💜🦋💜 🧕اینجوری خودت رو تو دل مادرشوهرت جا کن ...🥰😉 ❣تو برخورد با مادر شوهرتون هميشه يه جوري محبتتون رو بهش نشون بدين، مثلا دستشو وقت روبوسي فشار بدين. با لباس راحتی جلو مادرشوهرتون ظاهر نشین. بذارین یکم رودربایستی بینتون بمونه! 👈 هیچوقت ارزش کاري كه تو خونه مادر شوهرتون كردين (مثل ظرف شستن يا غذا پختن) با جملاتی مثل نه بابا کاری نداشت٬ یا وظیفه بود پایین نیارین. یه لبخند مهربون و شيك کافیه #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

سوره‌مبارڪہ‌روم🤲✨ #قرآن🤍 سوره #روم #شب_قدر •━━━━•|•♡•|•━━━━• ⊰ • ⃟❤️྅ @gharghate ⊰ • ⃟❤️྅

✨ خـــدایا در این شـب زیبا ایـمان غبار گرفته ما را در باران رحمت خویـش پاک کن ✨ شب تون بخیر و سرشار از آرامش در پناه خـدا...

اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ

وقتی از ته دل بخندی وقتی هر چیزی را به خودت نگیری وقتی سپاسگزار آنچه که هست باشی وقتی برای شاد بودن نیاز به بهانه نداشته باشی آن زمان است که واقعا زندگی میکنی.. صبح بخیر ❤️❤️❤️

امیدوارم وقتی از موفقیتاتون صحبت میکنید بگید: همه چی از۱۴۰۳شروع شد..🌱❤️ صبحت بخیر ☀️ ❤️❤️❤️

🐺 اگه بخوام تموم تجربیات این چند سال اخیر خصوصا امسال که گذشت رو تو چند تا جمله خدمتتون بگم باید بگم: 💜 لیاقت رو نمیشه تزریق کرد! ❤️ذات رو نمیشه تغییر داد! 💗 چشم رو نمیشه پاک کرد! 💜 طبع بلند رو نمیشه خرید! ❤️ انسانیت رو نمیشه یاد داد! و درنهایت 💗 کسی رو تا خودش نخواد نمیشه تغییر داد…   ◕‿◕ . @ZendegieMan ✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾

#برای_یک_بانو 🔸🔹ظریف و لطیف رفتار کنید و در حین غذا خوردن تمیز و خانومانه غذا بخورید از عینک آفتابی و کرم های ضد آفتاب استفاده کنید البته منظور این نیست که همه ی کارهایتان را آنقدر با عشوه های بی جا همراه کنید که از اصل قضیه جا بمانید ولی به هرحال توصیه می کنم ظرافت خودتون را حفظ کنید ❄️یک مرد وقتی این تفاوت درجات ظرافت را نسبت به خودش در شما می بیند ناخودآگاه به این نتیجه می رسد که شما موجودی ظریف و زیبا هستید و این در او حس احترام می آفریند در یک کلام، زنانگی خود را حفظ کنید که سلاح شماست #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

يادم باشدبه همسر خود بگویم : من به خاطر عشق به تو همه ی سختی های زندگی مان را می پذیرم چنین جملاتی باعث دلگرمی او می شود #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

فصل دوم ....... پارت ۸۳ ....... اقا صادق با ارامش از ارغوان پرسید : خب ارغوان خانوم .... تحصیلات توی روسیه چطور پیش می ره ؟ ..... قصد موندن که نداری ؟ خیلی با ناز جواب داد : اونجا .... زمین تا اسمون با اینجا فرق می کنه ..‌‌‌..اتفاقا برای کار هم یه پیشنهاد هایی دادن بهم ...... اونجا همه چیز روی یه نظم خاص و دپارتمان جالب و مدرن برنامه ریزی شده .... طی چند روزی که ایران اومدم برای برخی از مدارکم به دانشگاه ها که سری زدم .... متاسفانه هیچ پیشرفتی ندیدم درشون ‌... در واقع استادید و دانشجو ها همون روش های قدیم رو دارن پیاده سازی می کنند .... این یه جور محدودیته . اقا صادق خواست حرفی بزنه که صدای محکم اقا امیر توی گوش همه نشست که بیشتر داشت جواب ارغوان رو می داد : اینایی که شما از اون ور داری تعریف می کنی یه مشت رنگ و لعابه واسه خارج کردن نخبه ها و جوان های مملکت ما و کشور های دیگه که هیچی نمی دونند .... وگرنه برادر خودم امیر حسین داره خارج از کشور تحصیل میکنه ... اصلا اینجوری که شما داری میگی حرف نمیزنه . ارغوان با صدایی تقریبا گیرا جواب داد : ولی اینایی که میگم حقیقت داره ... من تا زمانی که اینجا درس می خوندم هیچ کسی به امثال من بها نمی داد .... همین که رفتم روسیه و توی کالجشون شرکت کردم .... مزایای زیادی در اختیارمون گذاشتن و تونستم خیلی تحقیقات برای پروژه پزشکیم انجام بدم . بازم اقا امیر حرفش رو قطع کرد : ولی همین دانشگاه هایی که شما رو به قول خودتون محدود کردن .... بهتون بورسیه تحصیلی روسیه رو دادن ..... پس نا شکریه این حرفاتون . ارغوان هم کوتاه بیا نبود : ولی خودم تلاش کردم تا تونستم بورسیه پزشکی بگیرم ..... فکر نکنم کسی که تلاش نکرده بتونه اون کسی که تلاش کرده رو درک کنه . اقا امیر دیگه داغ کرده : محض اطلاعتون باید بگم بنده هم زمان تحصیلم به عنوان دانشجوی برتر بورسیه تحصیلی بهم اعطا شد ولی خودم نخواستم که کشورم رو ترک کنم .... پس نتیجه می گیریم همه کسایی که توی این کشور هم درس خوندند تلاش کردند .... حالا تعبیر شما از تلاش کردن چیه ..... الله اعلم . بعدش به ضرب از جاش بلند شد و رو به فرهاد که دیگه داشت از خنده منفجر میشد گفت : اقا فرهاد .... کتت رو در بیار ..... بریم کباب ها رو کنار باربیکیو اماده کنیم . فرهاد هم چهره جدی و خشک اقا امیر رو دید چیزی نگفت و از جاش بلند شد ..... با هم رفتند سمت اشپزخونه .... این وسط ارغوان بود که حسابی توی خودش رفته بود و اخم غلیظی روی صورتش نشسته بود .... اقا صادق هم انگاری خوشحال بود از اینکه اقا امیر جواب خوبی به ارغوان داده ..... با شروع صحبتش با اقای اسماعیلی و اقای مرندی دیگه فضا اقتصادی و کاری شد . بعد از چند دقیقه ارغوان با عذر خواهی از جمع بلند شد و رفت .... معلوم نبود کجا رفت .... خانوم اقای اسماعیلی و مادر اقا فرهاد زهرا خانوم هم گرم صحبت با هم بودند . بعد از حدودا یک ساعتی که گذشت .... عطر کباب های برشته شده تا داخل خونه هم می اومد .... با مریم راهی اشپزخونه شدیم .... با کمک مهوش خانوم سالاد شیرازی های رو ظرف زدیم و بردیم سر میز بلندی که توی یه سالن دیگه با ظرافت چیده شده بود ..... مریم هم گرم برگردوندن ژله ها داخل ظرف بود و چتد دقیقه ای میشد که اقا فرهاد هم دوباره به جمع پیوسته بود .... فقط از ارغوان خبری نبود .... داشتم بشقاب اخر رو مرتب می کردم که مهوش خانوم ظرف کره اب شده رو بهم سپرد : کیانا جون دست همه بند کاره ..... بی زحمت اینو واسه امیر ببر .... میخواد بریزه روی کباب های از سیخ در اومده که چرب بشن . 🌹با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ ❤️

#آهای_خانم_آهای_آقا هرگز خانواده ی خودتون رو فدای جلب رضایت دیگران نکنین هرکس در زندگی جایگاه خودش رو داره و مهمتر از همه همسر شماست ، شما خانم محترم ، ب خواهر یا مادرت احترام بذار اما مهم شوهر شماست ، شما آقای عزیز همسرت متوجه اولویت شما نسبت ب خانوادش شده ، پس تمام هم و غم خودت رو برای خانوادت نگذار همسرت اولویت یک زندگی توست . #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

ازدواج درمانی راهکار درست یا اشتباه؟ #ازدواج🤍 #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi