eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
2.9هزار ویدیو
422 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 [• #قصه_دلبرے📚•] #مستند_سیاسی‌_امنیتی_عاکف قسمت #پنجم گفتم: +سلام عاصف. خوبی؟ _سلاااا
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 [• 📚•] زنگ زدم به خانومم، چندتا بوق خورد جواب داد.. گفتم: +سلام فاطمه زهرا خانوم. احوال شما؟ _ به به سلام آقامحسن. چطوری آقای معاون. تو خوبی؟ خندیدم گفتم: + ممنونم رییس! نفسی میاد و میره.. چه خبر؟ خوبی خانومَم. _شکر. بد نیستم. چخبر؟ کجایی؟ +طبق معمول سرکارم. _طبیعتا الان دیگه باید بیای خونه، مگه نه؟ +بله. درسته. _ولی یه چیزی شده که زنگ زدی.. اینم درسته؟ +شاید. _چیزی شده؟ +هوات و کردم.. من حیرون تو این روزا.. هوات و کردم.. دلم میخوادعِعِعِعِتتت.. خندید گفت: _اوه اوه.. چه خوش صدا هم شده آقامون.. حالا نمیخواد ادای خواننده ها رو در بیاری. +ما که چاکرخواتیم. _ممنونم.. فقط انقدر لاتی صحبت نکن خوشم نمیاد. اصلا بهت نمیاد! +ای به چشم قربان. خندید گفت: _چیشده تماس گرفتی؟ میخوای بازم نیای خونه؟ +جرات دارم؟ _نوچ! +گفتم یه زنگ بزنم بهت ببینم اگر حالش و داری، آماده بشی بیام دنبالت تا بریم بیرون ، که هم خرید کنیم جیب مارو خالی کنی، وَ هم اینکه یک شامی بزنیم بر این بدن تا تقویت عضله کنیم. _چه عجب. چه افتخاری بالاتر از اینکه جیبت و خالی کنم.. یعنی اون لحظه واقعا احساس خوشبختی میکنم. +آفرین. اونوقت منم کارتم و نیاوردم، از کارت مبارک خودت خرج کردی، متوجه میشی، جیب زدن کار خوبی... چی عزیزم؟؟ کار خوبی...؟؟ _کار خوبی است. خندیدم و گفتم: +امان از دست تو با این حاضر جوابیت. آماده شو تا نیم ساعت دیگه جلو درب خونه ام. تک انداختم خودت بیا پایین. _نمیای بالا لباست و عوض کنی، یه دوش بگیری؟ + نه. فعالیت خاصی نداشتم امروز. بیا پایین که زودتر بریم. _چشم. من میرم آماده بشم.. راستی محسن یه چیزی. +چیشده؟ _امروز خواهرت از لبنان زنگ زد سراغ تو رو میگرفت. اگر تونستی یه ارتباط بگیر باهاش. + الآن موقعیت تلفنی با اون جا رو ندارم.. اصلا نمیتونم. باشه برا بعد. تو برو زودتر آماده شو میام دنبالت. فعلا خداحافظ. خداحافظی کردیم. فورا میزم و مرتب کردم که آماده بشم برای رفتن. مانیتورم و خاموش کردم و کیفم رو برداشتم از دفترم اومدم بیرون. ساعت حدود 7 شب بود. از اتاقم اومدم بیرون درب اتاق بهزاد و زدم، اومد درو باز کرد... گفتم: +من میرم خونه. بعید می دونم شب دوباره بیام اداره. چون فعلا کاری نداریم.. تو تا کی می مونی؟ _تا نیم ساعت دیگه. چون کارای منم دیگه آخراشه. +باشه. پس کارات و رسیدی بزن برو خونه استراحت کن. منم دارم میرم چون خانومم منتظره.. خداقوت.. فعلا یاعلی. اومدم پارکینگ اداره ماشینم و گرفتم از اداره زدم بیرون، رفتم دنبال خانومم. بین راه یه سبد گل رز خریدم که تقدیمش کنم... شماهم از این کارا زیاد انجام بدید. چون خانوما خیلی گل دوست دارند. وقتی رسیدم جلوی درب آپارتمان، به موبایل همسرم زنگ زدم که بیاد پایین. چنددقیقه بعد اومد پایین سوار ماشین شد. بعد از سلام و دست دادن و احوالپرسی، گل و دادم بهش. اونم کلی ذوق کرده بود. حرکت کردیم رفتیم یه مقدار خیابونارو گشتیم، بعد ماشین و یه جایی پارک کردم تا بریم برای خرید. وسط خرید کردن بودیم که دیدم گوشیم یه صدایی کرد بعد یه ویبره هم خورد. باخودم گفتم حتما پیام اومده. اما بنده اونشب وَ اون لحظه بارکِش همسرم بودم. یعنی وسیله ها رو اگر میزاشتم پایین، وَ گوشی رو میگرفتم دستم، خانومم بدجور به هم میریخت. منم که زن ذلیل... دیگه نگم براتون. داشتیم داخل بازار قدم میزدیم که گفت: _محسن لطفا سمت گوشیت نرو !! نه توی فضای مجازی سرک میکشی، نه خیمه گاه ولایت سر میزنی.. باز نگو نگفتی و نگو چرا دلخوری !! حالا بزار بعد از قرنی که دوتایی اومدیم بیرون بهمون خوش بگذره و آرامش داشته باشیم. لبخندی زدم و مجبور بودم بگم: «چشم». دیگه راهی نداشتم، چون من یا خونه نیستم، یا اگر هستم، باید درخدمتش باشم. اونشب هم که شده بودم عین گاری. خانومم میخرید و منم نگه میداشتم. بعد از خرید، وسیله ها رو بردیم گذاشتیم صندوق ماشین، مجددا برگشتیم داخل بازار تا یه جایی همون دورو برا، شام بخوریم.. همینطور که نشسته بودیم، یک لحظه گوشی کاریم و چک کردم.. دیدم اون صدا و لرزش برای دریافت پیام نبوده. به نوشته روی گوشی دقت کردم، دیدم نوشته « باطری ضعیف است ». بہ قلــم🖊: ... 🌐 @kheymegahevelayat_ir1 [•🌹•] @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
هیئت مجازی 🚩
💌🍃 🍃 سوال مسابقه #قربان_تا_غدیر(3) گفت و گوے فوق از ڪدام بخش ڪتاب نورانی نهج ابلاغه می باشد؟! ۱)
💌🍃 🍃 سلاااام علیڪم😍✋ شبتـــون حسینے پسنــد خب میـــریم سراغ پاسخ سوال ازونجایے ڪه هدف ما خوندن نهج البلاغس ...لطفا بعد دیدن جواب حتما خطبه رو بخونیــد☺️✋ گزینه ۴_خطبه ۱۴۳ از خطبه‏های آن حضرت علیه السلام  است در خواستن باران بدانید زمینی که شما را بر پشت خود می‏برد، و آسمانی که بر شما سایه می‏گسترد، پروردگار شما را فرمانبردارند. و برکت آن دو بر شما نه از راه دلسوزی است، و نه بهه خاطر جستن نزدیکی، و نه به امید خیری است که از شما دارند، بلکه به سود شما مأمور شدند و گردن نهادند، و برای مصلحت شما بر پاشان داشتند، و ایستادند. خدا، بندگان خود را به کیفر کارهای زشت آنان، مبتلا سازد به کاهش میوه درختان، و به ناباریدن باران، و بستن گنجینه‏های خیر به روی ایشان، تا توبه خواه توبه کند، و معصیت کار دل از معصیت بکند، و پند گیرنده پند بپذیرد، و بازدارنده، راه نافرمانی را بر بندگان بگیرد. و خدا آمرزش خواستن را وسیلت پیوسته داشتن روزی بر روزی خواران قرار داده است، و موجب رحمت برآفریدگان، و فرموده است: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ. غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ، مِدْراراً وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ». پس خدا بیامرزد کسی را که پیشباز توبه رود، و از گناهانش بخشش طلبد، پیش از آنکه مرگش برسد. بار خدایا ما به سوی تو آمدیم، از خانه‏ها که در آن بودیم و از چادرها که در آن می‏غنودیم، حالی که جانوران در بانگ و خروش بودند و کودکان در فریاد و جوش. خواستاران آمرزش توایم و امیدواران نعمت و بخشش توایم. از عذابت ترسانیم، و از کیفرت، هراسان. خدایا ما را از باران – رحمتت – سیراب کن و از جمله نومیدانمان مگردان و به قحط سالی‏مان ممیران و بر ما مگیر بدانچه کردند بیخردانمان، ای بخشنده‏تر از همه بخشندگان. ما به سوی تو بیرون شده‏ایم، و از آنچه بر تو پوشیده نیست، به تو شکایت آورده‏ایم، و این هنگامی است که سختیهای طاقت فرسا ما را بیچاره کرده، و تنگسالی و بی‏بارانی به ستوه‏مان آورده. پیشآمدهای سخت به ناتوانی‏مان کشانده، و فتنه‏های دشوار کارد را به استخوان رسانده. خدایا از تو می‏خواهیم ما را نومید بازمگردانی، و نادلخواه از درگاهت نرانی، و ما را به گناهانمان مگیری، و به کردارمان کیفر مدهی. خدایا باران رحمت خود را بر ما بباران. و برکت خویش بر ما بگستران، و روزی و رحمتت را به ما رسان، و ما را آب ده از بارانی سود رسان، سیراب کننده و رویاننده گیاهان، که آنچه خشک شده برویاند، و آنچه مرده است زنده گرداند. فراخی نعمت آن بسیار، میوه‏اش افزون و بی‏شمار، که زمینهای پست را سیراب کند و به درّه‏ها سیل افکند. درختان را برگ آرد، و نرخها را ارزان دارد. همانا، تو بر هر چیز که خواهی توانایی. 🍃 💌🍃
هیئت مجازی 🚩
💌🍃 🍃 مسابقه #قربان_تا_غدیر (۳) ✨بہ نام خـــــدای علے✨ 😒 هیشکی نیست که بی منت واسه آدم کار کنه.
💌🍃 🍃 مسابقه (۴) 👩 عه‌عه عه!!!! دخترم؟؟؟ باز تو بددهنی کردی؟؟ نگفتم حرف زشت زدن ممنوع. 👧 چیکار کنم وایستم هر چی دلش خواست بهم بگه ؟؟ 👩 نه اگه از کارهاش و رفتاراش بگی بهتره. مگه نمی دونی که امام ما دوست نداره این حرفها رو . 🍃 @heiyat_majazi 💌🍃
هیئت مجازی 🚩
💌🍃 🍃 مسابقه #قربان_تا_غدیر (۴) 👩 عه‌عه عه!!!! دخترم؟؟؟ باز تو بددهنی کردی؟؟ نگفتم حرف زشت زدن م
💌🍃 🍃 سوال مسابقه (۴) گفت و گوے فوق از ڪدام بخش ڪتاب نورانی نهج ابلاغه می باشد؟! ۱) حکمت ۳۴ ۲) خطبه ۶۵ ۳) نامه۷۰ ۴) خطبه ۲۰۶ فقط ۲۴ساعت وقت دارید☺️👇 🍃 @DokhtarAbani 💌🍃
🌸🍃 (53) 98/5/24 موضوع: عنایت اهل بیت..💚 🌸🍃
سلام به همه کسایی که توفیق هییت امشبو پیدا کردن.. حالا چه هییتی چه غیرهییتی چه دل پاکای مولا چه اونایی که از بار گناه دلاشون سنگینه اما قلبشون برا حسین ع میتپه..
هییتی بشین رفقا هییتی ها بلدن چطور دل آقارو ببرن.. اصلا اشک ریختن برا حسین و با دنیا و خوشگلی هاش عوض نمیکنن..
ما که کسی نیستیم ولی کس مولا بودن خیلی قشنگه.. رفقا تلاش کنیم کسِ مولا بشیم
اول هییتمون بگم کیا امشب دعوتن؟ دعوت امشب فرق میکنه ها یه دعوت بدون اطلاعیه.. بی خبر دعوتت کردن یه چند دقیقه ای دلاتون‌رو قرض میخوام وضو یادتون نره
شده وقت اذان دم گوش خدا بگی خدایا خودمونیم یه جا نداری برام؛ تو لشکر آقا؟ اخه خودت گفتی ویسرلی امری خودت گفتی کارساز و راه سازی این یکیو برام راه میندازی؟
سر سجاده وقتی میگی: "الله اکبر" یعنی بزرگترِ من! من کوچولوی توام..