eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•᯽🎞᯽• . . •• •• اگه دست من باشه ملافه های خونی روی زخمی هارو جمع میکنم میبرم روی پشت بوم آویزون میکنم؛ که اونا بدونن بیمارستان منطقه‌ بی طرفـیه! . . ᯽بدون‌ِاستورےنمونے᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🎞᯽•
•᯽🌱᯽• . . •• •• خدایا، شکرت به‌خاطر نعمت امنیت و آرامشی که بهمون دادی 🪴 به شکرانه‌ی این نعمت، خیلی کوتاه، برای آروم شدنِ دل‌های بی‌قرار ِ مردم مظلوم فلسطین دعا می‌کنیم :)💚 . . شڪرانه‌هاتون رو می‌شنویم...👀 ••📬•• @Daricheh_khadem . . ᯽من‌بےتودمےقرارنتوانم‌کرد᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🌱᯽•
•᯽🌗᯽• . . •• •• 🍃شما خودکار رو مـی‌گیری ده تومن؛ ولـی لاک غلط‌گیر رو دو برابر مــی‌گیری! تو این دنیا،حتــی رویِ کاغذ هم اشتباه کنی برات گرون تموم میشه، چه برسه به زندگــی! شـهیده زینب کمایـی🌱 . . . ᯽شھـادتت‌سنگ‌رابوسیدنےکرد᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🌗᯽•
هیئت مجازی 🚩
#قصّه_بشنو☺️✌️➻ ◽️کتاب #طنزِفریبرز به‌قلم ناصر کاوه 《 قسمت‌هجدهم 》 میگفــت: ســال شــصت و دو در عـ
•᯽📖᯽• . . •• •• •ڪتاب: •به‌قلم: ناصرکاوه •قسمت‌: 《 بیستم 》 عید غدیر کـه مـی شـد خیلـی هـا عـزا میگرفتنـد. لابد مـی پرسـید چـرا؟ بـه همیـن ســادگی کــه چنــد تــا از بچه‌هــا بــا فریـبرز قــرار میگذاشــتند، بــه یکــی بگوینــد، ســید... البتــه کار کــه بــه همیــن جا ختــم نمیشد...ایســتاده بودیــم بیــرون چــادر، یــک دفعــه دیدیــم چنــد نفــر داشــتند دنبــال یکــی از برادرهــا مــی دونــد و بهــش میگـن، وایسـا سـید علـی کاریـت نداریـم! و او مرتـب قسـم مـی خـورد کـه مـن سـید نیســتم ولم کنید...تــا بالاخــره میگرفتنــدش و مــی پریدنــد بــه سر و کلــه اش و بــه بهانـه بوسـیدنش، آش و لاشش مـی کردنـد. بعـد هـم هـر چـی داشـت، از انگشتـر، تسـبیح، پـول، مهـر نمـاز تـا چفیـه و گاهـی هـم لبـاس، همـه را میگرفتنـد و از تنـش بـه بهانـه متـرک بـودن در مــی آوردنـد... جالـب اینجاسـت کـه فریـبرز و بچه‌هـا بـه قـدری جـدی میگفتنـد، سـید کـه خـود طـرف هـم بعـد کـه ولـش مـی کردنـد، شـک مـی کـرد و میگفـت، راسـتی راسـتی نکنـد مـا هـم سـید هسـتیم وخودمـان خبر نداریـم، گاهـی اوقـات کسـی پـا پیـش میگذاشـت و ضامنتـش را مـی کـرد و قـول مـی داد وقتـی آمـد تـو چـادر، عیـدی بچه‌هـا یـادش نـرود؛ حتـی اگـر سـکه 20 ریالـی و یـا کمپـوت باشـد... و او ضمـن دادن هدیـه ی اجبـاری، غـر مـی زد کـه: عجـب گیـری افتادیـم، بابـا مـا بـه کـی بگیـم مـا سـید نیسـتیم ... ****** آن وقــت هــا تــو جبهــه ی"چنگولــه" نیــروی کمــی بــود و بچه‌هـا مجبــور بودنــد بـرای جبران کمبـود نیـرو، شـب هـا چنـد سـاعت بیشتر نگهبانـی بدهنـد... آن شـب نوبـت مـن بـود. فکـر ایـن کـه آن همـه سـاعت را بایـد از خـواب شـیرین بزنـم و نگهبانـی کنـم، کلافـه ام کـرد... نوبـت نگهبانـی مـن همیشـه بعـد از فریبـرز بـود. بنـده خـدا، فریـبرز وقتـی مـی دیـد، بـه موقـع سر پسـتم حـاضر نمی شـوم، خــودش مــی رفــت جــای مــن نگهبانــی مــی داد. فریـبرز کــه متوجــه شــد دارم بــه تنبلـی عـادت مـی کنـم، دسـت بـه یـک ابتـکار زد. مـترسکی بـا سـلیقه ی خـودش درسـت کـرد و هـر بـار کـه نوبـت پسـت مـن مـی شـد و مـی دیـد سرِ پسـتم نیامـدم، مترسـک را جـای مـن مـی کاشـت بـالای خاکریـز.... از شـانس بـد مـن و فریـبرز ، یـک روز فرمانـده گـردان متوجـه شـد و حسـابی هـر دوی مـان را تنبیـه کـرد... ********* یکــی از بچه هــا بــود خیلــی اهــل معنویــت و دعــا بــود. بــرای خــودش یــه قـبـری کنـده بـود. شـب هـا مـی رفـت تـا صبـح بـا خـدا راز و نیـاز مـی کـرد. مـا هـم اهـل شـوخی بودیـم. شـب هـا مـا هـم مـی رفتیـم سرقبر بـرای تخمـه خـوردن، وکلـی مـی خندیدیـم وبـه هـم میگفتیـم، ایـن بنـده خـدا تـا بیـاد ایـن پوسـت تخمـه هـا رو جمـع كنـه نمـاز صبحـش هـم قضـا میشـه... شـبها گذشـت تایـه شـب مهتابــی سـه، چهـار نفـر شـدیم وبـا فریـرز رفتیـم سر قبر... گفتیـم بریـم یـه کمـی باهـاش شــوخی کنیم...خلاصــه قابلمــه ی گــردان را برداشــتیم بــا بچه‌هـا رفتیــم سراغــش پشـت خاکریـز قبرش نشسـتیم . اون بنـده ی خـدا هـم داشـت بـا یـه شـور و حـال خاصـی نافلـه ی شـب مـی خونـد، دیگـه عجیـب رفتـه بـود تـو حـال! مـا بـه فریـبرز کـه تـن صـدای بالایی داشـت، گفتیـم داخـل قابلمـه بـرای ایـن کـه صـدا تـوش بپیچـه و بـه اصطـاح اکـو بشـه، بگـو: اقراء...یهـو دیدیـم بنـده ی خـدا تنـش شروع کـرد بـه لرزیـدن و شـور وحالـش بیشتر شـد یعنـی بـه شـدت متحـول شـده بـود و فکـر مـی کـرد برایـش رویائـی شـیرین نـازل شـده!...فریبرز بـرای بـار دوم و سـوم هـم گفـت: اقـراء... بنـده ی خـدا بـا شـور و حـال و گریـه گفـت: چـی بخونم؟...فریـبرز مـا هـم بـا همـون صـدای بلنـد و گیـرا گفـت: "بابـا کـرم بخـون ..."😂🤣 ڪپےبدون‌ذڪرنام‌نویسنده‌ممنوع!📌 . . Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽📖᯽•
ــ 🌻 • ✍مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی: درروایات داریم که روزقیامت ابتدا نمازشب خوان هابه بهشت می روند، سپس به حساب بقیه مردم رسیدگی می شود. ✨تو را بایـد خواند؛ شبیھ تمنّای هاجـر در صفـا و مروه.. ❋Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•᯽📞᯽• . . •• 🌿•• «و بی تردید شما را با چيزى از ترس ،گرسنگى، زيان مالى و جانى و كمبود محصولات،آزمايش مى‌كنيم وصابران در اين حوادث وبلاها را بشارت بده. همان كسانی كـه هرگاه مصـيـبتى به آنها رسد، مى‌گوينـد: ما از آنِ خــدا هستيم و به سـوى او باز مى‌گرديم. آنان كه برايشان ازطرف پروردگارشان ،درودها و رحمت‌هايى است و همان ها هدايت يافتگانند.✨» 🍀آیات ١۵۵ الی ١۵٧ سوره بقره☘ ' 🎧💚' . . ᯽چه‌کسےماراشنیـدالاخدا᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽📞᯽•
•᯽🍃᯽• . . •• •• 🔺وقتـے شـیطان فشار زیـادے مےآورد، بفهمید ڪه متا؏ قیمتے در دست دارید...!🙂 . . ᯽دل‌تورامیطلبد᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🍃᯽•
•᯽📿᯽• . . •• •• امام معصوم "عليه السّلام" در اين فراز از دعا تمام وجود خود را تـسلـيم خدا ڪرده و در جايگاهےايستاده ڪـه نمےخواهد ديگر از خود تصمـيمےداشته باشد وبراے خود مصلحت‌انديشے نمايد و يا درخواستے اظهار ڪند، بلڪه با تمام وجود و از روے بندگـے مـحض، مصالـح و منافع و زيان‌هايش رابه خداےبزرگ واگذار نموده و همه چيز را به او سپرده و فقط الله را به عنوان وڪيل تام الاختيار خود برگزيده است، تا هرچه را ڪه خدا مےگيرد و يا مےدهد و يا مقدر مےفرمايد، به جان و دل پذيرا باشد و همان را مى‌خواهد ڪه او مےپسندد.🌼 . . ᯽سجادّه‌عشق‌تو‌تماشاگه‌راز᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽📿᯽•
•᯽📚᯽• •• •• •ڪتاب: راض بابا •به‌قلم: طاهره کوه کن خاطرات شهیده راضیه ڪشاورز است. این ڪتاب روایت دختر نوجوانے است ڪه تمام تلاشش را مےڪند بهترین باشد ولے در شانزدهمـین بهار عمـرش حادثه‌اے رخ مےدهد و او را در رسیدن به خواسته‌اش ڪمڪ مےڪند👊👌 . . ᯽فوق‌العاده‌فوق‌العاده‌،آخرین‌کتاب᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽📚᯽•
•᯽🧪᯽• . . •• •• ‍ هیچڪس قفل🔒 بدون ڪلید نمیسازد🔑 اگر قفلے در زندگیت مےبینے،،،،🔐 شڪ نڪن اون قفل هم ڪلیدے داره🖇 ڪلید خیلے از قفل‌هاے زندگے!!! چهار چیز است ◀️ ايمان به خدا ،🤲 صبر ، آرامش ، و تلاش👌۰۰۰ . . ᯽درسـاحل‌امن‌خانوادھ᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🧪᯽•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•᯽🎞᯽• . . •• •• دیگہ دنیا بدون ٺو بہ من نمیسازه💔 . . ᯽بدون‌ِاستورےنمونے᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🎞᯽•
مهدی+رسولی-+چشمه+محبت+تو+جاری+توی+قلب+منه-+میلاد+امام+حسن+مجتبی+علیه+السلام.mp3
12.45M
•᯽🎺᯽• . . •• •• چِشْمِه ی مُحَبَتِ تُو جٰاریْ تُویِهْ قَلبِ مَنِهْ . . ᯽چوندیدم‌خوشتر از آواز تو᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🎺᯽•
•᯽🍬᯽• . . •• •• 🔰 💠 ازدواج به موقع 🔆بهترین سن ازدواج برای ▫️دخترها ۲۱-۱۷ سالگی ▪️ و پسرها ۲۴-۱۹ سال است. ♦️اگر احیاناً غفلت کردیم عاشق شدند 🌀 ما بزرگترها وارد میدان ‌شویم، آدرس گرفته، خواستگاری برویم و با این قید که اگر دختر خوبی باشد ازدواج کنید! ✅ آن‌ها را رها نکنیم و مدام «نه» نیاوریم. 🔻 اگر او گوش نمی‌کند، مقاومت می‌کند، اینجا بدانید که 📢در وَرطه عشق افتاده است و ما باید در زمین او بازی کرده، ولی بازی‌سازی از ما باشد، تا شرایط را، راهبری و جهت‌دهی کنیم. 📝«استاد تراشیون» 🚨ادامه دارد ... . . ᯽ایرانـم،جـوانـ بمـان᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🍬᯽•
•᯽🎈᯽• . . •• •• ما شیفتۂ علے و آل اوئیم•✋🏻 توفیق بہ ڪار خیر از ایشان جوئیم میلاد امام عسڪرے را امشب💚 تبریڪ بہ صاحب الزمان مےگوئیم •💐 . . Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🎈᯽•
هیئت مجازی 🚩
•᯽📖᯽• . . •• #قصّه_بشنو •• •ڪتاب: #طنزِفریبرز •به‌قلم: ناصرکاوه •قسمت‌: 《 بیستم 》 عید غدیر کـه
•᯽📖᯽• . . •• •• •ڪتاب: •به‌قلم: ناصرکاوه •قسمت‌:« بیست و یکم» صحبــت از شــهادت وجدایــی بــود و اینکــه بعضــی جنازه هــا زیــر آتــش میماننــد و یــا بــه نحــوی شــهید میشــوند کــه قابــل شناســایی نیســتند. هــر کــس از خــود نشـانه ای مـیداد تـا شناسـایی جنـازه ممکـن باشـد.ِ..یکی میگفـت: دسـت راسـت مـن ایـن انگشـتر اسـت. دیگـری میگفـت: مـن تسـبیحم را دور گردنـم میانـدازم نشــانه ای کــه فریـبـرز داد بــرای مــا بســیار جالــب بــود. فریـبـرز میگفــت: مــن در خواب خروپُـف میکنـم، پـس اگـر‌ شـهیدی را دیدیـد کـه خـر وپف می کنـد شک نکن کـه خـودم هسـتم *** چنـد روزی مـی شـد کـه در سـنگرهای نمور و کوچـک ارتفاعـات قلاویـزان مسـتقر بودیــم . یکــی از روزهــا ، تــدارکات تعــدادی بیســکویت و ویفــر بــه هــر نفــر داد. فریبرز بـه خاطـر ایـن کـه وضـع مزاجـی اش زیـاد خـوب نبـود ، بیسـکویت هـا را در کولـه پشـتی اش گذاشـت تـا شـب هـا کـه از پسـت بـر مـی گـردد و دل ضعفـه دارد، بخـورد . یکـی دو روزی کـه گذشـت، بچه هـا زاغ بیسـکویت هـای فریبـرز را زدنـد؛ امـا بـا جـواب تهدیـد کننـده ، فریبـرز روبـه رو شـدند.فریبرز شـب کـه بـه سراغ کولـه پشـتی رفـت ،بـا تعجـب دیـد مـوش هـا چنـد تایـی از بیسـکویت هایـش را خـورده و فقـط چهـار بسـته ویفـر مانـده اسـت. خیلـی حالـش گرفتـه شـد. فریـبرز کولـه پشـتی‌ را بـا سـیمی از سـقف آویـزان کـرد تـا از دستـرس مـوش هـا دور با شـد و فـردا صبـح کـه سراغـش رفـت ، درجـا خشـک شـد. چنـد مـوش سـمج و کوچولـو، درکولـه پشـتی بودنـد و داشـتند ویفرهـا را بـرای صبحانـه میـل مـی کردنـد... عاقبــت آن همــه بیســکویت و ویفرهایــی کــه احتــکار کــرده بــود، بــه خاطــر آه بچه هــا، خــوراک مــوش هــا شــد و سرش بــی کلاه مانــد! ***** وقتــی بــی خوابــی میافتــاد سرمــان، دلمان نمی‌آمــد كــه بگذاریــم دیگــران راحــت بخوابنـد، خصوصـا دوسـتان نزدیـک. بـه هـر بهانـه ای بـود بـالا سرشـان مـی رفتیـم و آنهـا را از جـا بلنـد مـی كردیـم. رفیقـی داشـتیم خیلـی آدم رک و بـی رودر بایسـتی بــود بــه نــام فریبرز...یــک شــب حوالــی اذان صبــح رفتــم بــه بالینــش، شــانه اش را چنـد بـار تـكان دادم و آهسـته بـه نحـوی كـه دیگـران متوجـه نشـوند گفتـم: هـی هـی! بلنـد شـو آفتـاب زد. آقـا چشـمت روز بـد نبینـد، یـك مرتبـه پتـو را كنـار زد، و بـا صـدای بلنـد گفـت: مـرد حسـابی بـذار بخوابـم، بـه مـن چـه كـه آفتـاب مـی زنـد، شـاید آفتـاب بخواهـد نیمـه شـب در بیایـد، مـن هـم بایـد نیمـه شـب بلنـد بشـوم. عجـب گیـری افتادیـم هـا!!!... 😂 ڪپےبدون‌ذڪرنام‌نویسنده‌ممنوع!📌 . . Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽📖᯽•
•᯽🪴᯽• . . •• •• نمازشب راه سعادت و نیک بختی 🌱این از محبت خدا به ماست؛ با اینڪه به ما نیازی نداره، اما سحر انتظار میڪشه تا ما بریم در خونش... محبتش به ما خیلے زیاده و ما رو "دوست داره"...🙂 . . ᯽خوب‌شد‌شمارا‌ دارم...خدا᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🪴᯽•
•᯽📞᯽• . . •• 🧡•• "خداۍ‌ خود را از روۍ‌ فروتنـے و زارے ومخفیانه بخوانید (و از آداب و شرایط دعا تجاوز نڪنید)یقیناً خدا متجاوزان را دوسـت ندارد!" 🍁{سـوره إعـراف،آیـه 55 }🍁 . ᯽چه‌کسےماراشنیـدالاخدا᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽📞᯽•
•᯽🍃᯽• . . •• •• ببین! حواست به نیتِ🫀 تڪ تڪ کاراۍ روزانہ‌ت باشه یوقت از سر عادت🔄 یا بخاطر نگاھِ بقیه👀😍 یا شهوت نفسمون😌 انجامشون ندیم..!❌💔 +فقط رضای خــــــــدا♡! . . ᯽دل‌تورامیطلبد᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🍃᯽•
•᯽📿᯽• . . •• •• سرّ درخواست دورى از بدى و حرص گفتن جمله‌اے مانند:«خدايا! مرا از رغبت به بدے و حرص نگاه دار »، عجییب به نظر مےرسد زيرا فرض چنين تمايلے با مقام عصمت سازگار نيست، ولے بايد دانست ڪه فرق بين ما و امام معصوم آن است ڪه امام عليه السّلام ربطے بودن وجود اين عالم و نياز آن به عليت و مبدأ لايزال حضرت حقّ را يافته است، نه آنڪه فقط آن‌ را در افق ذهن ترسيم‌ ڪرده باشد.🤌 ازاين‌رو، امام عليه السّلام اطمينان دارد ڪه عمل به وظايف و پيدايش ڪمال‌ها و توفيق يافتن به مراتب و مقامات همه و همه، تنها با عنايت‌هاى حضرت حق ميسّر است و دورے از زشتى و ترڪ معاصے و بدےها، در اثر حفظ و مراقبت جناب او است. 🙂 💚 . . ᯽سجادّه‌عشق‌تو‌تماشاگه‌راز᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽📿᯽•
•᯽⏰᯽• . . •• •• توی این روزا ماهـایـے ڪه راهـمـون راه اهل بیته و راه ایمانه باید بیشتر ازهمه دستگیر آدمایے باشیم‌ڪه توے راه موندن شاید این دستگیرے بعضـے وقتافقط یه محبت ڪردن ڪوچیڪ باشه 💚 قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْکَری(علیه‌السلام): خَصْلَتانِ لَیْسَ فَوْقَهُما شَیءٌ الاْیمانُ بِاللهِ، وَنَفْعُ الاْخْوانِ. دو خصلت و حالتی که والاتر از آن دو چیز نمی باشد عبارتند از 👈 ایمان و اعتقاد به خداوند نفع رساندن به دوستان و آشنایان 📚 «تحف العقول، ص ۴۸۹» ᯽تنها‌بهانه‌ام‌تویے᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽⏰᯽•
•᯽🌍᯽• . . •• •• عمرے نگرانُ خیره بہ خورشید ظهور|💓|~ ای ڪاش بہ زودے برسد عید ظهور|🎉|~ هر هفتہ سہ‌شنبہ‌ها دلم پر زد و رفٺ|🕊|~ تا مسجد جمڪران بہ امــیـد ظــهـــور|✨|~ . . ᯽همهـ‌جامےبینم‌رخ‌زیباےتـورا᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🌍᯽•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•᯽🎞᯽• . . •• •• صد قافلہ دل، به جمڪران آوࢪ‌دیم رو جانب صاحب الزمان آوࢪ‌دیم دیدیم ڪه در بساط ما آهے‌ نیسٺ با دست تہے‌، اشک روان آوردیم 🌱 . . ᯽بدون‌ِاستورےنمونے᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🎞᯽•
هیئت مجازی 🚩
•᯽📖᯽• . . •• #قصّه_بشنو •• •ڪتاب: #طنزِفریبرز •به‌قلم: ناصرکاوه •قسمت‌:« بیست و یکم» صحبــت از ش
•᯽📖᯽• . . •• •• •ڪتاب: •به‌قلم: ناصرکاوه •قسمت‌: « بیست و دوم» مـا تـو دسـته مـون یـه نفـر داشـتیم بـه نـام فریـبرز، کـه اصـلاً مسـواک نمـی زد هـر چــى بچه هــا بهــش اصرار مــی کــردن مــى گفــت: لازم نیســت دندونــام محکمــه! بالاخــره یــه شــب راضیــش کردیــم مســواک بزنــه. بــراش یــه مســواک خــوب تهیــه کردیــم و بعــد از شــام رفتیــم مســواک زدن رو انجــام بدیم....طــرز خمیــر دنــدان زدن و مسـواك زدن رو بهـش یـاد دادیـم. همـه شروع کردیـم بـه مسـواک زدن. بعـد از مدتـی دیدیـم فریـبرز کـف خمیـر دنـدان رو بیـرون نمى ریـزه! ...بهـش گفتیـم: چـرا کـف خمیـر دنـدان رو بیـرون نمـى ریـزى؟!... گفـت: مگـه آب ادامـس شـیک نیسـت بـا طعـم نعنـاع، حیفـه قورتـش میـدم. مـارو میگـی، دوسـتان تـا چنـد لحظـه پلـک نمـى زدن، بعـد پخـی زدن زیـر خنـده. گفـتم : نـه بایـد بریـزی بیـرون. معلـوم شـد، ایشـون تـا بـه حـال مسـواک نـزده و یـا مـا را سرکار گذاشـته... تـا مدتهـا موقـع مسـواک زدن مـى خندیدیـم وآب آدامـس شـیک شـده بـود ورد زبـان هـا... ******** از منطقـه امـدم مرخصـی تهـران, رسـیدم خانـه دیـدم مـادرم بـا چنـد تـا خانـم دیگـر دارنـد دم درب منـزل مـان تـو کوچـه، سـبزی پـاک مـی کننـد...(آن زمـان بـرای اینکـه دشــمن نفهمــد مــا در غــرب هســتیم مــا را بــا قطــار مــی بردنــد جنــوب واز آنجــا بـه غـرب اعـزام مـی شـدیم) تاآمـدم بامـادرم سـلام علیـک کنـم, یکـی از خانـم هـا پرسـید فریبـرز، ننـه جـان ازکجـا میائـی... فریبـرز هـم بـرای اینکـه حفاظـت را رعایـت کنـد, گفـت مادرجـان از جنوب...حـاج خانـم یـه خنـده ملیحـی کـرد و گفـت: فریـبرز جـون، ای ننـه همـه لشـگر کـه غـرب هسـتند تـو جنـوب چـی کار مـی کنـی؟... ******** ماموریـت مـا تمـام شـد،همه آمـده بودنـد جـز بـرادر، فریبـرز... بچـه خیلـی شـوخی بـود. همـه پکـر بودیـم. اگـر بـود همـه مـان را الان مـی خندانـد. یهـو دیدیـم دونفـر یــه برانــکارد دســت گرفتــه و دارن مــی آینــد... یــک غــواص روی برانــکارد بــود و داشـت آه و نالـه مـی کـرد. شـک نکردیـم کـه خـودش اسـت. تـا بـه مـا رسـیدند، فریـبرز سر امدادگـر داد زد: نگـه دار!... بعـد جلـوی چشمـان بهـت زده ی دو امدادگـر پریـد پاییـن و گفـت: قربـون دسـتتون! چقـدر مـی شـه؟! و زد زیـر خنـده و دویـد بیـن بچه هـا و گـم شـد... بـه زحمـت، امدادگرهـا رو راضـی کردیـم کـه برونـد!... 😂🤣 ڪپےبدون‌ذڪرنام‌نویسنده‌ممنوع!📌 . . Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽📖᯽•
•᯽📞᯽• . . ┋ ♥️┋ نامه اۍ‌ زیبا از خداۍ‌ قدرتمند براۍ‌ تـ♡ــو : «همانا! من خدایم ڪـہ جزمن معـبودے نیست، پس مـرا بپرست و نماز را براے یادِمن برپا دار!» - 🌹ســوره طـٰهٰ ، آیـه 14🌹 . . ᯽چه‌کسےماراشنیـدالاخدا᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽📞᯽•
•᯽🍃᯽• . . •• •• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ یادت‌باشه! میشه روزے هزاربار بینِ همین مردم شهر بین همین انبوھِ وسوسه هاۍ شیطانے، شهید شد!(:💔🕊 . . ᯽دل‌تورامیطلبد᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🍃᯽•