eitaa logo
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
6.3هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
4.7هزار ویدیو
18 فایل
𖧧••♥️بسم‌اللّھ‌الرحمـٰنِ‌الـࢪحیم⋆. مطالب #همسرداری هرآنچه برای یک #زندگی_سالم نیاز است ✌ هَر چی عاشقانه ے قشنگه اینجا جَمعِه...😍🙃 🍃🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤✨ ✨رواق چشم جهان داغدار قامت توست 🖤به‌هرطرف که نظر می‌کنم حکایت توست ✨دوباره قرعه‌ی خدمت به نام تو افتاد 🖤بیا به سوی حرم موعد زیارت توست ✨رواق‌ها همه آماده‌ی حضور توأند 🖤به اشتیاق نمازی که با امامت توست ✨کنار شاه خراسان قرار می‌گیری ... 🖤مبارک است مقامت که مزدخدمت توست ✨تمام عمر دویدی به شوق این ساعت 🖤بخواب کنج حرم! وقت استراحت توست ✨عبای خاکی و عمامه‌ای که خونین است 🖤و زخم و رنج که میراثی از سیادت توست ✨گواه توست که بر وعده‌ات عمل کردی 🖤که‌قطره‌قطره‌ی‌خون‌توصدق‌صحبت‌توست ✨و داد غسل شهادت تن تو را باران... 🖤لقاء حضرت حق این چنین لیاقت توست ✨هنوز هم نشده باورم خبرها را ! 🖤ولی دریغ! خبر حاکی از شهادت توست. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🤍
651_42447461536946.mp3
27.84M
ســـــلام‌خستہ‌نباشۍ‌پھلوون🥺 🤍 😭😭😭😭😭
7.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑 فیلم کامل اقامهٔ نماز بر پیکر شهدای خدمت توسط رهبر انقلاب😭 🤍 •━━━━•|•♡•|•━━━━• ⊰ • ⃟❤️྅ @gharghate ⊰ • ⃟❤️྅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیــق نیمه راه من خداحافـــظ . .💔😭 🤍 •━━━━•|•♡•|•━━━━• ⊰ • ⃟❤️྅ @gharghate ⊰ • ⃟❤️྅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجب گلی روزگار زدست ایران گرفت😭 🤍 •━━━━•|•♡•|•━━━━• ⊰ • ⃟❤️྅ @gharghate ⊰ • ⃟❤️྅
🔻پیکر امیرعبداللهیان در حرم عبدالعظیم حسنی(ع) به خاک سپرده می‌شود 🔸مراسم بدرقه و وداع با وزیر انقلابی و جهادی امور خارجه شهید حسین امیرعبداللهیان ساعت ۹ صبح روز پنجشنبه در میدان مشقِ وزارت امور خارجه(ورودی خیابان فردوسی) برگزار خواهد شد. 🔸همچنین مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر شهید والامقام دکتر امیرعبداللهیان ساعت ۱۱ صبح همان روز در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) برگزار می‌شود.
754_42447465271196.mp3
4.95M
تک‌آهنگ «خادم‌الرضای مردم»؛ 🌸🍃 نخستین اثر ویژه شهادت رئیس جمهور الشهدا🤍
568_42450470721602.mp3
5.53M
🌱‌پشت پات آب می‌ریزم 🖤دل بی‌تاب می‌ریزم 🌱دوباره خبر رسید 🖤که یه لاله پر کشید . . . 🤍 . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
9.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعد تو ضرب‌المثل شد دختران بابا‌یی‌ اند :) پ‌ن: وداع جانسوز دختر شهید امنیت مسعود کرمی با پدرش :))) مسعود کرمی و دو تن دیگر از مأموران انتظامی سه روز پیش در درگیری با اراذل و اوباش منطقه نارمک تهران به فیض شهادت نائل آمدند.🖤🥀   •━━━━•|•♡•|•━━━━• ⊰ • ⃟❤️྅ @gharghate ⊰ • ⃟❤️྅
هدایت شده از 💚تبلیغات خصوصی شهید ابراهیم هادی💚
❌خسته شدی از درمان نشدن دیابت؟❌ خسته شدی از انسولین وعوارض دیابت؟ دیابت/مشکلات جنسی اقایان ✅درمان قطعی ریشه‌ای به صورت گیاهی فقط در سلامتکده ارامش سبز با تاییدیه غذا دارو وGMP 🔴حتما حکمتی داشته که اینجایی 🔴 میخوای بدونی چجوریه بزن رو لینک زیر بیا کانال تا بهت بگم..... https://eitaa.com/joinchat/1573651195C805c7a093d 📋برای اقدام به درمان فرم زیرا تکمیل کنيد👇👇👇 https://formafzar.com/form/yvjiv
هدایت شده از 💚تبلیغات خصوصی شهید ابراهیم هادی💚
فصل دوم ...... پارت ۱۴۶ ...... به حرفش گوش کردم و از جام بلند شدم ....... تو آینه قدی نگاهی به خودم کردم ...... لباسام رو کی عوض کرده بودم ؟ اصلا چیزی یادم نبود. رو به فرهاد کردم : من دیشب چیزای دیگه ای تنم بود ....... چرا عوض شده ؟ ...... اصلا کی برام عوض کرده ؟ اومد از پشت خودشو انداخت رو شونه هام : من برات عوض کردم ..... لباسات افتضاح بود ..... ریختم تو لباس شویی . سریع موهام رو مرتب کردم و چسب سِرم ارنجم رو کندم و خودم رو تو اینه مرتب کردم ...... هنوزم یکم قفسه سینه ام درد می کرد ولی خب توجهی بهش نکردم و همراه فرهاد به سمت حیاط اپارتمان راه افتادیم . به حیاط که رسیدیم مریم رو دیدم که پای منقل ایستاده بود داشت جیگر ها رو باد می زد تا اروم بپزه ........ و کیانا روی صندلی حیاط نشسته بود یه پتو دورش بود . معلوم بود خیلی اذیت شده ........ دست فرهاد پشتم قرار گرفت تازه متوجه شدم که برم جلو ...... سلام نسبتا بلندی گفتم که بی جواب نموند و دقیقا رو به روی کیانا نشستم و فرهاد هم رفت سمت مریم تا بهش کمک کنه . سرم پایین بود که کیانا به حرف اومد ولی صداش به خاطر جیغ های دیشبش بدجوری گرفته بود : حالتون بهتر شد آقا امیر ؟ ...... من ....... من ....... بابت رفتار دیشبم خیلی معذرت میخوام ..... . با رفتارم خیلی اذیتتون کردم . نگاهی بهش انداختم : نیازی به عذر خواهی نیست . پیش اومده ...... خدا روشکر ....... حالم بهتره ...... شما چطوری ؟ بعد با لبخند ادامه دادم : تازه دیشب فهمیدم علاوه بر اینکه خیلی گریه میکنید خیلی هم خوب بلدید جیغ بکشید ...... هنوزم گوشام داره زنگ می زنه . خنده ی روی لبش از چشمم پنهان نموند سریع اما خیلی اهسته گفت : معذرت میخوام ازتون .... دست خودم نبود . خنده ای تحویلش دادم و گفتم : دیگه هیچ وقت قهر نکن ....... وقتی ناراحت میشید تا اون وقت شب از خونه بیرون نمونید .... همه چیز دست خود ادماست .... خودمون باید خودمون رو کنترل کنیم . بعد از یه مکث کوتاه کمی به جلو خم شدم : من ازتون عذر میخوام که دیشب اون کارو کردم ....... البته ...... برادرانه بود . همون موقع فرهاد و مریم با سینی کباب ها اومدن ..... خودشون هم نشستن ...... اصلا اشتهایی به خوردن نداشتم ولی به خاطر اصرار های فرهاد چند تا لقمه به زور پایین دادم . بعد از ناهار مریم رفت و از ساختمون چای و میوه اورد . فرهاد حسابی خنده و شوخی راه انداخته بود کاری می کرد به زورم شده بخندی . قفسه سینه ام هنوز درد داشت ....... احساس کردم دردم عصبیه . مریم که چایی رو اورد فرهاد گفت : راستی امیر بهت گفته بودم برات یه قرار کاری جدید دارم ..... تازگی ها جور شده ..... البته نه با شرکت فروزش بلکه با شرکت دارویی کاویانفر . حرفش که تموم شد لب زدم : فرهاد جون منو معاف کن ..... همین جوریش هم از کل زندگیم عقب افتادم ...... بهت گفته بودم تا اطلاع ثانوی کارحقوقی جدید قبول نمی کنم . 🌹با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ ❤️