نگاه حر فهمید مادرش کیه همه چی زیر سر همین فهم هاست..

وقتی اینو گفت انگاری دل آقارو برد.. دیدی ادبش چه خوشگل کار دستش داد؟

شد حری که حالا میگن "کی بشه مثل حر بشم"

کِی؟ با ادب باشی؛ شدی..

حر فهمید تاوقتی همنشین گناه باشه نمیتونه همنشین امام زمانش بشه و توبه کرد فهمید تا وقتی گرفتار نفْس باشه هم نفس امام زمانش نمیشه و این شد که توبه کرد و هم قدم آقا شد..

رفقا نشه چند شب دیگه بگم فرداشب شب آخره و تو هیچی نداشته باشی بگی هیچی نداشته باشی تو توشه‌ت خالیه خالی باشی و گناهات سرجاش باشه

رفقا جان هرکی دوست دارین حواستون به این ده روز باشه حواستون که باشه صاحب این روزا هم حواسش بهتون هست

این ده روز زینب(س) دنبال یار برای برادرش میگرده اونم نه هر یاری ها یاری که به گناه "نه" بگه یاری که یار باشه

سید تمومی شهداها آقا حسین‌بن‌علی زووم کرده روت چند مرده حلاجی؟ چیکاره ای؟

اگه دلت بخواد بری هییت مادرت بگه نه چیکار میکنی؟ بگم چیکار کنی شیش هیچ ببری؟

حرف مادرتو بزاری رو چشات باشه که دلت میخواد باشه که روضه ی اباعبدالله‌ست باشه که دلت شکستس ولی یادت نره حرف مادرت از هییت شبونه واجب تره گرفتی چی میگم؟

وای به حال کسی که دل مادرشو بشکنه و راهی هییت شه آقا نیومده به نوکراش میگه راهش ندید؛ برش گردونید بره گریه ش بدردبخور نیست حواستون هست؟

صحرای محشر فقط یکی از همین شهدا جلو رومون وایسته برامون بسه جدی جدی چی داریم بگیم؟ اصلا چی میخواییم بگیم

رفقا رو نفس خودمون کار کنیم حال نفسمونو بگیریم زمینش بزنیم..

تو مجلسا پاشو یجای کارو بگیر پاشو چای برای عزادارا بریز زباله جمع کن آقا بشو

اگه سختته یعنی نَفْست هنو کار داره بشه هم نفس امام حسین.. اگه سختته یعنی باید انجام بدی حرفه اگه سختته یعنی نفستو قراره‌ زمین بزنی

گفتنی ها گفته شد این روسیاهو به بزرگواری خودتون ببخشین اگه تند‌ رفت.. من خودم بیشتر ازهمه به همه ی این حرفا نیاز دارم گاهی اوقات باید باشن این حرفا این تندیا تا ما به خودمون بیاییم...

این روضه ی کوچولو رو هم بخونم و هیئت امشب به فضل بالاسری و عنایت صاحب مجلس به اتمام برسه.. حیفه نگم.. میدونم حرفام زیاد شد و ممنونم از اینکه این حقیرو تحمل میکنید یکم دیگه تحمل کنید و دل بدید؛ تمومه

حاج اقا تو مجلس تعریف میکرد... زمان کودکی امام حسین، پیامبر(ص) روی منبر نشسته بودن و داشتن برای اصحابشون حرف میزدن ، امام حسین(ع) هم داشتن بازی میکردن

وقتی امام حسین(ع) میخوان وارد مسجد بشن بیان پیش پیامبر ، پاشون به این پاشنه در گیر میکنه و میوفتن زمین

دست خودش که نبوده بچه ست دیگه...

پیامبر هم تا میبینه این اتفاق برا حسینش افتاده خودشو از بالای منبر پرت میکنه پایین...

اصحاب که پیامبر رو میبینن تعجب میکنن از این عملشون ، سر میچرخونن و میفهمن که اها‌‌‌‌!!! به خاطر اینکه حسین(ع) افتاده زمین پیامبر هم خودشو پرت کرده پایین..

رفقا میخوام بگم، علاقه پیامبر نسبت به حسینش تااین حد زیاد بود...