eitaa logo
📚 حکایت و داستان های شنیدنی 📚
3.7هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.3هزار ویدیو
2 فایل
حکایت و داستان های شنیدنی و جذاب😍 #فرهنگی #آموزشی #مذهبی #طنز #اجتماعی و.... کپی: آزاد ادمین : @rezazadeh_joybari تبلیغات: @tablighatch 🌺 🌺🌺 🌺🌺🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
حکایت پادشاه و پیر زن! سلطان ملک شاه سلجوقی در کنار زاینده‌رود، شکار می‌کرد. یکی از غلامان او گاوی در کنار نهر دید. آن را ذبح کرد و گوشتش را کباب کرد! مالک گاو، پیرزنی بود که چهار بچه یتیم داشت. پیرزن بر سر پلی که گذرگاه پادشاه بود نشست و شکایت غلام را به ملک شاه برد! و به او چنین گفت:«اگر به دادم نرسی روز قیامت بر سر پل صراط، دامنت را رها نخواهم کرد! از شیر این گاو، شکم چهار یتیمم را سیر می‌کردم!». پادشاه به خود لرزید و گفت:«من طاقت جوابگویی بر پل صراط ندارم!» غلام را گرفت و ادب کرد و در عوض آن گاو، چند گاو به پیرزن داد! وقتی آلب ارسلان از دنیا رفت، پیرزن بر سر قبرش حاضر شد و دستش را به آسمان برد و به خداوند متعال عرض کرد:«خدا یا این پادشاه، دستم را گرفت! دستش را بگیر!» پادشاه را در خواب دیدند. به خواب بیننده گفت:«اگر دعای این پیرزن نبود، مرا عذابی می‌کردند که اگر بر همه اهل زمین می‌کردند همگی عذاب می‌شدند!» (معراج‌السعاده: ص۴۸۵ با اندکی تلخیص). کاش هر کس مسوولیتی در این کشور داشت به یاد «پل صراط» بود! @حکایتهای_شنیدنی •✾📚 @Hekayat_shenidani