eitaa logo
حَنـین‏¹⁰¹
175 دنبال‌کننده
813 عکس
226 ویدیو
0 فایل
بسم‌رب‌او :) . یه‌دختردهه‌هشتادی‌وروزمرگی‌هاش😌 +حرف‌دل🌱 حنین‌یعنی‌اشتیاق،دلتنگی❤️‍🩹 چرا۱۰۱؟حروف‌ابجدامام‌رضا(ع)✨ کپی؟به‌جز‌روزمرگی‌بقیه‌آزاد🌙 حرفی سخنی: @Hanin101 https://eitaa.com/joinchat/1723990757Ce35deb227c
مشاهده در ایتا
دانلود
- سر تا پاش خاکی بود چشم هاش سرخ شده بود از سوز سرما! دوماھ بود ندیده بودمش .. گفتم:حداقل یه دوش بگیر، یه غذایـی بخور،بعد نمــٰاز بخون سرِ سجــٰادھ ایستاد. آستین هایش را پایین کشید و گفت: "من با عجلھ اومدم ڪه نماز اول وقتم از دست نره."
وَقَلبڪ‌فےقَلبےیاشهید... :) قشنگہ‌ها‌نہ؟ قلب‌یہ‌شهید‌توقلبت‌باشہ... با‌هاش‌یکے‌شے باهاش‌رفیق‌شے اونقدررفیق‌واونقدر‌عاشق واونقدر‌شبیہ... کہ‌تهش‌مثل‌خودش‌شهید‌شی:)
یہ‌بزرگی‌میگفت: "شک‌نکن‌وقتی‌بہ‌یہ‌شهـید فکر‌کردی، چند‌لحظہ‌قبلش همون‌شهید‌داشتہ‌بہ‌تو‌فکر‌میکرده!" 🕊
شهید را، شهید درک میکند؛ اگر شهید باشی شهید را میشناسی وگرنه آیینه‌ی زنگار گرفته چیزی را منعکس نمیکند که نمیکند... برخیزیدُ فکری به حال خود کنید که شهید به وصال رسیده است وغصه ندارد، شهیدان به حالِ شما غصه میخورند! [شهید باغانی]
بک گراند شهدایی✨
سردوراهی‌گناه‌وثواب به‌حب‌شهادت‌فکرکن به‌نگاه‌امام‌زمانت‌فکرکن ببین‌میتونی‌ازگناه‌بگذری...؟! ازگناه‌که‌گذشتی‌از‌جونت‌هم میگذری...🕊
گفت:باز هم شهید آوردن؟ یک مشت استخوان شب خواب دید در یک باتلاقه!! دستی او را گرفت...✨ گفت:کی هستی؟؟ گفت:من همان یک مشت استخوانم..!!
سرکلاس‌استادازدانشجویان‌پرسید: این‌روزهاشهدای‌زیادی‌روپیدامیکنن‌و میارن‌ایران ... به‌نظرنتون‌کارخوبیه؟ کیاموافقن؟ ۱نفر کیامخالف؟ همه‌به‌جز۱نفر دانشجویان‌مخالف‌بودن بعضی‌ها‌میگفتن:کارناپسندیه....نباید بیارن... بعضی‌هامیگفتن:ولمون‌نمیکنن ...گیر دادن‌به‌چهارتااستخوووون... ملت‌دیوونن** بعضی‌هامیگفتن:آدم‌یاد‌بدبختیاش‌میفته تااینکه‌استاددرس‌روشروع‌کردولی خبری‌ازبرگه‌های‌امتحان‌جلسه‌ی‌قبل‌نبود... همه‌ی‌سراغ‌برگه‌هارومی‌گرفتند. ولی‌استادجواب‌نمیداد... یکی‌ازدانشجویان‌باعصبانیت‌گفت: استادبرگه‌هامون‌رو‌چیکارکردی شما‌مسئول‌برگه‌های‌مابودی استادروی‌تخته‌ی‌کلاس‌نوشت:من مسئول‌برگه‌های‌شما‌هستم... استادگفت:من‌برگه‌هاتون‌روگم‌کردم‌و نمیدونم‌کجاگذاشتم؟ همه‌ی‌دانشجویان‌شاکی‌شدن. استادگفت:چرابرگه‌هاتون‌رو‌میخواین؟ گفتند:چون‌واسشون‌زحمت کشیدیم،درس‌خوندیم،هزینه‌دادیم، زمان‌صرف‌کردیم ... هرچی‌که‌دانشجویان‌میگفتنداستادروی تخته‌مینوشت... استادگفت:برگه‌های‌شماروتوی‌کلاس بغلی‌گم‌کردم‌هرکی‌میتونه‌بره‌پیداشون‌کنه یکی‌ازدانشجویان‌رفت‌وبعدازچند‌دقیقه‌با برگه‌ها‌برگشت ... استادبرگه‌هاروگرفت‌وتیکه‌تیکه‌کرد. صدای‌دانشجویان‌بلندشد. استادگفت:الان‌دیگه‌برگه‌هاتون‌رو نمیخواین!چون‌تیکه‌تیکه‌شدن! دانشجویان‌گفتن:استادبرگه‌هارو میچسبونیم. برگه‌هاروبه‌دانشجویان‌داد‌وگفت:شمااز یک‌برگه‌کاغذنتونستیدبگذریدوچقدر تلاش‌کردیدتاپیداشون‌کردید،پس‌چطور توقع‌داریدمادری‌که‌بچه‌اش‌رو‌با‌دستای خودش‌بزرگ‌کرد‌وفرستادجنگ؛الان منتظره‌همین‌چهارتااستخونش‌نباشه؟ بچه‌اش‌رومیخواد،حتی‌اگه‌خاکستر شده‌باشه. چند‌دقیقه‌همه‌جا‌سکوت‌حاکم‌شد! وهمه‌ازحرفی‌که‌زده‌بودن‌پشیمون‌شدن!! تنهاکسی‌که‌موافق‌بـود . . فرزند‌شھیدی‌بودڪه‌سالھامنتظربابـاش‌بود💔!
حَنـین‏¹⁰¹
_
دیگِه‌سِفـٰارِش‌نَکنم‌ها! +ازبَرشُدم‌مامـٰان‌جـٰان! - بازبگودِلم‌آروم‌شِـه..! + سَعۍکنم‌تیرنَخورم - دیگِه؟! +اگه‌خوردم‌شَھیدنَشم - دیگِه؟ +اگه‌شُدم،پلاکَم‌روگـُم‌نکنم - خُب؟ +اگه‌گُم‌کَردم،زیرآفتـٰاب‌نَمونم:)))
بک گراند شهدایی... ❤️✨
خلاصه ای از زندگینامه شهید احمد مشلب🌱 🕊