◇ #فتوا_جاتے ⁉️ ◇
_سلام و رحمت 😃
اقا یہ سوال 🧐
آیا جوهر خودکار ڪہ روی پوست هست وضو رو باطل میڪنہ؟👀
+سلام و نور 💚
خب اگر جوهر دارای جرم بوده و مانع از رسيدن آب بہ پوست شود، وضو باطل است، و تشخيص اين موضوع بر عهده مڪلّف مۍ باشد☺️
_واو بسۍ ممنان😀
•
•
سؤالات احڪام خودتون رو
با ما در میون بذارید و پاسخ بگیرید☺️👇
🆔@Daricheh_Khadem
.
.
جرعهاے از فنجانِ ایمانشناسے😋☕️
📜•°》Eitaa.com/Heiyat_Majazi
🍃🎐•|
#شـبهاے_بلھبرون✨
میدونی یه گردان بره خط، گروهان برگرده یعنی چی؟
میدونی یه گروهان بره خط، دسته برگرده یعنی چی؟
میدونی یه دسته بره خط، نفر برگرده یعنی چی؟
نمیتونیم درک کنیم؛
واگرنه یکم پا روی سیم خاردار نفسمون میگذاشتیم:)
.
.
شھـادت سنگـ را بوسیدنے ڪرد 🙃👇
🍃🎐•| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
اعتکاف.mp3
3.94M
[ #اعتکاف_مجازی 🤍 ]
.
.
[⁉️] چطورازاینسہروز
بیشترینبهرھروببࢪیم؟
⇦بگوچۍمیخواےازخـ♡ـدا؟!
•|👤|•محمدعلۍ تولائے
.
.
● تجربهی یه #اعتکاف_ویژه ☺️👇
☘ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
°| #دل_آرا 🔮🍃 °|
.
امام مهربانم . . .
بِنَفْسي أنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَمٍ لا تُضاهی
ای نعمت خاصّ خدا سلام ؛
به قَلبَت سلام ؛
به چَشمَت سلام ؛
به رنج و به بغض و به صبرت سلام
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج 💚
.
صاحبدل لاینام قلبے
مهمان ابیت عند ربے 🙂
🍃°| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
omide man.wav
1.14M
「 #ڪد_عاشقے🎶•Γ
غصه هامون برطرف میشه ...
📳🎧 #مهدے_رسولے
😍🌱ایراݩــسل⬅️
ارسال ڪد 44138176 بہ شماره7575
😌🌱رایتــل⬅️
ارسال کد 32433 بہ شماره 2030
#ماه_رجب
.
.
آقای قاضے ما فقط
یهـ آهنگ تیلفُونِ خاص
مےخواستیم🙄👇
◍🎵📲Eitaa.com/Heiyat_Majazi
○●🌸
/ #آیه_های_دخترونه \
.
.
ادامه مبحث ؛
"چطوری باشم، خدا ازم راضیتره؟! "
ـ ـــ
¹⁰ • آدمهای خوب اهل این معامله هستن.
بعضی آرزوها انگار شدنی نیستن. هِی
تلاش میکنی، هِی نمیشه. هی میدوی،
هی نمیرسی؛ اما همیشه راه ساده برای
رسیدن هست.🌱
خدای ِ مهربون توی قرآن،
دربارهی زکریا و همسرش که به آرزوهای
نشدنی و بزرگشون رسیدن، گفت :
" فَاسْتَجَبْنَا لَهُ.. إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي
الْخَيْرَاتِ "
یعنی اونها با شتاب بھ طرف کارهای
خوب میرفتن و همونشتاب، اونها رو
به آرزوشون رسوند.✋🏻
پیامبر دخترها رو ـ مجهزات ـ یعنی ـ
آمادهٔ کمک کردن بهخانواده ـ مینامیدن.
خدا به نیت آدمها نگاه میکنه.💕💫
بعضیوقتها اگر تویکارهات گره افتاد.
و آرزوهایت خیلی دور بودن ازت ، کار
خوبی رو شروع کن؛
مثلا هوای ِ مامان رو توی کارهایخونه
بیشتر داشته باش😇
.
.
توهمانرحمتےهستےڪهمیگویند😌👇🏼
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
○●🌸
⟨ #ڪتابچه📚🌱'' ⟩
با این کتاب، خادم هیئت بودن را یادبگیرید.
یعنی داخلِ آن شرح وظایف نوشته شده است؟
خیر؛ برای خادمینِ هیئت کافیست خادم خود اباعبداللهالحسین'علیهالسلام' معرفی شود.
[حساسیتِ دل را از جون باید آموخت؛ ولی آنقدر زلال که راندن لطیف و نرمِ امام را هم تاب نمیآورد.
کسی تا آخِر با امام میتواند بماند که مثل جون دغدغه معیت داشته باشد.]
.
.
فڪر خوب همراه با
معرفےِ ڪتابهاے خوب😁👇
●📖⨾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
#دفتر_دل 💙" عقل گفت: «چه چیزی قلب را نورانی میکند؟» پیر مجلس ادامه داد: «دو چیز؛ یکی بودن در راه
#دفتر_دل 💙"
پیر مشغول صحبت بود که عقل میان حرف پرید و گفت: «ظرف بلورین؟ قلب؟ یعنی چی؟!»
پیر گفت: «خدا حجت را تمام کرده است. میگوید ظرفی بلورین به دستت دادم و برای سیر معنوی تو، انسان کامل را فرستادم. اینکه چه کار کنی تا به من برسی با تو است. پس نمیتوان به خدا اشکال کرد و بهانه آورد. »
قلب گفت: «یعنی اختیار با ما است.»
پیر گفت: «بله، البته یک نکتهای هست. این سوءاستفاده کردن از اختیار و انتخابی که خدا به ما داده، باعث بیچارگی انسان میشود.»
عقل و قلب همزمان و باتعجب گفتند: «یعنی چی؟!»
پیر گفت: «انسان با اختیاری که دارد میتواند طبق فطرت دل حرکت کند؛ از آنطرف نیز مختار است که از انسان کامل و یا از شیطان کامل تبعیت نماید. این با انتخاب ما است. درست است که غفلتها و کششهای دنیایی وجود دارد، اما اینطور نیست که دل از اول سیاه باشد. این ما هستیم که آن را سیاه و واژگون میکنیم.»
✍ به قلم زینب میم ؛
با اقتباس از سخنانِ آیتاللهالعظمی
حاجآقا مجتبیتهرانی
#ادامه_دارد ..
- دوازده از بیشمار حرف.
.
.
نامههای بندگےِ قلب خطاب به عقل :)
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
♡ ❍ㅤ ⎙ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
《°• #وقت_بندگی 🌙•°》
حتی یک شب میدانی یعنی چه؟
یعنی همان شب هم که تمام دنیای او را
روبهرویش ویران کردند، همان شب هم
نمازشبش ترک نشد ..
-سلام علی قلب زینب صبور -🖤
.
.
میخوانمتـ به مهربانے
ڪه خود مهربان ترینے😇
•°》Eitaa.com/Heiyat_Majazi
شاید از همین روست که من نمیدانم نام این احوالات را، این جدایی را، چطور بر زبان بیاورم ..
روزگاری بود که تو و من و حسن و بقیه، در بازیهای کودکانهمان دنبال یکدیگر میگشتیم و همدیگر را زود پیدا میکردیم تا قبل از آنکه دلتنگ هم شویم..
روزگاری بود که نه نسیم، نه نی، نه چوب، نه گودال، نه اسب، نه آب، نه شلوغی و نه هیچیک از پدیدههای دنیا مرا اینقدر برای تو دلتنگ نمیکرد
روزهایی بود که من با خیال آسوده کاسهی آب را بالای سرت میگذاشتم و هروقت دلم گواه بد میداد، میگفتم او حسین است؛ نمیگذارد آب در دل من تکان بخورد ..
روزهایی بود که برای عروسی حسن خوشحال بودم ولی نمیدانستم پایان این خوشی، خون به جگری است؛ نه برای حسن، بلکه برای من ..
- من هم همراه حسن
در دلم 'درد' پرورش دادم ..
روزهایی بود که من در خانه راه میرفتم و خیالم از عالَم و آدم آسوده بود که دوبرادر دارم و یکپدر که فقط منتظر شیرینزبانیهای من است ..
از آنروز که مادر را آنطور دیدم،
پدر در دل دعا میکند که
"کاش زینب قبلاً پرحرف نبود"