سیاه شد. دیگر چیزی متوجه نشدم تا زمانی که عراقیها قصد داشتند مرا از سنگر خارج کنند. چشم راستم باز نمیشد و چشم دیگرم هم پر بود از ذرات خاک. پلک که میزدم، انگار سمباده به چشمانم میکشیدند.
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#خاطرات_آزاده_فتاح_محمدی 🕊🌱
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
🥀یک فریم اقتدار
✨هر آنچه که امروز از اقتدار نظام جمهوری اسلامی شاهد هستیم و آنچه که امروز از پیشرفت مسیرها در تمام حوزهها در ایران زمین رخ داده است بر پایه علم و دانش بوده است.
👈مسیری که شهدا هموار کردند
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada