شب هفتم، پشت خیمه، مهلا مهلا، یابن الزهرا....
حاج علی دیشب از تجارت صحبت کرد، تجارتی که بعد از شناخت سرمایه ها و نیازها باید صورت بگیره.
این تجارت سودبخش رو امام خدا د قرآن به ما یاد داده:
يـا ايـهـا الذيـن امـنـوا هـل ادلكـم عـلى تـجارة تجيكم من عذاب اليم (۱۰)
تومنون باللّه و رسوله و تجاهدون فى سبيل اللّه باموالكم و انفسكم ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون (۱۱)
يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنات تجرى من تحتها الانهار و مساكن طيبة فى جنات عدن ذلك الفوز العظيم (۱۲)
و اخرى تحبونها نصر من الله و فتح قريب و بشر المؤمنين (۱۳)
(سوره صف)
ایمان به خدا و رسولش و مجاهدت با مال و جان در راه خدا
تنها مسیر رستگاری عظیم و تجارت سودمند همینه...
اگه توی این مسیر بودی اونموقس که "نصر من الله و فتح قریب"
وگرنه حزب اللهی هم باشی ولی کارت طبق ایمان پیش نره محکوم به شکستی...
اما روضه...
کافی بود حاج علی تو جمله آخر روضهاش بگه: دعه یاحسین... رهاش کن حسین عالم رو بیچاره کردی...
مجلس گُر گرفت...
حاج محمد هم شب هفتا میدونه با دل جمعیت مخصوصا مادرها چیکار کنه...
جلسه بیتاب بود
صدای گریهی خانم ها میومد...
اما امسال پدرها بچه هاشونو رو دست نگرفتن بیارن جلوی مجلس، از چندتاشون پرسیدم دلیلش رو، که گفتن: آخه بچمون از تاریکی میترسه و اگه میآوردیم بیتاب میشد...
همین برای من روضه بود.
اما دیشب این زمینه شیرازی بود که بند از دل مادرها پاره کرد و احساس مادرانه این شعر به حدی بود که زن و مرد همه گریه میکردن...
امشب واحد هم اشک بود و ناله...
ذکر مظلوم هوای هیات رو محرمی کرد، محرمی از جنس دهه ها قبل...
دَمِ میوندار که شب هفت همه انتظارش رو میکشیدن:
"اصغر من کی به زبان آمده
حرمله با تیروکمان آمده"
ذکر "العطش آب عمو" هم دلهارو راهی خیمه هایی کرد که از روز هفتم دیگه آب به روشون بسته شد...
با اسم امام حسن شور سینه زدیم و شور احساسی رو هم حاج محسن فیض رسوندن...
اما بجای گودال دلهارو راهی شب سه کردیم و شور روضه ای رو از رقیه خوند مداح و هیات الرقیه هم با این اسم آتیش میشه...
اما امان از شب هشتم...
امان از عبا...
امان از پدر، عشق، پسر...
#روایت_هیات
#شب_هفتم
#هیات_الرقیه
@HEIAT_ROGHAYE