🖤✨
✨رواق چشم جهان داغدار قامت توست
🖤بههرطرف که نظر میکنم حکایت توست
✨دوباره قرعهی خدمت به نام تو افتاد
🖤بیا به سوی حرم موعد زیارت توست
✨رواقها همه آمادهی حضور توأند
🖤به اشتیاق نمازی که با امامت توست
✨کنار شاه خراسان قرار میگیری ...
🖤مبارک است مقامت که مزدخدمت توست
✨تمام عمر دویدی به شوق این ساعت
🖤بخواب کنج حرم! وقت استراحت توست
✨عبای خاکی و عمامهای که خونین است
🖤و زخم و رنج که میراثی از سیادت توست
✨گواه توست که بر وعدهات عمل کردی
🖤کهقطرهقطرهیخونتوصدقصحبتتوست
✨و داد غسل شهادت تن تو را باران...
🖤لقاء حضرت حق این چنین لیاقت توست
✨هنوز هم نشده باورم خبرها را !
🖤ولی دریغ! خبر حاکی از شهادت توست.
#شهید_جمهور🤍
651_42447461536946.mp3
27.84M
ســـــلامخستہنباشۍپھلوون🥺
#روضه🤍
😭😭😭😭😭
7.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑 فیلم کامل اقامهٔ نماز بر پیکر شهدای خدمت توسط رهبر انقلاب😭
#رهبر🤍
•━━━━•|•♡•|•━━━━•
⊰ • ⃟❤️྅ @gharghate ⊰ • ⃟❤️྅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیــق نیمه راه من خداحافـــظ . .💔😭
#شهید_جمهور🤍
•━━━━•|•♡•|•━━━━•
⊰ • ⃟❤️྅ @gharghate ⊰ • ⃟❤️྅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجب گلی روزگار
زدست ایران گرفت😭
#شهید_جمهور🤍
•━━━━•|•♡•|•━━━━•
⊰ • ⃟❤️྅ @gharghate ⊰ • ⃟❤️྅
🔻پیکر امیرعبداللهیان در حرم عبدالعظیم حسنی(ع) به خاک سپرده میشود
🔸مراسم بدرقه و وداع با وزیر انقلابی و جهادی امور خارجه شهید حسین امیرعبداللهیان ساعت ۹ صبح روز پنجشنبه در میدان مشقِ وزارت امور خارجه(ورودی خیابان فردوسی) برگزار خواهد شد.
🔸همچنین مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر شهید والامقام دکتر امیرعبداللهیان ساعت ۱۱ صبح همان روز در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) برگزار میشود.
754_42447465271196.mp3
4.95M
تکآهنگ «خادمالرضای مردم»؛ 🌸🍃
نخستین اثر ویژه شهادت رئیس جمهور
#خادم الشهدا🤍
568_42450470721602.mp3
5.53M
🌱پشت پات آب میریزم
🖤دل بیتاب میریزم
🌱دوباره خبر رسید
🖤که یه لاله پر کشید . . .
#مداحی🤍
.
9.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعد تو ضربالمثل شد دختران بابایی اند :)
پن: وداع جانسوز دختر شهید امنیت مسعود کرمی با پدرش :)))
مسعود کرمی و دو تن دیگر از مأموران انتظامی سه روز پیش در درگیری با اراذل و اوباش منطقه نارمک تهران به فیض شهادت نائل آمدند.🖤🥀
•━━━━•|•♡•|•━━━━•
⊰ • ⃟❤️྅ @gharghate ⊰ • ⃟❤️྅
هدایت شده از 💚تبلیغات خصوصی شهید ابراهیم هادی💚
❌خسته شدی از درمان نشدن دیابت؟❌
خسته شدی از انسولین وعوارض دیابت؟
دیابت/مشکلات جنسی اقایان
✅درمان قطعی ریشهای به صورت گیاهی فقط در سلامتکده ارامش سبز با تاییدیه غذا دارو وGMP
🔴حتما حکمتی داشته که اینجایی 🔴
میخوای بدونی چجوریه بزن رو لینک زیر بیا کانال تا بهت بگم.....
https://eitaa.com/joinchat/1573651195C805c7a093d
📋برای اقدام به درمان فرم زیرا تکمیل کنيد👇👇👇
https://formafzar.com/form/yvjiv
هدایت شده از 💚تبلیغات خصوصی شهید ابراهیم هادی💚
بیماری روانی متولدین هرماه 🔞
فروردین💜 اردیبهشت خرداد🍻
تیر🩸 مرداد 💎 شهریور
مهر 🌝 آبان💧 آذر 🪻
دی 🔥 بهمن اسفند🚑
بزن رو ماه تولدت 😈 😳👆🏼
https://eitaa.com/joinchat/1573651195C805c7a093d
✨باورمنمیشهمحشرهههه🙂
فصل دوم ......
پارت ۱۴۶ ......
به حرفش گوش کردم و از جام بلند شدم ....... تو آینه قدی نگاهی به خودم کردم ...... لباسام رو کی عوض کرده بودم ؟ اصلا چیزی یادم نبود.
رو به فرهاد کردم : من دیشب چیزای دیگه ای تنم بود ....... چرا عوض شده ؟ ...... اصلا کی برام عوض کرده ؟
اومد از پشت خودشو انداخت رو شونه هام : من برات عوض کردم ..... لباسات افتضاح بود ..... ریختم تو لباس شویی .
سریع موهام رو مرتب کردم و چسب سِرم ارنجم رو کندم و خودم رو تو اینه مرتب کردم ...... هنوزم یکم قفسه سینه ام درد می کرد ولی خب توجهی بهش نکردم و همراه فرهاد به سمت حیاط اپارتمان راه افتادیم .
به حیاط که رسیدیم مریم رو دیدم که پای منقل ایستاده بود داشت جیگر ها رو باد می زد تا اروم بپزه ........ و کیانا روی صندلی حیاط نشسته بود یه پتو دورش بود .
معلوم بود خیلی اذیت شده ........ دست فرهاد پشتم قرار گرفت تازه متوجه شدم که برم جلو ...... سلام نسبتا بلندی گفتم که بی جواب نموند و دقیقا رو به روی کیانا نشستم و فرهاد هم رفت سمت مریم تا بهش کمک کنه .
سرم پایین بود که کیانا به حرف اومد ولی صداش به خاطر جیغ های دیشبش بدجوری گرفته بود : حالتون بهتر شد آقا امیر ؟ ...... من ....... من ....... بابت رفتار دیشبم خیلی معذرت میخوام ..... . با رفتارم خیلی اذیتتون کردم .
نگاهی بهش انداختم : نیازی به عذر خواهی نیست . پیش اومده ...... خدا روشکر ....... حالم بهتره ...... شما چطوری ؟ بعد با لبخند ادامه دادم : تازه دیشب فهمیدم علاوه بر اینکه خیلی گریه میکنید خیلی هم خوب بلدید جیغ بکشید ...... هنوزم گوشام داره زنگ می زنه .
خنده ی روی لبش از چشمم پنهان نموند سریع اما خیلی اهسته گفت : معذرت میخوام ازتون .... دست خودم نبود .
خنده ای تحویلش دادم و گفتم : دیگه هیچ وقت قهر نکن ....... وقتی ناراحت میشید تا اون وقت شب از خونه بیرون نمونید .... همه چیز دست خود ادماست .... خودمون باید خودمون رو کنترل کنیم .
بعد از یه مکث کوتاه کمی به جلو خم شدم : من ازتون عذر میخوام که دیشب اون کارو کردم ....... البته ...... برادرانه بود .
همون موقع فرهاد و مریم با سینی کباب ها اومدن .....
خودشون هم نشستن ...... اصلا اشتهایی به خوردن نداشتم ولی به خاطر اصرار های فرهاد چند تا لقمه به زور پایین دادم .
بعد از ناهار مریم رفت و از ساختمون چای و میوه اورد .
فرهاد حسابی خنده و شوخی راه انداخته بود کاری می کرد به زورم شده بخندی .
قفسه سینه ام هنوز درد داشت ....... احساس کردم دردم عصبیه .
مریم که چایی رو اورد فرهاد گفت : راستی امیر بهت گفته بودم برات یه قرار کاری جدید دارم ..... تازگی ها جور شده ..... البته نه با شرکت فروزش بلکه با شرکت دارویی کاویانفر .
حرفش که تموم شد لب زدم : فرهاد جون منو معاف کن ..... همین جوریش هم از کل زندگیم عقب افتادم ...... بهت گفته بودم تا اطلاع ثانوی کارحقوقی جدید قبول نمی کنم . 🌹با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍
به ازاده جون پیام بدید
@AdminAzadeh
لینک قسمت اول
https://eitaa.com/Hesszendegi/61558
❤️❤️❤️
❤️