هدایت شده از اخبار استراتژیک
درنگی در اظهارات جدید جناب آقای فاضل لنکرانی
محمدعلی افضلی
💥اختصاصی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔸جناب آقای محمد جواد فاضل لنکرانی که مدّتهاست دیدگاه خود را در خصوص نظامسازی اسلامی در علوم انسانی مطرح کرده، در دوسالگرد مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی فرصت را مناسب دیده؛ بار دیگر به طرح دیدگاه خود در این زمینه پرداخته است. خلاصه کلام این مدرس حوزوی این بود که در اسلام چیزی به نام نظام اقتصاد و نظام سیاست و نظام قضائی و... وجود ندارد.
🔸ایشان در این زمینه گفتند:
« ما این مقدار که در فقه کار کردیم چیزی به نام نظام نداریم، نظام اقتصادی، نظام سیاسی، نظام قضایی، نباید این عنوان چشم و گوش ما را پر کند که بگوئیم اسلام نظام دارد، نه، اسلام در هر زمینهای احکام جزئی دارد، قواعد دارد، اما بگوئیم حالا نظام آقایانی که قائل هستند که ما نظام اقتصادی داریم، میگویم هر موضوعی در نظام اقتصادی با هم ارتباط تنگاتنگ دارد، در نظام اقتصادی موضوعات را منفرداً و مستقلاً نمیشود دید، در فقه فردی هر موضوع مستقلی را فقیه استنباط میکند ولی در اقتصاد باید همه موضوعات را با هم و در کنار هم، و چیزهای عجیبی آدم در این مقالات میبیند.»
🔸بحث تفصیلی و دقق پیرامون مطالب پیشگفته فضا و مجال خاص خود را میطلبد امّا از فرصتی که ایشان ایجاد کردند استفاده کرده؛ به نکاتی اشاره میشود:
1. فقه اسلام فقه بریده از حیات روز بشریت نیست بلکه فقه زندگی است و باید به گونهای باشه که بتواند به صورت جامع و کامل به مسائل زندگی پاسخ دهد.
همانطور که اصل زندگی مجموعهای از اجزاء به همپیوسته است و جدا از هم و متشتت نیست، فقهی که قرار است زندگی را اداره کند نمیتواند و نباید مجموعهای از مسائل بیربط باشد. و اگر فقهی، فقه متشتت بود به طور جامع و کامل نمیتواند پاسخگوی نیازهای بشریت باشد و خود؛ یا گرفتار کمبودها خواهد شد یا تناقضها.
۲. با اندکی مطالعه میبینیم که نظام حاکم بر علوم انسانی موجود، نظام اومانیستی و سکولاریستی است و روح و بستر اومانیسم و سکولاریسم در سرتاسر رشتههای علوم انسانی حاکم و حاضر است. پذیرش اینکه ما نظام علم اسلامی نداریم به این معناست که به مسائل روز با ابزار فقه و آیات و روایات در بسترهای اومانیستی و سکولاریستی پاسخ دهیم.
چیزی که امروز در دانشگاهها و سطح جامعه شاهد هستیم و اساتید و مسؤولینی را میبینیم که ظاهرالصلاحاند و در مراکز دانشگاهی مؤمنانه هم درسخواندهاند و از قضا اهل مراجعه استفتاءمحور از فقیه هم هستند، ولی نظم حاکم بر ذهنشان نظمی غیر اسلامی است و در جایجای تصمیمگیری و تصمیمسازیهایشان این نکته مشهود میشود.
۳. همانطور که « لا تری في خلق الرحمن من تفاوت » ثابت میکند که تکوین الهی نظام و انسجام مشخصی دارد و صدر و ذیلش بیربط نیست و یکدیگر را نقض نمیکند، تشریع الهی را نیز نمیتوان بیربط و پراکنده دانست. مگر اینکه اصل تشریع را امری الهی ندانیم و آن را عرفی ببینیم که در این صورت گرفتار فقه سکولار شدهایم.
۴. لازمه این سخن آن است که اسلام را یک مکتب منسجم و جامع که صدر و ذیلش به هم مرتبط باشد ندانیم و خداوند متعال را معاذ الله آنقدر غیرحکیم و بینظم و شلخته ببینیم که برای علوم حساسی که زندگی دنیا و آخرت به آن وابسته است، مجموعهای از مسائل بیربط و غیرنظاممند را به سمت بشر پرت کرده است و خود را از تبیین نظام مسائل رها دانسته است. « تعالی الله عما یصفون ».قطعاً چنین چیزی را به یک دانشمند معمولی نیز نمیتوان نسب داد چه برسد به خداوندی که سرچشمه حکمت و نظمبخشی است.
🔹سخن آخر آنکه در گذشته و حال؛ برخی به نفی «علوم انسانی اسلامی» و حتّی تمسخر آن پرداختند. حال باید به این طیف فکری نفی «نظام علم اسلامی» را هم اضافه نمود چراکه اولّی به #سکولاریسم_عریان منتهی میشود و دومی به #سکولاریسم_پنهان!
روزنه را به فرهیختگان فرهنگ و سیاست دعوت فرمایید👇
@rozaneebefarda