eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
419 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
[• ☺️ •] . . طبابت‌مـی‌ڪند باعشق 😍 همـان‌ڪہ درد‌ ِمـن‌را‌خوب‌مـی‌داند ✨ 💕 . . خــدا رو احساس ڪن👇 [•🕊•] @Heiyat_Majazi
[• 📿 •] . 🕯|• استادپناهیان: 😋 شیرین ترین عبادت: 🍃|• شُکر شیرین ترین عبادت است. کسی که شیرین ترین عبادت رو انجام نمی دهد چگونه می تواند عباداتی که توأم با تلخی است را انجام دهد؟ 👌|•مثلا اگر به کسی بگویند اگر این شیرینی رو میل کنی به بهشت می روی؛ ولی او اینکار را نکند؛ ⁉️ چگونه می توان از او توقع داشت تیر وترکش بخورد تا به بهشت برود؟؟ پاتوق نخبگـــان😌👇 [•⏳•] @Heiyat_Majazi
[• (ع)☀️ •] ✨ بہ نام خــــــداے علے✨ 🤔 چه سازی می زنی؟؟ ☺️ ساز بردباری و درنگ 🤔 اونوقت بلدی درست بزنی؟؟ ☺️ منم بلد نباشم اونا هم آهنگن و با هم آوای بلند همتی رو میسازن. ☺️ اینم دفتر نُتم👇 📚|• . حکمت ۴۶۰. مطابق با ترجمه . . . ⛔️ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😌👇 [•✍•] @heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 [• #قصه_دلبرے📚•] #مستند_سیاسی‌_امنیتی_عاکف #قسمت_ششم زنگ زدم به خانومم، چندتا بوق خورد
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 [• 📚•] نور گوشیم و کم کرده بودم تا خاموش نشه و صرفه جویی در مصرف باطری حساب بشه. همزمان یه پیام از سیدعاصف عبدالزهرا اومد. داشتم پیام رو باز میکردم اما از شانس بد من گوشیم خاموش شد. بی سیم هم که به همرام نداشتم. از طرفی هم اگر بیسیم داشتم، بین مردم نمی شد جلب توجه کرد وَ نباید گاف میدادم. خیلی ذهنم مشغول شد. چون همزمان درگیر یه پرونده ای هم بودیم که باخودم گفتم شاید برای اون باشه. میخواستم گوشی رو بدم تا داخل همون رستوران شارژ کنن اما به صلاح نبود گوشی ساده ی کاریم و به دیگران بسپرم. مجبور بودم بیخیال بشم اما ذهنم درگیرش بود. چون پیامی هم که اومد، به گوشی کاریم بود. خلاصه شام و که خوردیم فورا رفتیم سمت خونه. وقتی رسیدیم جلوی درب آپارتمان فورا وسیله ها رو از داخل ماشین گرفتم تا ببرم بالا.. به خانومم گفتم بیاد بشینه پشت رُل تا خودش ماشین و بیاره درون پارکینگ. وقتی با آسانسور فورا اومدم بالا و رسیدم داخل خونه، اولین کاری که کردم گوشیم و زدم به شارژ. با خودم گفتم تا وقتی که شارژ میشه برم یه دوش آب گرمی بگیرم و بیام. بعد از استحمام وقتی اومدم اولین کاری که کردم خیلی فوری گوشیم و روشن کردم. روشن شد دیدم عاصف چهار بار پیام داده و طی این یک ساعت و نیم که گوشیم خاموش شده بود سه بار هم تماس گرفته. خالا دیگه یکی یکی پیام ها می اومد بالا. متن پیام ها... پیام اول: « ...!!؟؟ » نکته: پیام اول به این معنا بود که کار مهمی هست. موقعیت بهم بده تا باهات ارتباط بگیرم. پیام دوم پنج دقیقه بعد از پیام قبلی: « آقا عاکف سلام. یه خبری شده باید درجریان قرار بگیرید، اگر ممکنه وضعیتتون و بگید تا برسم خدمتتون. چون التماس دعای فوری هست و پشت چیز میز هم نمیشه..... به قول خودتون بععععلللله اووونطوریاست. » پیام سوم ، 9 دقیقه بعد: « آقا... » پیام چهارم ، 2 دقیقه بعد: « حاج عاکف، یه موضوع مهمی هست. » در همین حین که داشتم پیام چهارم رو میخوندم دیدم عاصف خودش زنگ زد.. فوری جواب دادم: +عاصف جان سلام. خوبی؟ بگو ببینم چی شده که چپ و راست پیام میدی زنگ میزنی. نگران شدم. _سلام.. آقا چرا خاموشی؟ +شارژ گوشیم تموم شد. _اگر ممکنه بگید کجایید برسم خدمتتون. یه موردی پیش اومده که باید شما در جریان قرار بگیری. +باشه داداش. من خونه ام. بیا اینجا. البته اگر نیازه من برگردم اداره. _نه میرسم خدمتتون، اونوقت اگر نیاز بود و صلاح دونستید باهم بر میگردیم اداره. +باشه.. بیا منتظرتم.. یاعلی. حدود 40 دقیقه بعد، عاصف زنگ زد به موبایلم. جواب دادم: +جانم عاصف. رسیدی؟ _رسیدم جلوی آپارتمانتون. بیام بالا، یا بیام درون لابی، یا میاید داخل ماشین؟ +فوری با آسانسور بیا بالا تا ببینم چی شده. _چشم. دکمه آیفون و زدم درو باز کردم. دو سه دقیقه بعد عاصف رسید جلوی درب واحدمون. فاطمه در و باز کرد، با عاصف سلام علیکی کرد، بعد راهنماییش کرد سمت اتاق کارم که در منزل شخصیمون داشتم. وارد اتاق کار شد... تا دیدیم همدیگرو، گفتم: « بیا بشین ببینم چی شده عاصف. » عاصف درو بست اومد نشست روی صندلی کوچیکی که کنار قفسه ی کتابام بود.. نفسی تازه کرد و شروع کرد به صحبت کردن، گفت: _عاکف جان خیلی مخلصیم. خوبی؟ +فدات شم داداش. خب، برو سر اصل مطلب. _راستش داشتم میرفتم جایی دنبال کارای شخصی خودم، همین که خواستم مانیتورم و خاموش کنم، دیدم کارتابل شخصیم چندتا دریافتی پیام داره. +خب،چی بوده؟ _چهارتا گزارش بود و یه خبر. فایل خبرو باز کردم دیدم خبری که اومده خیلی مهمه. برای همین گفتم چون که پشت تلفن نمیشه بهتون بگم، ترجیح دادم حضوری بیام شمارو درجریان بزارم. +میشنوم. _ظاهرا درون یکی از کافه ها درگیری شد، بعدشم کاشف به عمل اومده کسی که دعوا افتاده یکی از متخصصین هسته ای کشور هست. +متخصص در چه سطحی؟ _از دانشمندان اتمی ایران. +عجب !! خب خبر چطور به مارسیده؟ منبع کجاست. اصلا چقدر دقیق میتونه باشه؟ بررسی کردید؟ _خبر از بچه های نیروی انتظامی به ستاد رسیده و ستاد هم ارجاع داده به واحد ما تا در صورت لزوم رسیدگی کنیم. +بچه های انتظامی چی دیدن که بهمون خبر دادن؟ بعدشم موضوع شخصی باشه به ما ربطی نداره. درگیری و بزن بزن و دختربازی و اینا در حوزه کاری ما نیست داداش! خود نیروی انتظامی یا طرفین وظیفه دارن حل کنن. این مسائل که در حیطه وَ وظایف کاری ما تعریف نشده ! غیر از اینه عاصف خان؟ _نه درسته .. اما.. +اما چی؟ بہ قلــم🖊: ... 🌐 @kheymegahevelayat_ir1 [•🌹•] @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیئت مجازی 🚩
💌🍃 🍃 سوال مسابقه #قربان_تا_غدیر(۴) گفت و گوے فوق از ڪدام بخش ڪتاب نورانی نهج ابلاغه می باشد؟! ۱)
💌🍃 🍃 سلااااممم علیڪم عیــدتون مبارڪ😍 خب خب بریم سراغ جواب گزینه ۴-خطبه ۲۰۶ من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید . اگر کردارشان را توصیف و حالات آنان را بازگو می کردید به سخن راست نزدیک‌تر و عذر پذیرتر بود . خوب بود به جای دشنام آنان می گفتید خدایا خون ما و آنها را حفظ کن . بین ما و آنان اصلاح فرما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن تا آنان که جاهلند حق را بشناسند و آنان که با حق می ستیزند پشیمان شده و به حق بازگردند 🍃 💌🍃
هیئت مجازی 🚩
💌🍃 🍃 مسابقه #قربان_تا_غدیر (۴) 👩 عه‌عه عه!!!! دخترم؟؟؟ باز تو بددهنی کردی؟؟ نگفتم حرف زشت زدن م
💌🍃 🍃 مسابقه (۵) 🙂 مامان!! من باید کدوم مدرسه برم؟؟ ☺️ توی بهترین مدرسه حاضر میشی. 🙂 چرا می گین بهترین مدرسه؟؟ ☺️ چون چشم همه آدمای خوب رو گرفته . 🙂 واقعا؟؟؟ شاید الکی مشهور شده ☺️ نه الکی نیست. چون به برکت حضور مدیرش خدا کینه رو دفن کرده. 🍃 @Haiyat_majazi 💌🍃
هیئت مجازی 🚩
💌🍃 🍃 مسابقه #قربان_تا_غدیر (۵) 🙂 مامان!! من باید کدوم مدرسه برم؟؟ ☺️ توی بهترین مدرسه حاضر میشی.
💌🍃 🍃 سوال مسابقه (۵) گفت و گوے فوق حاوےچه پیامے از ڪتاب نورانی نهج ابلاغه می باشد؟! ۱) ویژگے معصومین_خطبه ۶۶ ۲) ویژگے اهل بیت _خطبه۵۰ ۳) ویژگے پیامبــر_خطبه ۹۶ ۴) ویژگے ابوذر _نامه ۱۰۰ 🍃 @DokhtarAbani 💌🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[• ☺️ •] . .میگم خدا جون مےدونم با اینی ک همیشہ غافلم از حضورتـــ اما خیلے خیلے هوامو داشتے و دارے با اینے ک نا شڪری هام خیلے زیادن اما همچنان دوستم داری و این دوستــ داشتن منشاش ی چیزه تو خالقی و منم مخلوق پس همیشه رحم کن بر مفلوکیم ک خیلی بزرگی 🙏🌹🙏 . خــدا رو احساس ڪن👇 [•🕊•] @Heiyat_Majazi
[• 👜•] . . گفتم : من دنبال ✌️ هستم... 😎..... حقوق زن👱🏻‍♀ و مرد👨🏻. . . ⚠️💥میشہ بیشتر در مورد نظــریات مـارڪوزه توضیح بدین❓ گفت : مــارڪوزه در ادامہ نظراتش میگہ ڪہ اگر غــرایز را نڪنیم، مےتوانیم نظام اجتــماعے مان را سامــاݩ بدهیم. اگر فــرد در آزاد باشد، مےتواند بقیـہ جا ها هم آزادانــہ برخـورد کند و اینڪہ اگر آزادے جنســے بہ فــرد ندهیم ⬅️ وجــود ندارد‼️ گفتم : 🤔 اشڪالش چیہ⁉️ گفت : اشڪالش اینڪہ همــــہ آزادےها در خلاصــہ مےشود و بہ خاطــر آزادے جنســـے هست ڪہ افــراد شڪوفا میشوند . . . گفتم : 😕 گفت : میشل فوڪو نظریہ پـرداز بعدے ست ڪہ در اندیشہ ڪشور🇮🇷 مـا بسیار تأثیـــرگذار هست. در ابتداے انقــــلاب به ڪشـور ما اومده و از انقــــلاب مــا تعریف ڪرده. گفتم : نظرش در مورد مباحث چے هست❓ گفت : میشل فـوڪو در بحث جنسیت مےگوید ڪہ هایــے ڪہ براے جنسـیت قائل شدیم، به لحاظ اجتماعے نیست و بـرگرفتہ از نیست‼️‼️ . . . ✅ . . یہ عالمہ نڪتہ ،جانمونے😍👇 [•👒•] @heiyat_majazi