eitaa logo
حنیفا
212 دنبال‌کننده
426 عکس
210 ویدیو
5 فایل
کنجی از ذهن ِمجنون گشته ِنوکر ِعلی، با عطر ِقلم و نویسندگی :))) کپی ؟ حلال ِحلال ارتباط با ادمین: @Hanifa_602 اهل گمنام حرف زدنی بفرما: https://daigo.ir/secret/9345738092
مشاهده در ایتا
دانلود
حنیفا
-
نسیم، هم‌نوا با بنی‌هاشم؛ آستین‌ها در دهان و رد اشک جاری بر گونه‌ها؛ دوطفل سر در سینه همدیگر در حال ناله؛ بقیع اندوه‌بارتر از همیشه؛ و تابوتی با عطر یاس بر شانه‌ها... . وقت خلوت یار بود؛ وقت سپردن امانت به صاحب و آخرین دیدار. پارچه را آهسته کنار کشید، با صورت اشکبار، با صدایی آمیخته به غم، با دلی رنجور آخرین سخنانش را به دلدار زندگی‌اش می‌گفت... و عالم هنوز در بهت که چگونه می‌شود همه‌ی درد تنهایی و جدایی را در یک کلمه جای داد؟ زهرا؛ انا علی؛ کلمینی... آخر می‌دانی دردش چه بود؟ نمی‌توانست روزها بنشیند کنار قبر بانویش، شمع روشن کند و بر قبرش آب بریزد. این اولین و آخرین دیدار علی بود؛ دیگر سلامش جوابی نداشت؛ دیگر کسی نبود که با دیدنش غم‌هایش را فراموش کند؛ دیگر در خانه،‌ نویدبخش عطر دلنشین پیغمبر نبود و خاکستر چوب و مسمار خونین برایش شده بود یادآور ِ چادر سوخته، پهلو و سینه‌ی شکسته، بازوی کبود، محسن پرپر شده، شمشیر ِدرغلاف، تازیانه‌های بی‌امان و زیر پا افتادن کوثر... . چه کردی دنیا؟ علی و این همه غریبی؟ علی و خجالتی؟ علی و بسترخالی فاطمه؟ بی‌وفا و ظالم نباش؛‌ او علی‌ست...
حنیفا
-
سپرم بودی و در کوچه شکستند تو را؛ بین ِدشمن، تو شدی یار و طرفدار ِعلی...
حنیفا
-
دید پا به ماهم؛ عمدا با پا زد...
حنیفا
-
عشق ِشیرینم خداحافظ؛ من می‌مونم با خاطره‌های تو..
-
حنیفا
-
ای کاش می‌دانستم خانه‌ات در کجا قرار گرفته؛ بلکه می‌دانستم کدام زمین، تو را برداشته یا چه خاکی؟ در کوه رضوایی؟ یا در زمین ذی طوایی؟ . چه زمان به چشمه‌های پرآبت وارد می‌شویم تا سیراب گردیم؟ چه زمان از آب خوش‌گوارت بهره‌مند می‌شویم؟ چه زمان با تو صبح و شام می‌کنیم؟ چه زمان ما را می‌بینی و ما تو را؟ [فرازهایی از دعای ندبه]
حنیفا
-
باشد علی دعای صباح و سمات ِما؛ ما را محبت ِعلوی حرز ِدر بلاست...