من از این شهر و این ویران زیارتگاه میسازم مزارم گنجِ شام است و نمایان کردنش با من💔 پدر در این سفر خیلی به عمه زحمتم اُفتاد بجای من بگو با او که جبران کردنش با من💔 شنیدم که سراغت را رُباب از عمه می‌گیرد به گوشِ مادرم گفتم که مهمان کردنش با من💔 نمی‌آید به لب جانم سَرَم را تا نگیری تو عزیزم دامنش با تو فقط جان کندنش با من💔 #حضرت_رقیه

بابا معجرم رو با خودت بیار زَر و زیوَرَم رو با خودت بیار💔 حالا که داری میای اگه میشه داداش اصغرم رو با خودت بیار💔 #حضرت_رقیه

هر کی دید حال منو آهی کشید🥀 ولی بیچاره تر از من ربابه💔 تا که گهواره میبینه میسوزه🥀 بچه شیرخواره میبینه میسوزه💔 از روزی که پاره شد گوشای من🥀 تا که گوشواره میبینه میسوزه💔 #حضرت_رقیه

من نمیدونم ! ولی خدا میدونه خانوم رباب چی کشید !💔😭

خانوم رباب!؟ میخوای بدونی چی کشید؟؟؟ هیچی خانوم رباب از وقتی خواستن سر و بیارن تو خرابه رفت جلوی در و میخواست مانع بشه التماس میکرد که : سر و نیارید خودم آرومش میکنم!💔 یه مادر دخترشو میشناسه میدونه اگر سر و ببینه چی میشه...

ولی اون لحظه ای که حضرت رقیه سر و دید نمیدونم به دل خانوم رباب چی گذشت وقتی حضرت زینب اومد و دید قصه رقیه خانوم به سر رسید... خانوم رباب وقتی چند بار دخترش و صدا زد و دید جواب نمیده از هوش رفت...💔 و نگم از موقع دفن حضرت رقیه و سوال های زن غساله از خانوم رباب... فقط همین قدر بگم که بعد علی اصغر تمام دلخوشی و زندگی خانوم رباب تنها دخترش بود که پنجم صفر پر پر شد💔 این یعنی نشستن زیر آفتاب و بی خوابی و بی قراری های خانوم رباب نزدیکه این یعنی از خواب پریدن بانو رباب وقتی صدا میزنه : نزن...نزن... نزدیکه اینها یعنی دق کردنِ #اُمُّ‌الرُقَیِّه نزدیکه💔 جون بدیم برای این مادر و دختر هم کمه! آره خلاصه:) #حضرت_رباب #مطرود

دلم روشنه که میاد بابام..💔 #حضرت_رقیه

خانوم رباب... پیری زودرس دخترِ تو پیرم کرد!💔 #مطرود

بی‌ تو‌ زندم‌ یعنی‌‌ تا کِی علی‌اصغر؟ خواهرت بمیره آخه علی‌اصغر💔😭 #حضرت_رقیه #حضرت_علی_اصغر

الان ، در جوونیم حلال ِرقیه ترین حالت ِممکنم !🥲❤️‍🩹

در کنار جسدم نام رقیه"س" ببرند از میان کفنم لطمه زنان برخیزم :) #دلبر‌دلها

#لالایی‌ بخوانُ لطمه‌زنانت‌ را بهم بریز خانوم‌جآن ²⁰⁵ ..