#روایت_هیات
#شب_سوم
شب سوم، زیر پرچم رازق هیات الرقیه ای ها...
شب سه هیات، حرم حضرت رقیه بود
به قول شاعر: هرجا که به پرچمش نگاهت افتاد، حرم رقیهاس...
دیشب پرچم روی سنگ مزار حضرت رقیه مارو مهمون خودش کرد.
پرچم روی گنبد سیدالشهدا هم رسید.
اصلا انگار این پدر و دختر طاقت دوری از هم رو هیچ جا و هیچوقت ندارن...
مهمون ویژه دیشبمون هم آقاامید بود که از تجربه زندگی پس از زندگیش گفت و کار به جایی رسید که صدای هق هق سهساله رو از ضریح شنیده بود و همین کافی بود تا آتیش دل بچه ها گر بگیره و بشه اونچه که باید...
روضه...
اَبَ اَبَ اَبَ...
بگذریم، سنگینی روضه شب سه باید توی همون شب بمونه.
هروقت گره افتاد به کارتون و روضه حضرت رقیه رو باید گوش میکردید، به زمینه ای که دیشب حاج حسین خوند رجوع کنید که کار صدتا روضه رو میکنه...
شور...
هیات دیشب شورش هم شور بود و بچه ها حرارت گریه هاشونو به سینه زنی انتقال دادن و شورهای حضرت رقیه ای حاج حسین دلارو پرواز داد تا روی گنبد سفید بیبیجان...
گودال...
این شورهای روضهای اما این شبها حکایتی شده واسه اونییکه بغض دلشون نشکسته و دیگه کسی نیست که تو این شورها آروم بشینه و خودِ نویسنده این متن هم دلش پر میکشه واسه همون پنج دقیقه...
شب سوم ما هم گذشت و سرنوشت یکساله ما هیاتالرقیهای ها نوشته شد و میدونیم که گره یکساله ما با همون اشکهای دیشب به دستهای سیده رقیه باز میشه...
#هیات_الرقیه
@HEIAT_ROGHAYE