eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.9هزار ویدیو
421 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5827898040849007303.mp3
2.87M
🎧🍃 🍃 [• #نوحه_خونے🎤•] . . بچہ ها بہ وللہ شڪ نڪنید(😞) تا نمازتون درست نشہ هیچےتون درست نمیشہ(😭) #حاج‌حسین‌یڪتا🎤 #الصلاة‌ستون‌الدین🌸 . . بفرماییــد انرژے😌👇 @Heiyat_Majazi 🍃 🎧🍃
[• ☺️ •] . . چه زیبا گفت: قلم مےزنید براے خدا باشد؛ قدم برمےدارید براے خدا باشد؛ حرفـ مےزنید براے خدا باشد؛ همه چے؛ همه چے براے خدا باشد ... شهید ابراهیم همت♥️ . . خــدا رو احساس ڪن👇 [•🕊•] @Heiyat_Majazi
[• (ع)☀️ •] ✨بہ نام خـــــداے علے✨ 😎 علل کدام است؟؟؟ 😢 درس نداده داره امتحان می‌گیره 😎 همینه که هست . 🤓 من بگم؟؟ 😎 آفرین. بفرما جانم 🤓 به دنیاپرستی روی آورده و..... وو.....از روی هوای سخن گفتن ...... 😎 احسنت . اینم نمره کامل این بخش . 😒 قبول نیست اونو منم می تونستم بگم 🤓 چرا نگفتی پس؟؟؟😜 📚|• . نامه ۷۸ مطابق با ترجمه . . . ⛔️ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😌👇 [•✍•] @heiyat_majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[• #انرجے😅 •] شعرے از حضرت بازیافتے:😎 (همراه بـا موسیقے 😌♪) 🎶شوخےِ مگہ بزنے دَرے نمونے نفتڪشِ ما رو بگیرے ڪُرے بخونے😏 🎶شوخےِ مگہ با ایرانے درافتے از تنگہ هرمز رد شے مفتے مفتے👊💪 پـــ👣ـا نوشت من:😜 شوخے مگہ انرجے بخونے نخندے پرسہ نزنے و توے ڪانال نبینے!😎 تـا انرجے بعدے بے‌انرجے‌بمونــید😆✋ #بشتـابید‌و‌بدانلودیـد🎧 یڪ‌فنجان‌آبمیـوه‌بہ‌طعم‌آلو‌ئہ‌ورا😌👇 [•🍹•] @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 [• #قصه_دلبرے📚•] #اسم‌رمان #مستند_سیاسی‌_امنیتی_عاکف #قسمت_هفتادویکم یه روز بهش گفتم:
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 [• 📚•] دوستان همین الآن دارم مینویسم چشام پر اشکه. شما خیلی چیزارو نمیدونید. ای کاش هیچ وقت ندونید. هیچ وقت نفهمید بعضی چیزار. بخدا خیلی چیزارو آدم نمیدونه راحتتر زندگی میکنه. بگذریم. ناراحتتون نکنم. متی داشت بخاطر ضربه ای که بهش زدم و انگشتم و روی خِرخِرَش که گذاشتم به سختی نفس میکشید. رفتم بالای سرش. گفتم ادامه پروژتون و میگی یا همینجوری داری خفه میشی ببرمت بسوزونمت. با چشماش التماس میکرد و گفت میگم. به عاصف گفتم دستگاه رو بیارید بهش تنفس بدید میخواد حرف بزنه. صدای اذان بلنده شده بود از مسجد اون خیابون. یه استغفار کردم و دلمم یه کم برای دشمنی که توی چنگم بود سوخت. بلند شدم رفتم تجدید وضو کردم و نماز رو پایین با بچه ها خوندم. دیگه نفهمیدم من اومدم پایین چطور شد. زنده موند یا نموند یا هنوز داشتن بهش تنفس میدادن. بعد از نماز رفتم طبقه بالا توی اتاق بازجویی دیدم بی حال روی صندلی نشسته. عاصف هم خوب انگلیسی مثل خودم بلد بود و داشت باهاش حرف میزد. گفتم عاصف ممنونم برو بیرون. گفت: _عاکف جان..... +لطفا بیرون برید کارم و تموم کنم. نشستم روبروش. به انگلیسی بهش گفتم ببین، یکبار دیگه بهت فرصت میدم. حرفات و کامل بزن. بگو همه چیزو، خودت و خلاص کن. خیلی چیزارو گفت و ما فهمیدیم اینا پروژه بلند مدت دارن. توی اظهاراتش اسم بعضی نفوذی هاشون توی سازمان انرژی اتمی رو هم بهمون داد. گفت: _استیو لوگانو بعد از آخرین دیدارمون که قرار شد بعدش من بیام ایران پرسش نامه هایی رو به زبان انگلیسی و فارسی بهم داد و گفت حتما باید این پرسشنامه هارو ببرید ایران و سوژه هامون پر کنند و بعدش براش ارسال کنم. +تو تنهایی با استیو لوگانو کار میکردی؟؟ _اواخر من و به یکی دیگه هم معرفی کرد. +کی بود؟ _یه افسر اطلاعاتی بود به اسم هِنری که افسر اطلاعاتی اسراییلی بود و توی آمریکا بود . هنری متمرکز بر روی پروژه های هسته ای ایران بود، استیو لوگانو من و به اون معرفی کرد. منم قرار بود اطلاعات و بهش بدم. +چرا یه هویی تغییر کرد سر شبکتون.؟ _تصمیم سازمانی سرویس آمریکایی بود. در ادامه به یه چیز مهمی هم متی والوک اشاره کردو گفت: _رفتار هِنری با استیو لوگانو خیلی فرق میکرد. رفتار و حرفهای هِنری آشکارا نشون میداد که اون به دنبال حذف فیزیکی دانشمندان صنعتی و هسته ای و نظامی ایران هست و یا حداقل میخواد موقعیت اجتماعی و شغلی اونهارو با مسائل جنسی به خطر بندازه. میخواست اونارو بکشونه خارج از ایران و در اختیارشون پول و زن های جاسوس و یا فاحشه قرار بده و ازشون فیلم بگیره و اونارو بهونه کنه و ازشون اطلاعات نظامی و هسته ای کشور و بگیره. اون علنا میگفت میخوایم دانشمندان ایران رو ترور کنیم......!!!!!! بازجویی های دیگه ای هم صورت گرفت که مطالبش رو بنده نمیتونم منتشر کنم. و این شد پروژه ای که دشمن در صدد ضربه زدن بود از طریق نفوذ در مراکز علمی و هسته ای ما. و این مستند داستانی امنیتی ادامه دارد.... منتظر پروزه های بعدی در ماه های آینده باشید بہ قلــم🖊: ... 🌐 @kheymegahevelayat_ir1 [•🌹•] @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 [• #قصه_دلبرے📚•] #اسم‌رمان #مستند_سیاسی‌_امنیتی_عاکف #قسمت_آخر دوستان همین الآن دارم می
: 🍃💗 سلامم حال و احوال؟☺️ خب دیگہ الان جا داره بگم: "بہ پایان آمد این دفتر حڪایت همچنان باقیست"💚 ممنونم از همہ ڪسانے ڪہ همراهمون بودن،نقدڪردن و خلاصہ بهره بردن😊 امیدوارم ڪسانے ڪہ نخوندن هم ان شاءالله بہ زودے شروع ڪنن این داستان رو...🍃 و یہ مژده اینڪہ بزودے قسمت بعدی عاکف بارگذاری میشه😉 حرفے،حدیثے بود در خدمتیم👇😌 🆔: @DokhtarAbani 💗
[• #نوستالژے 📺 •] . . از نوستالژے هاے دهہ شصتے ها😁😍 . . #ڪپے⛔️ #بازنشر ≈ #صدقه‌جاریه🍃 ڪلےشادابیجاتِـ ‌باحال‌گونہ از دهه شصتےها و اندڪے هفتاد‌😎👇 [•📻•] @Heiyat_majazi
[• ☎️ •] . . ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ سوره👈آل‌عمران آیه👈158 ♡ وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ ♡ لَإِلَی اللّهِ تُحْشَرُونَ و اگر بمیرید یا کشته شوید،قطعاً به سوی خداوند برانگیخته می شوید. 🍃تفسیـــر🍃 1⃣اشاره به جهان آخرت. 2⃣حضور خداوند در همه حال. . . الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب☺️👇 [•💚•] @heiyat_majazi
[• ☺️ •] . 🍃🌺🍃🌺🍃 |••| تمام عمرمان سرگرم جمع و ضربـــ و تفریقیم |••| ڪسے اما نمےداند ڪہ با حاصل چہ باید ڪرد... منـکه میگم : ڪس نمےداند چہ حاصل مےشود آخر.... •|🍃|• یقینا مے شود بهتر بہ لطف پرودگار حےّ و داور ✨حساباتون درست ✨ خــدا رو احساس ڪن👇 [•🕊•] @Heiyat_Majazi
[• 📿 •] . . وقتی دختر جوان پایش را به پای طلبه می زند😰 🔅آیت الله شیــ👳🏻‍♂ـخ عبدالنبی اراکی (عراقی) در اوایل طلبگی در سن 20 سالگی که کوران جوانی و طغیان غریزه جنسی است در مدرسه علمیه اراک مشغول به تحصیل علـ📚ــم بودم.در یک شب زمستانی که حدود نیم متر برف🌧 آمده بود،بعد از نماز مغرب و عشاء به حجره رفته و مشغول مطالعه شدم،ناگهان زن جوان وارد حجره شد🚶‍♀ و گفت:مرا امشب در حجره ات جا بده! 🔅من بلند شدم و او را از حجره بیرون کردم و گفتم:😠تو جوانی و من هم جوان و شیطــ👿ــان هم در کمین و هر آن ممکن است به گناه مبتلا شویم.او را بیرون کردم.باز برگشت و اصرار نمود.از او اصرار،به آمدن حجره و ماندن شب تا صبح،و از من انکار و عدم پذیرش او.. پس از مشاجره زیاد،آن زن گفت: 🔅بسیار خوب،من می روم ولی با توجه به این که من زن جوانی هستم و محل امنی ندارم،🙅🏻‍♀اگر رفتم و برای من مسئله ای پیش آمد،فردای قیامت باید پاسخگو باشی... این حرفش مرا منقلب کرد و با خود گفتم: 🔅اگر واقعا چنین شد،فردای قیامت چه جوابی دارم؟!😐 به او گفتم:بسیار خوب بیا داخل.سپس گفتم:من آن غذا را پخته ام.به اندازه خوراکت بردار و بخور و آن طرف کرسی بخواب😴. من هم فعلا مطالعه دارم. 🔅غذایش را خورد و خوابید.من هم طبق معمول به مطالعه پرداختم و پس از مطالعه خوابیدم.ساعتی از خواب نگذشته بود که پای آن زن به پای من خورد و از خواب بیدار شدم....با خود گفتم: چون در عالم خواب است،متوجه نیست. 🔅مجددا خوابیدم.پس از ساعتی دوباره پایش به پای من خورد،با کمی مکث من همچنان توجیه کردم که احتمالا در اثر شدت سرما و فعالیت روز خسته😩 شده،اکنون که به جای گرم رسیده درنهایت بی هوشی است و از روی عمد نیست... 🔅بار سوام خوابیدم،هنوز ساعتی نگذشته بود که پایش به پای من خورد با شیوه ای خاص!! این بار متوجه شدم،توجیهات قبلی من اشتباه بوده و این زن میخواهد مرا به دام گناه بیاندازد!!🏻‍♂ از این رو در آن شب سرد زمستانی با وجود نیم متر برف روی زمین،بر آن شدم که به هر طریق ممکن از این دام شیطانی که این زن برای من گسترده است،رهایی یابم لذا همان ساعت از حجره بیرون آمدم و تا صبح روی آن برف ها راه افتادم تا سرما بر من غلبه کرد....همین که هوا روشن 🌤شد،او را از حجره بیرون کردم و با این شیوه بر شیطان غلبه یافتم💪 🍃بعد از جریان خداوند تبارک و تعالی به من عنایت فرمود و علم تعبیر خواب را به من داد🍃 📚منبع: کرامات و حکایات عاشقان خدا جلد دوم ص 180 و 181 🌸 . . پاتوق نخبگـــان😌👇 [•⏳•] @Heiyat_Majazi
Atashe eshgh.mp3
9.07M
🎧🍃 🍃 [• 🎤•] . . جز در خانہ‌ے تو ×💛× در نزنم جاے دگر ×🕊× نروم از سر ڪوے تو بہ مأواے دگر ×💚× ما همہ بند تو ایم صاحب ما سرور ما ×☺️× 🎤 💔 . . بفرماییــد انرژے😌👇 @Heiyat_Majazi 🍃 🎧🍃
{ 😂 } مڪ ڪنزے فرمانده نظامے تروریست آمریڪا) گفته مابادوتا پهباد ایرانے درگیرشدیم ڪه یڪیش سرنگون شد اون یڪے هم شااااید سرنگون ڪرده باشیم. 😟 خب وقتے توِ فرمانده نظامے حرفاتو باشڪ و تردید و شاید و اما میزنے 😐 دیگه باید برے خودتو زنده ب گورکنے قدرتتون خیلی وقته رو به افوله چرااینقدر لاف میزنے😅 بقول سردار حاجے زاده اینا ازسرترس توهم میزنن... توهــم پهپــاد برت داشته😂😂 سیاست رو به طور طنز بخون😅 •|🎈|• @heiyat_majazi