eitaa logo
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
6.3هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.7هزار ویدیو
18 فایل
𖧧••♥️بسم‌اللّھ‌الرحمـٰنِ‌الـࢪحیم⋆. مطالب #همسرداری هرآنچه برای یک #زندگی_سالم نیاز است ✌ هَر چی عاشقانه ے قشنگه اینجا جَمعِه...😍🙃 🍃🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ﺩﺧﺘﺮک ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ : پدر ! ﺍگه ﯾک ﻧﻔﺮ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ یک ﮐﺎﺭ ﺑﺪﯼ کنه، ﻣﻦ ﭼﯽﮐﺎﺭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮑﻨﻢ؟ ﭘﺪﺭ با خنده ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ . این کار رو ترک کن ! دخترک باز ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺍﮔﻪ ﺭﻭﻡ ﻧﺸﻪ چیکار کنم ؟ پدر با مهربانی ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺧﺐ ﺭﻭﯼ ﯾﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺑﻨﻮﯾﺲ ﺑﺬﺍﺭ ﺗﻮﯼ ﺟﯿﺒﺶ تا بخونه! ﺻﺒﺢ ﮐﻪ پدر ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺁﻣﺎﺩﻩ می شد، ﺩﺭ ﺟﯿﺐ ﮐﺘﺶ ﮐﺎﻏﺬﯼ کوچک ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭی آن ﻧﻮﺷﺘﻪ شده ﺑﻮﺩ : ادامه اینجاست👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2271805535Ce18e9aed8b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨♥️✨♥️✨ ♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨ ♥️ ☘﷽☘ #سایه #قسمت180 امید آرام ادامه داد -من در مورد شما
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨♥️✨♥️✨ ♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨ ♥️ ☘﷽☘ سایه که به خوبی می فهمید اگر نازنین را به حال خودش بگذارد می خواهد تا فردا با امید بحث کند برای پایان دادن به این بحث بلند شد ورو به نازنین گفت : -نازی فراموش کردی باید به کتابخونه بریم نازنین هم از جا برخاست و گفت -ببخشید آقای مرادی ولی ما دیرمون شد امید هم به تبعیت از آندو سریع از جا برخاست وهیجان زده گفت : -می تونم یه خواهشی ازتون داشته باشم هردو با تعجب به اونگاه کردند و گفتند -بفرمائید -می خواهم خواهش کنم من توی گروه شما باشم ،می خوام این تحقیق و به عنوان آخرین کار گروهی از شما بیاد داشته باشم سایه با متانت گفت : -به شرطی که حرفهای امروز برای همیشه فراموش بشه - بله حتما "! وقتی هردو از کافی شاپ خارج میشدند نازنین غرغر کنان گفت : -دیونه شدی ،چرا قبول کردی تو گروه ما باشه ،تو که از اخلاق آرمین خبر داری به سردی گفت : -تو که از خدات بود تو گروه ماباشه -آره ،اما این مال قبل از این بود که بدونم اون چه احساسی به تو داره -اون قول داده حرفهای امروزش رو فراموش کنه -آره اون قول داده اما جون عمه اش که بتونه -نازی !من می خوام هر طور شده سر از زندگی آرمین در بیارم ،باید بدونم چرا وقتی خودش دوسـ ـت دختر داره ،اینهمه روی من واطرافیانم حساسیت داره - تو تا حالا دوسـ ـت دخترشو دیدی ،دیدی که باهاش حرف بزنه -اون تمام روز بیرونه ،من چی میدونم بیرون داره چه کار می کنه واصلا باکیه -ولی من خیلی نگران این موضوعم -اما باید من از یه جائی شروع کنم ،باید بدونم مشکل اون چیه و اینهمه حساسیت از چی نشات میگیره با بی خیالی شانه بالا انداخت وگفت : -خوددانی 🌸 ✨ ♥️✨♥️ ✨♥️✨♥️✨ ♥️✨♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨
لبخند بزن! به خاطر تمام کسانی که با دیدن لبخند تو، لبخند می زنند، به خاطر مادری که صدای خنده های تو را بهترین سمفونی دنیا می داند، به خاطر پدری که دلش به خنده های تو خوش می شود، به خاطر خانواده ای که با لبخندهای تو دلگرم می شود، به خاطر بیماری که با دیدن لبخند تو روحیه می گیرد، به خاطر خسته ای که با دیدن لبخند تو انرژی می گیرد، لبخند بزن! به خدا که لبخند زدن مثل یک بیماری خوب، مسری می شود، رخنه می کند در دل اطرافیان ات و حال همه ی ما را خوب می کند. به خاطر التیام دردهایمان، به خاطر من، به خاطر خودت، به خاطر خدا لبخند بزن!شاید یک نفر، بدجوری دلتنگ لبخندهای تو باشد، تو را به عشق قسم لبخند بزن :) •┈┈••✾•❤️•✾••┈┈• @koocheye_khaterat •┈┈••✾•❤️•✾••┈┈•
ما در حریر پوش به بدنبال زیبایی هستیم به ما بپیوندید وزیبا پوش شوید.☺️ ─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─ @harirposh ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─
دانشجو هستم و از یکی از شهرستان های استان به اینجا آمده ام و در خوابگاه زندگی می کنم و پدرو مادر بیچاره و ساده دل من فکر می کنند دخترشون رو برای تحصیل فرستادن ولی خبر ندارن که چه گندی زده ام ومطمئنم اگر بفهمند سکته خواهند کرد ...... دختر سر به راهی بودم و کاری به کسی نداشتم و سرم توی درس و کتاب بود . چند تا هم اتاقی هم داشتم که سرو گوششون می جنبید و باعث شدند کاری کنم که ....... https://eitaa.com/joinchat/2303787051C2bc82b087b داستان وقعی بسیار آموزنده👌👌
🔴 💠 در اختلافات زن و شوهری، اول ببینیم که «من چه اشکالی در همسرداری دارم؟» آن را و در رفع آن تلاش کنم. این نگاه اولاً ایجاد در خانه نمی‌کند؛ ثانیاً خود را نسبت به همسرم نمی‌دانم. 💠 این افراد دارای «کنترل »اند و همواره رشد می‌کنند، بخلاف افرادی که دارای «کنترل » هستند، و همواره به دنبال تغییر دیگرانند نه خود. 💠 نگاه ابتدایی به عیوب خود، در واقع یک نوع درک کردن همسر است که تصمیمات تند و غیر منطقی ما را تعدیل می‌کند و یقیناً مانعی برای ایجاد فتنه‌های بزرگ در آینده می‌شود. 🌺🌹🌺🌹🌼🌼❤️❤️🌷🌺🌹 •┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈• ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨♥️✨♥️✨ ♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨ ♥️ ☘﷽☘ #سایه #قسمت181 سایه که به خوبی می فهمید اگر نازنین
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨♥️✨♥️✨ ♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨ ♥️ ☘﷽☘ آرمین خسته و کلافه وارد آپارتمان شد چند وقتی بود که بخاطر پروژه اصفهان حسابی سرش شلوغ شده بود و در این یک هفته فقط سایه را سر کلاسش دیده بود .او مجبور بود بخاطر تعهدی که به سایه داشت با پرواز صبح زود به اصفهان برود و با پرواز شب برگردد.به خاطر وجود نیما در همسایگی خانه پدرش نمی توانست خودش را راضی کند که سایه شب را آنجا بماند ونه میتوانست اورا شب در این خانه تک وتنها رها کند . سایه پشت میز غذا خوری در حالی که کتابهایش در اطرافش پراکنده بود، معصوم و عمیق به خواب فرو رفته بود ،از این طرز خوابیدنش لبخندی روی لبش نشست ،او سایه را در حالتهای مختلف خواب دیده بود اما لبهای وسوسه انگیزش را آن شب درون ماشین هرگز نمی توانست از یاد ببرد با سرانگشت نرم وملایم تکانش داد وآرام صدایش زد . با وحشت سرش را از روی کتابهایش برداشت و با چشمانی نیمه باز هراسان گفت : -چیه ! ..........چیزی شده؟ لبخند روی لبهای آرمین ماسید و مضطرب ونگران پرسید -سایه چرا صورتت خونیه ؟ نگاهی به کتاب زیر صورتش که خونی بود انداخت ودر حالی که دستش را به بینی خونی اش می مالید از جا برخاست وگفت : -چیزی نیست ،چند وقتیه که بی دلیل خون دماغ میشم آرمین با چشمانی مبهوت وپرسشگر گفت : -چند وقته ؟! ............. و تو هیچی به من نگفتی ؟ در حالی که وارد دستشوئی می شد گفت: -آخه فکر نمیکردم چیزمهمی باشه ! به دنبالش راه افتاد و پشت در دستشوئی ایستاد وگفت -فکر نمیکردی چیز مهمی باشه ؟!.........همین ؟!........، دختر تو چرانسبت به خودت اینهمه بی خیالی با حوله صورتش را خشک کرد از دستشوئی بیرون آمد و گفت : -از خستگی و فشار درسیه ،هر وقت حجم درسهام زیاد می شه اینجوری می شم نگران پرسید -قبلا"هم سابقه داشته؟ با بی تفاوتی گفت : -نه چند وقته که اینجوری شدم -پس حاضر شو باید باهم بریم پیش دکتر با تعجب نگاهی به ساعت دیواری انداخت ،ساعت نیمه شب را نشان میداد ،پوزخندی زد و گفت -حالا؟ تواین ساعت چه مطبی بازه! -می ریم بیمارستان -اما تو خسته ای ، تازه از راه رسیدی -نمی خواد نگران من باشی ،سریعتربرو حاضر شو با لبخندی دوباره پشت میز و مقابل کتابهایش نشست گفت : -خواهش میکنم اینهمه شلوغش نکن ،من که بیمار اورژانسی نیستم ،یه خون دماغ ساده است -اگه بخوای اینجوری خون دماغ بشی که تا آخر ترم خونی دیگه برات باقی نمی مونه -همیشه که اینجوری نیست فقط وقتایی که استرس دارم ،اینجوری میشم نفس عمیقی کشید وگفت : -به هر حال فرداشب ،زود میام که باهم بریم یه چکاب کامل انجام بدی استرس و خستگی دلیل موجهی برای خون دماغی نیست ،حالاهم بهتره بری توی اتاق خودت درس بخونی ،اینجا سرده و ممکنه سرما بخوری لامپهای لوستر اتاقم سوخته ودستم بهش نمی رسید که عوضشون کنم . بقیه لامپها هم رنگشون زرده و چشمام و اذیت می کنن -چرا زودتر بهم نگفتی که سوختن آهی کشید و با غصه گفت : -کی میگفتم ؟.....تو که همیشه نیستی! لبخند شیرینی زد و گفت : -حالا که هستم ،بلند شو وسایلت و جمع کن بیا بالا ،خودم برات عوضشون میکنم وسایلش را برداشت وبه دنبال آرمین وارد اتاقش شد آرمین پس از تعویض لامپها ازروی صندلی پائین آمد و کلید برق را زد وپرسید -حالا خوب شد ؟ با نگاه تشکر آمیزی جواب داد -عالی شد -چند وقته سوخته -دقیقا "نمی دونم !هرشب هی نورش کمتر میشد تا اینکه چند شب پیش دیگه اصلا روشن نشد - باید زودتر بهم میگفتی با لبخند گفت : -از بس نور اتاق کم بود که چشام رینگ میزدند با حالتی خاص به او خیره شد و آرام گفت -حیف این چشمها نیست که اذیت بشن از این حرفش دلش غنج رفت .چقدر آرمین خوب و دوست داشتنی شده بود . قلبش پر از عشق به این مرد بهاری بود 🌸 ✨ ♥️✨♥️ ✨♥️✨♥️✨ ♥️✨♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨
❤️🌸❤️ 💠 زن جمال زندگی است و مرد جلال آن! 👈 *بانو 👱‍♀ مهمترین کار تو این است که غرور شوهرت نشکند*. 👈 *آقا👱 کار اصلی تو هم اینست که گلِ لطافت و عاطفه همسرت پژمرده نشود و محبت کنی* •┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈• ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
نگاهش به سَبزه عید که افتاد رفت توی فکر؛ لحظاتی گذشت .. وقتی سرِشو بالا آورد و فهمید که دارم با تعجب نگاه می‌کنم، لبخند تلخی زد . گفتم: "گیله مرد"! تویِ سبزه‌ها چی دیدی که رفتی تو فکر؟! کمی سکوت کرد و گفت: به این دونه‌های سبز شده نگاه کن؛ چند روز آب و غذا و نور خورشید خوردند و رشد کردند . گفتم: خب! گفت: سیصَد شصت و پنج روز از خدا عمر گرفتیم و آب و غذا و فلک در اختیارمون بود؛ می‌ترسم رشد که نکرده باشم هیچ، اُفت هم کرده باشم! دونه‌ای که نخواد رشد کنه؛ هر چقدر آب و آفتاب بهش بدی فقط بیشتر می‌گنده . 📚گیله مرد •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈• @koocheye_khaterat •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
یارب فرج امام ما را برسان 🤲 •┈┈••✾•❤️•✾••┈┈• @koocheye_khaterat •┈┈••✾•❤️•✾••┈┈•