فصل دوم ...... پارت ۴۱۴ ....... ماشینم رو درست پشت ماشین اقا امیر پارک کردم و رفتم بالا ... خوشبختانه خودش زود اومده بود دفتر .... امار کار امروزم رو بهش دادم که به حرف اومد : خدا رو شکر راضی هستید .... کارتون هم عالیه .... مشکلی بود حتمن بگید حلش میکنم . لبخندی سر به زیر زدم : اره خوبه .... ولی برای کارای سند خیلی بدو بدو کنم ..... یعنی مراحل اداریش سخته ...... از نیلوفر جون چه خبر ؟ ..... امروز نیومده دفتر ؟ سری به نشونه تاسف تکون داد : چی بگم ؟ .... همش میگه از خونه بیرون نمیام .... نمیدونم با ترسش باید چیکار کنم . فنجون قهوه ام رو جلوم گذاشتم : هر کس دیگه ای هم بود می ترسید اقا امیر .... شما نمی دونید اون روز به ما چی گذشت .... سه نفر یکدفعه جلوت سبز بشن که از قضا یکیشون به خونت تشنه باشه . اقا امیر سرش رو تکون داد : می فهمم چی میگید .... خودمم نمیدونم کابوس این ارسلان خان کی قراره از زندگی ما جمع کنه بره بیرون .... نیلوفر تو این چند روز حسابی اذیت شده .... مدام تو فکره و حواسش به هیچی نیست اصلا .... هی میره جلو ایینه و صورتش رو که می بینه دوباره یادش میاد اتفاق اون روز . از جام بلند شدم : استرس براش خوب نیست .... سعی کنید یکم ارومش کنید ..... نیلوفر مثل خواهر خودمه ...... سعی میکنم باهاش حرف بزنم ..... شایدم فردا اومدم دنبالش و با خودم بردمش بیرون ..... ولی شما یه جوری وانمود کنید که خبر نداشتید .... اینجوری تو عمل انجام شده قرار می گیره و از خونه میاد بیرون . اقا امیر از جاش بلند : بسیار خب ..... هر طور خودتون صلاح می دونید .... من یه کار مهم بیرون دارم تا غروب که با موکلم اقای افراشته قرار دارم بر نمی گردم شرکت .... مریم خانوم هم که نیست و به سلامتی عازم اصفهان شده ..... اگر کسی اومد بی زحمت کارشون راه بندازید .... لپ تاپم رو هم نمی برم ...... اینجا باشه شاید نیازتون شد . تا غروب تموم کار ها رو رسیدم و اقا امیر طبق قولی که داده بود راس ساعتی که با موکلش قرار داشت اومد دفتر .... بعد از اتمام ساعت کاری می خواستم برم خیابون رو به رویی تا برای خودم کمی اجیل بخرم و یه کرم تقویتی بخرم تا بزنم به این کبودی تا زودتر بر طرف بشه .... اقا امیر هم ماشینش اون طرف خیابون پارک بود چون وقتی اومده بود دفتر جای پارک جلو دفتر نبود برده بود اون طرف خیابون پارک کرده بود . کنار خیابون ایستادیم تا چندتا ماشین رد بشن و بتونیم از عرض خیابون عبور کنیم .... اقا امیر داشت تلفنی با نیلوفر صحبت می کرد که اگر چیزی لازم داره تا براش تهیه کنه قبل رفتن به خونه .****با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ عشق در همین نزدیکی / فصل دوم 🌿 به قلم : (میم . ر) 🌿 ادامه دارد... دوست عزیز : نشر و کپی برداری به هر دلیلی پیگرد قانونی و الهی دارد .**** 🌿 🌼 🍃🌼 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃

#سیاست_های_دوران_نامزدی ❌میخوای مردی روبشناسی؟ به رفتارای پدرش نگاه کن. 👈مرد رابطه باهمسرش رواز پدرش یاد میگیره ❌ میخوای بدونی چطور با شما رفتارمیکنه؟ ببین پدرش چه رفتاری با مادرش داره #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

🎥 #کلیپ 🎤 سخنرانی دکتر #انوشه 😞حریم همدیگر رو رعایت کنیم 😏هر زنی میتونه جواب #مرد رو بده 😏هر مردی میتونه جواب #زن رو بده اما... #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

🍃🌸🍃 یه سری #طلاق ها مخصوصا در دوران عقد به خاطر اینه که بلد نیستیم سازگار شدن با شرایط رو. خیلی از ماها یه شرایط آرمانی از ازدواج تو ذهنمون ترسیم میکنیم و وقتی میریم توش و میبینیم با تصویر ذهنی ما یکی نیست جا میزنیم فک میکنیم شرایط همه ایده آله و فقط ماییم که شرایطمون غیر ایده آله!!! خیلی از مشکلات با #صبر کردن و درست صبر کردن در گذر زمان حل میشن. #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

#کلام_زیبا وقتی انسان‌ها هم‌دیگر را دوست داشته باشند، هم‌دیگر را می‌بخشند. اما وقتی دائما مجبور به این کار شوند، از دوست داشتنِ هم دست برمی‌دارند... #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

#زن‌امروزی✍ #سخن‌ناب همه مشکلات بین فردی ناشی از تفاوت و اختلاف نظر است،اما هر عدم توافقی اختلاف به وجود نمی آورد. اگر شما چای دوست داشته باشید و من قهوه،ما با هم " فرق " داریم . اما اگر شما اصرار کنید که باید چای را بیشتر از قهوه دوست داشته باشید، ما با هم " اختلاف " داریم. آلبرت الیس #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

─┅═ঊঈ🦋ঊঈ═┅─ #زن_امروزی✍ از حکيمي پرسيدند: معني زن چيست؟ با تبّسم گفت: لوحي از شيشه است که شفّاف بوده و باطنش را مي تواني ببيني. اگر با مدارا او را لمس کني درخشش افزون مي شود و صورت خود را در آن مى بيني اما اگر روزي آن را شکستي جمع کردن شکسته هايش بر تو سخت مى شود اگر احياناً جمعش کردي که بچسباني بين شکسته هايش فاصله مي افتد و هر موقع دست به محل شکستگي بکشي دستت زخمي ميشود. زن اينچنين است پس آن را نشکن. ❤️تقدیم به تمام بانوان عزیز❤️ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

─┅═ঊঈ🦋ঊঈ═┅─ به جای نابغه، "خوشبخت " تربیت کنید! کودکان ما نیازی به نابغه شدن ندارند، اما نیاز دارند که بدانند چگونه زندگی کنند... نیاز دارند که توانایی هایشان را بشناسند و بتوانند آنها را بکار گیرند. حقشان نیست بار آرزوهای از دست رفته ما را به دوش بکشند و کودکی شان فدای خواسته های ما شود... حقشان این است که مطابق شخصیتشان پرورش داده شوند، حقشان این است که شاد باشند و از زندگی لذت ببرند. #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

#خانم_آقای_خونه درسته که سیاست و پا درمیونی بزرگتر ها درحل مشکلات بین زوجین میتونه خیلی مفید و موثر باشه ولی این موضوع نباید یه عادت بشه، شما باید توانایی حل مشکلات بین خودتون رو داشته باشید. #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

توصیه به خانمها کسانی که سعی می‌کنند تا از ترس ازدست دادن همسرشان،دائما او را تحت سلطه خود در آورده و کنترل کنند،اکثرا گرفتار همان اتفاقی که ازآن میترسیدند میشوند مراقب باشید #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

#زن_امروزی🌹 تو رابطه‌هاتون گاهی بشینید روبروی هم، ازهم گله کنید ولی جواب همديگرو ندید فقط به گفته‌های طرف مقابل⁧ فکر ⁩ کنید و رابطه رو بهتر کنید... #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

افکار ما نیز مانند گوشی‌ هایمان هر روز به کمی شارژ نیاز دارند؛ کمی تمرکز، کتاب خواندن و تفکر چیزیست که ما را در مسیر آگاهی و موفقیت نگه می‌ دارد ... #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi