هدایت شده از 🌸دختران چادری _313🌸
32.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویژه روز دانشجو
#دانشجوی_ایران
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼 🌼 به نام آنکه عشق آفرید . . .♥️ رمان عشق در همین نزدیکی / فصل اول 🌿 به قلم
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
🍃🌼🍃🌼🍃🌼
🌼🍃🌼🍃
🍃🌼
🌼
به نام آنکه عشق آفرید . . .♥️
رمان عشق در همین نزدیکی / فصل اول 🌿
به قلم : (میم . ر)
پارت چهل و پنجم ..........
من اومدم سر جام نشستم که مریم نگاهی به دست های گچ الودم کرد و گفت : خسته نباشی عزیزم.
فقط به روش خندیدم .
استاد رفت سرجای خودش و اعلام انتراک کرد که چند نفر از بچه های کلاس برای رفع مشکل درسی دوره اش کردن .
من و مریم داشتیم برای استراحت بیرون می رفتیم تا برای کلاس بعدی که کلاس حقوق جزا بود اماده بشیم که صدای کیایی میخکوبم کرد : خانوم فرهمند شما تشریف داشته باشید با شما در مورد جزوه تون کار دارم .
مجبورا موندم و مریم رو به اجبار فرستادم تا بره کمی هوا بخوره تا حالش بهتر جا بیاد .
دور استاد که خالی شد و همه از کلاس بیرون رفتن با دست اشاره کرد به روبه روی خودش که درست میشد پشت میز کارش .
رفتم و سر به زیر گفتم : کاری داشتید استاد ؟
جزوه ام رو به روم گرفت : همیشه همین طوری نت برداری میکنی از کتاب هات ؟
همون طوری که سرم به زیر بود جواب دادم : بله استاد .
ادامه داد : این خیلی خوبه ولی یه اشکال بزرگ داره اونم اینه که بسیار ریز می نویسی ....... اول از همه پدر چشم هاتون در میاد ........ دوما اگر کسی مثل من بخواد از جزوه ات برای بار اول استفاده کنه به سختی می تونه بخونه .
با خنده رو به من حرفش رو ادامه داد : خواهشا فقط موقع امتحان توی برگه درشت تر بنویس ......... ولی از حق اگه نگذریم خط بسیار عالی و تمیزی داری .
بدون اینکه حتی سرم رو بالا بیارم و فقط می تونستم دستاش تا گردن به زور ببینم رو بهش کردم : ممنونم استاد ......... با اجازه تون من برم برا کلاس بعدی اماده بشم .
می تونی بری ولی جزوه ات دست من میمونه برای سوالات پایان ترم احتیاج دارم .
اشکالی نداره استاد چون همه اینها رو داخل کتاب هم حاشیه نویسی کردم ........ و از در کلاس اومدم بیرون ......... لبخند تحسین خودم روی لبام نقش بست .
دوست داشتم همیشه در کنار حجب و حیا و حجابم بهترین و اولین باشم و ثابت کنم که میشه این معیار ها رو داشت و به جاهای خوب رسید .
در همین فکر و خیال ها بودم و راهروی بلند دانشگاه رو طی می کردم که صدایی از پشت سر توجه ام رو جلب کرد .
آناهید بود که داشت به آرومی صدام می زد ...... رنگ چشمای این دختر خیلی محسور کننده بود و درست رنگ چشم یکی از اون پسرا که تک بود در پروفایلش هم همین رنگی بود . موهای بیرون زده از کنار مقنعه اش رنگ طلایی خرمایی داشت که خیلی صورتش رو جذاب تر می کرد . ....... درست مثل اون عکس .
چند قدم فاصله باقی مونده رو طی کردم و خودم رک رسوندم بهش : سلام خانوم مجد . حالتون خوبه ؟
همون لحظه کیایی از در کلاس اومد بیرون از کنارمون رد شد .
آناهید خسته نباشیدی نثارش کرد که متقابلا متشکرم جواب گرفت .
بعد رو کرد به من : کیانا جون اگر مایل باشی امروز ناهار رو باهم بخوریم ؟ راستی بابت اطلاع رسانی دیشبت ممنونم .
با ارامش جواب دادم : قربونت عزیزم ...... من امروز با دوستم مریم قراره تا کلاس بعدی یکم بریم بازار رامسر چند تا وسیله بخریم . ناهار بمونه برا یه وقت دیگه .
قیافه اش کمی در هم شد ولی خودش رو سریع جمع و جور کرد : خب کلاس هفته اینده حقوق چهارشنبه هست اگر موافق باشی برنامه بذار با دوستت ناهار باهم بیرون بخوریم .
دلیل اینهمه اصرار برا ناهار رو متوجه نمی شدم به خاطر همین پرسیدم : حالا چرا ناهار آناهید جون ؟ آخه خیلی زشته تو زحمت می افتید ؟ از طرفی من و مریم همیشه ناهار با خودمون میاریم .
سریع جواب داد : آخه اون چیزی که میخوام در موردش حرف بزنم نیاز به یکم مقدمه چینی داره عزیزم . راستی پس قرار چهارشنبه هفته بعد یادت نره کیانا جون . بعدش هم سریع ازم فاصله گرفت و رفت پیش استاد صمدی .
فکر کنم سوال درسی داشت .
استاد صمدی هم یکی از برجسته ترین و جوان ترین اساتید درس حقوق بود و البته ترم گذشته کلاس های زیادی باهاشون داشتم .
در همین افکار دوباره به سمت در خروجی حرکت کردم و همین که خواستم از در خارج بشم چشمم به کیایی و صمدی افتاد که در حال خوش و بش گرم با یکدیگر بودند .
از کنارشون رد شدم و خداقوتی گفتم .
وارد محوطه سبز دانشکده که شدم مریم رو دیدم که دستاش رو دو طرف سرش گذاشته و رو به جلو روی یه نیکمت نشسته . احتمالا به خاطر صبح هنوز حالش خوش نبود .
رمان (#کیانا)۴۰۰ پارت هست و توی کانال وی ای پی همه ی پارت ها گذاشته شده.
هزینه عضویت ۴۰ هزار تومان
https://eitaa.com/joinchat/3223388388C6388116db8
شرایط وی ای پی 👆👆
🌿 ادامه دارد ...
@kashaneh_mehrr
🌿 منتظر فصل دوم این رمان از همین کانال باشید.
دوست عزیز : نشر و کپی برداری از این رمان به هر دلیلی پیگرد قانونی و الهی دارد . 🌿
🌼
🍃🌼
🌼🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌼🍃🌼
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لطفا خیلی فوری و در سطح وسیع برای همه و در همه گروه ها و برای تک تک دوستان ارسال کنید . کوتاهی جایز نیست
#لبیک_یا_خامنه_ای
#برای_ایران
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️ میگویند بیمادر شدن یعنی تنها شدن؛ یعنی به یکباره تهی شدن؛ مادر که نباشد هیچ چیز سر جای خود نیست؛ بعد مادر حتی ضربان قلب هم یکی در میان میزند...
◽️ قلب شکسته علی 💔 مبهوت یک جای خالیست. جای خالی مادری که تا ابد از جلوی چشمان فرزندانش کنار نرفت.
◾️ آجرک الله یا مولا از این مصیبت بزرگ. از این خاطرهی چادر و درب، کوچه و سیلی... آجرک الله یا مولا از تنها شدن علی...
◽️ اما کاش بدانیم فاطمه را باید فهمید؛ باید حس کرد. فاطمه تعریف کردنی نیست. بدانیم فاطمه فدای علی نشد، او فدای امام زمانش شد.
#فاطمیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🥀#سلام_امام_زمانم 🥀
🍁ای یادگار فاطمه که داغ دیده ای
در بستری ز غصّه و غم آرمیده ای...
🍁آقا سرت سلامت از اینکه به دوشِ خود..
بارِ بزرگ ماتم مادر کشیده ای...
🏴سلام بر تو ای مولایی که خدا و خلق خدا در انتظار قیام تو اند.
سلام بر تو و بر آن روزیکه انتقام حرمت شکسته مادر را خواهی ستاند.🥀
شهادت یگانه بانوی دوعالم ،مادر سادات تسلیت باد💔🖤
#فاطمیه
قیامت چیست غیر جلوهی زهرایی زهرا
بدون مادر ما تا ابد محشر نخواهد شد
دعا کن مادرم گاهی برای خود پس از مردم
مگو با من که احوالت از این بهتر نخواهد شد
هم از مسمار معلوم است هم از دودهی دیوار
یقین دارم درِ این خانه دیگر در نخواهد شد
◼️شهادت بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا(س) تسلیت باد...
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
28.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی ( رهبر 13 ساله )
حسین: خواهر من شما اینجا چیکار میکنی؟! همه زنا و بچه ها رفتن، شما اصلا نباید تو شهر باشی!
زن : چرا نباشم؟ شهرمه،خونمه،خاکمه، تو یه الف بچه اینجا واستادی بجنگی، اون وقت مو در برم؟!
مجید: لا اله الا الله ، ما بچه نیستیم خواهر، بیا برو تا اون روم بالا نیومده
زن: هوووووووو نگاه نکن مو زنوم ها،شیر مو رو ببینه فرار میکنه، چه برسه این کفتارای صدام
صداپیشگان: مینا حمیداوی - محمد رضا جعفری - علی حاجی پور- محمد نعمتی - امیر علی و امیر حسین مومنی نژاد - کامران شریفی - احسان فرامرزی
نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی
پخش روزهای پنج شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی
@radiomighat
#یازهرا🕊💔🖤
✾͜͡💚بِســـمِ الـلّـھِ الـࢪَّحــمـنِ الࢪَّحــیـم✾͜͡💚
«اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ
صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ
فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ
وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً
وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً
وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً»
『اللّٰھُمَ؏َـجِّـلْ لِّوَلیڪَالفࢪَج...』
11.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 میدانستید تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها، چنین معنای قشنگی دارد؟
🔰 #استاد_پناهیان