نمیشه منکرش شد ..
پس شمارو با بقیهی خلوتهای نیمهشبیتون تنها میزارم..
تا این ناخوش احوالی ها
شمارو سازنده تر از قبل کنه
هرچی عجین تر بشید با غمهای مقدس
نفْسِتون بُرنده تر میشه
نخش میرسه به اینجا که
میبُرید از دنیا ..
میکَنید از دنیا ..
•🌿|
بسم الله قاصم الجبارین✋
سلام بہ همہ هیئتی ها
سومین سالگرد شهادت سردار سلیمانی عزیز
رو خدمتتون تسلیت عرض میکنم ان شاالله
که همواره در راه این عزیز قدم برداریم..☺️
•🌿|
•🌿|
امشب بنا به ۱۳ دی بودن و شهادت حاجی
گفتیم ماهم توی محفلمون از شهدا یاد کنیم
و مصاحبه ای با یکی از همسران شهدا داریم
•🌿|
•🌿|
فقط همین اول کار بگم که همسر شهید
گفتن خود شهید دوست داشتن همیشه
گمنام باشن و نامی ازشون برده نشه
به خاطر همین اسم شهید بزرگوار رو
نمیگیم..
•🌿|
•🌿|
سوال¹👇🏻🌸
اول از هرچیزی خودتون رو معرفی کنید و یکم از ازدواجتون با شهید برامون بگید..
+یه دختر
مثل بقیه دخترا با کلی آرزو...
از آشنایی و ازدواج بگم ایشون از دوستان
خانوادگی بودن و تو هیئت همدیگه رو
دیدیم:]
•🌿|
•🌿|
سوال²👇🏻🌸
قطعا هر فردی برای ازدواج معیار هایی
داره معیار شما برای ازدواج با شهید چی
بوده؟!
+بله درسته هر فردی معیار هایی داره
و معیار من فقط آرامش بود
من ازشون فقط آرامش میخواستم همین!
و کسی رو میخواستم کہ بعدها و تا همیشه
تکیه گاه محکمی برام باشه و پشتم رو خالی
نکنه و حواسش بهم باشه..
•🌿|
•🌿|
سوال³👇🏻🌸
انتطارات شهید از شما چه چیزایی بودن؟!
و انتظار شما از شهید چی بود؟!
+انتظار ایشون برقراری آرامش در زندگی و
تربیت صحیح فرزندامون بود
و انتظار من تامین فضایی در خونه بود که
بتونم اون آرامشی که از معیار های ازدواجم
بود رو داشته باشم
•🌿|
•🌿|
سوال⁴👇🏻🌸
در كلام حضرت امام خمينى آمده است كه
[از دامن زن است كه مرد به معراج مى رود]
بر اين اساس نفش زن را در خانه و جامعه
بيرونى چگونه ارزيابى مى كنيد؟
•🌿|
•🌿|
+مهم ترین نقش خانوم در خونه تربیت
فرزندانش و دلگرمی برای همسر بودن هست
خانوم باید توی خونه جوری رفتار کنه که
همسرش مشتاق اومدن به خونه باشه و
برای برگشتنش بہ خونه لحظه شماری کنه
و باز هم میگم تامین آرامش خونه
مهم تر از هرچیزی هست..
و نقش خانوم در جامعه خیلی میتونه موثر
باشه و با علم و سوادش تاثیر بسزایی در
پیشرفت جامعه میتونه داشته باشه
یک خانوم با سواد میتونه علاوه بر تاثیر
روی خانواده خودش روی فرزندان بقیه
و حتی روی باقی خانوم های جامعه اثرگذار
باشه
•🌿|
•🌿|
سوال⁵👇🏻🌸
یکی از شیرین ترین خاطراتتون رو در دوران
زندگی با شهید رو لطفا برامون بگید!؟
•🌿|
•🌿|
+به دنیا اومدن فرزند اولمون محمد حسین:)
محمد حسین توی خونه به دنیا اومد و
یه خاطره شیرین رو برای ما رقم زد
و یه خاطره شیرین دیگه هم دادن
خبر بارداری فرزند دوممون بود
اینا از شیرین ترین خاطرات
زندگی مون هستن
•🌿|
•🌿|
سوال⁶👇🏻🌸
سن شهید هنگام ازدواج چقدر بود؟!
چند سال فاصله سنی داشتید؟!
و چی باعث شد بهشون جواب مثبت بدید؟!
•🌿|
•🌿|
+ایشون ۲۶ ۲۷ سالشون بود و ۱۱ سال
اختلاف سنی داشتیم
و به نظر خودم علاقه بینمون دلیل خیلی
خوبی برای جواب مثبتم به ایشون بود..
و اطمینان از ایشون اینکه تکیه گاه
و پناهگاه امنی برای من هست..🙃
•🌿|
•🌿|
+خیلییی..
نمیذاشتن خونه رو جارو بکشم و میگفتن
وظیفه تو نیست و خودشون هفته ای یک بار
خونه رو جارو میکشیدن
و هر وقت بودن من حق دست زدن به
جارو رو نداشتم و این جاروکشیدن و ظرف
شستن رو اصلا برای خودشون وظیفه
میدونست و میگفت وظیفه من نیست..
و اگه غذایی میپزی و کاری توی خونه میکنی
همه لطفته و وظیفه ات نیست!😊
•🌿|
•🌿|
+ما که کاره ای نیستیم ولی کاش فکری
کنن که مردم اذیت نشن
مردم خیلی توی مضیقه ان و کاش
تدبیری اندیشیده بشه که مردم ایران
از ته دل خوشحال بشن..☺️
•🌿|
•🌿|
سوال⁹👇🏻🌸
قبل از شهادت و یا حتی دوران خواستگاری
همسرتون حرف از شهادت میزدن؟
واکنش شما چی بوده؟
و چی شد که تونستید با شهید شدنشون
کنار بیاید و رضایت به جنگ رفتنشون
بدید؟
•🌿|
•🌿|
+اره حتی توی خواستگاری هم بهم گفت
هر بار هم از شهادت حرف میزدن
من با شوخی و خنده حرفو پیش میبردم
و حتی دو باری که تیر خوردن و مجروح
شدن هم بهشون گفتم باز که شربت شهادت
رو نصفه نوشیدی..😅
ولی الحمدالله به آرزوشون رسیدن
گله ای نیست و ان شاالله که دعاگوی
ماهم باشن😊
البته هنوزم با شهادتشون کنار نیومدم و
مدام توی فکرم هستن
من شغل ایشون روبعد از عقدمون فهمیدم
و نهایت این شغل شهادت بود دیگه و راضی
شدم به جنگ رفتنشون:)
•🌿|
•🌿|
سوال¹⁰👇🏻🌸
حرف یا سخنی از شهید یا حتی قسمتی از
وصیت نامه ایشون هست که بخواید با ما
درمیون بذارید؟
+بله یه نوشته برای دخترمون که
داخل نوت های گوشیش بود
که براتون میفرستم:)
•🌿|
•🌿|
اکنون که برایت نامه می نویسم ذهنم آرام است برنامه های زندگی ام به خوبی پیش می رود در مقابلم کتاب شعر قرار دارد و کنارش چایِ مادرت به راه است پُرم از آرزو های دور و نزدیک که تمامشان در این مسیر پیش رو غالبا به واقعیت بدل خواهند شد، اما دخترم قلبم درگیر اتفاقاتی است که نقشی در آن ها نداشتم دنیا به سمت خوبی نمی رود از هر طرف اخبار ناگوار و غم بار گوش ها و چشم های مان را احاطه می کند در کشورمان و فراتر از مرز های خاکی که در آن زیست می کنیم انسانیت به خطر افتاده امید دارم روزی که تو این نامه را می خوانی هوای بیشتری برای تنفس وجود داشته باشد ای کاش وقتی بیست سال ات شد به جز عشق ندانی و نشنوی و درگیر تلخی های فراوان نباشی و ای کاش اگر در آن روزگار آدم ها غمگین بودند نسبت به غم آن ها بی تفاوت نباشی، کاش انسان باشی دوست دارم آن زمان که به دنیا آمدی در گوش هایت آرام بگویم لطفا شبیه به مادرت باش چرا که در زندگی تو هم مردی خواهد بود، مردی که عاشقش شوی، مردی که سیاهی چشمانش تو را مست کند آن گاه هر چقدر از این عشق توبه کنی بیشتر گرفتار خواهی شد در این عشق بمیر که مرگ در عشق شهادت است.
از اعماق قلبم دوستت دارم دخترِ پدر
و بدان هر جا که کم آوردی من همان لحظه کنار تو ، مادرت و برادرت هستم
1400.10.17
18:56
•🌿|