eitaa logo
هیئت بانوان پیشکسوت زینبی «س» تاسیس ۱۴٠٠/۹/۴
85 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
223 فایل
ارتباط با مدیر کانال ya110s@
مشاهده در ایتا
دانلود
مبلغی که بابت خرید کتاب می‌پردازیم به مراتب پایین‌تر از هزینه‌هایی است که در آینده بابت نخواندن آن پرداخت خواهیم کرد ! 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیچوقت كسیو که داره برای بهتر شدن تلاش میکنه دلسرد نكن حالا هر چقدر هم آهـسته قدم برداره مهم اینه که افتاده در مـسیر ِدرست.... 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
🔹مرحوم آیت اللّه سید محمدحسن نجفی قوچانی (صاحب کتاب سیاحت شرق و غرب): در عالم ماده هر چقدر خودتان را در برابر حضرت ٲباعبدالله الحسین (سلام الله علیه) حقیر کنید، نوکری کنید، حمّالی کنید، خدمتگزاری کنید تا در عالم آخرت عزیز و بزرگ و صاحب مراتب مقرب می شوید. اختیار عالم مرگ در یدبَیضاء حضرتش است. 📗 سیاحت شرق، فصل زیارت کربلا. ✍مرحوم آیت‌الله 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
: ۷۱ نیمه شب شد، خطها قطع بودند و تلفن ها جواب نمی دادند. کنج دیوار نشسته بودم، زانوها در بغل و چشم به در ذکر گرفته بودم: میاد، میاد، میاد.) ساعت سه نیمه شب تلفن همراهم زنگ خورد. گوشی ام را برداشتم، دیدم پدرت است: «کجایی آقاجان؟»به منزل پدرم. . نگران نشی، چیزی نیست. فقط اگه میشه دفترچه مصطفی رو بردار و بیار بیمارستان ۵۰۲ ارتش. . چیزی شده؟ تو رو به خدا راستش رو بگید؟ . چیزی نیست. فقط یه کم زخمی شده! | زنگ زدم آژانس. ماشین نبود. زنگ زدم به آژانسی در شهریار. ماشین که آمد با مادرم و سبحان سوار شدیم و رفتیم اندیشه. دفترچه را برداشتم و رفتم بیمارستان ۵۰۲ ارتش. مادر و پدرت جلوی در بیمارستان بودند. مادرت وقتی مرا دید به گریه افتاد. پدرت از حراست بیمارستان خواست تا مرا راه بدهند: «خانمشه، اجازه بدین بره ملاقاتش.) نمیدانستم چه بلایی سرت آمده. وارد | اورژانس که شدم، پرده آبی رنگ پارچه ای جلوی تخت آویزان بود. پرده کوتاه بود و یک جفت کفش پر از خون دلمه بسته پایین تخت بود. پرده را کنار زدم، دیدم روی پهلو خوابیدی. پلکهایت را باز کردی و گفتی: «بالاخره اومدی؟» میله بالای تخت را گرفتم تا نیفتم: «چه بلایی سرت اومده آقامصطفی؟» - می بینی که زنده ام. ملحفه را کنار زدم. دست چپت بخیه خورده بود: «پس این چیه؟» - چیزی نیست، یه بوسه کوچولو از قمه! با وجود بخیه هنوز گوشت دو طرف از هم فاصله داشت.ملحفه را کنار زدم... ⬅️... 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 عزاداری شهید در حرم حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها ▪️ به مناسبت سالروز شهادت سلام‌الله‌علیها 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠