《بهنام خدا》
✍️ از #تاريخ پرسیدم. ( ۲)
برابر وعدهای که در مقالهٔ شمارهی یک یا همان مقدمه عرض شد با استفاده از رویدادهای تاریخی سرنوشت پیشینیانمان را در مواقعی از جنگ و درگیریها که در مقابل دشمن #مقاومت نکرده و #تسلیم شدهاند را باز گو میکنیم. تا بدانیم سرنوشت #مقاومت نکردن و #تسلیم شدن چیست؟!
اولین مصداق را با استفاده از #شاهنامه و واقعهی تلخی که نقل کرده باز گو میکنیم؛
1- ماجرای تسلیم شدن ماهیار و جانوشیار از سرداران سپاه ایران در دوره باستان از زبان #فردوسی:
#فردوسی میگوید: در جنگ «دارا» پادشاه ایران زمین با « #اسکندر_رومی»، لشگر ایران با سیصد نفر از خواص و یاران خود باقی مانده بودند. در بین این سپاهیان دو نفر از فرماندهان به نام « #ماهیار » و «#جانوشیار/ #جانوسیار» حضور داشتند. این دو وقتی فکر کردند #دارا شاه ایران در حال شکست خوردن است! باهم طرح دسیسه و توطئهای بر ضد شاه آماده کردند که در پی آن شاه را کشته و لشگریان و ایران زمین را تسلیم دشمن کنند تا در نزد #اسکندر محبوب شوند و اسکندر بعد از « #دارا »، حکومت #ایران را به آنها واگذار نماید. به این ترتیب شبانه به خیمۀ شاه حمله کرده و او را کشتند و بعد به #اسکندر پیغام فرستادند که چنین کردیم. #اسکندر که خود پادشاه بزرگی بود و این #خیانت را دید، نتوانست تحمّل کند و بر حال #دارا دلش سوخت او را با احترام به خاک سپرد بعد از آن به سراغ آن دونفر رفت بلافاصله هردو را به دار آویزان نمود و کشت. به این ترتیب آن دو سردار سپاه ایران که خائنانه با تسلیم کردن کشور به دنبال مطامع خود بودند اولین افرادی بودند که توسط دشمن کشته شدند.
ماجرای خیانت این دو سردار عبرت آموزی از خیانت آنها و تسلیم در برابر دشمن در عرصه ادبیات ایران زمین مورد توجه قرار گرفته و مورد استناد و استفاده شعرای بزرگ بعد از #فردوسی نیز قرار گرفته است. #قاآنی در این باره گوید:
ناجوانمردیست چون جانوسیار و ماهیار
یار دارا بودن و دل با سکندر داشتن
#ملامحمد_حکیم_هیدجی نیز در پی مشاهده خیانتهای شاهان قاجار و تسلیم کشور به دشمنان روسی و انگلیسی، آنها را به این دو خائن تشبیه کرده و گفته است:
دریغا کهشدکشورو کیشخوار
ازاین نابکاران و ناپاکدار
مسلمان نمایان کافر دلان
همه دزد همراه با کاروان
ندارند باور به آیین و کیش
نجویند ازکیش جزکام خویش
کُشنـد از پی کـامِ بیـگانه، یـار
همـه ماهیـارنـد و جانـوسیـار
#فردوسی کل ماجرا را مفصّل در #شاهنامه نقل کرده که خلاصه آن به قرار زیر است:
سکندر بهآیین، صفی برکشید
هوا نیلگون شد زمین ناپدید
چو دارا بیاورد لشکر به راه
سپاهی نه بر آرزو رزمخواه
شکستهدلو گشته ازرزم سیر
سر بخت ایرانیان گشته زیر
نیاویختند ایچ با رومیان
چو روبَهشدآن دشتشیرژیان
گرانمایگان زینهاری شدند
ز اوج بزرگی به خواری شدند
چو دارا چناندیدبرگاشت روی
گریزان همیرفت باهای هوی
برفتند با شاه سیصد سوار
ازایران هرآنکس که بُد نامدار
دودستور بودشگرامی دومرد
که با او بُدندی به دشت نبرد
یکی موبدی نام او #ماهیار
دگر مرد را نام #جانوشیار
چو دیدندکآنکاربیسودگشت
بلند اختر و نام #دارا گذشت
یکیبادگر گفتکین شوربخت
ازودور شد افسر و تاجو تخت
بباید زدن دشنهای بر برش
وگر تیغ هندی یکی بر سرش
#سکندر سپارد به ما کشوری
بدین پادشاهی شویم افسری
یکی دشنه بگرفت جانوشیار
بزد بر بَر و سینی شهریار
نگون شد سر نامبردار شاه
ازو بازگشتند یکسر سپاه
به نزدیک اسکندر آمد وزیر
که ای شاه پیروز و دانشپذیر
بکشتیم دشمنت را ناگهان
سرآمد برو تاج و تخت مهان
چو بشنید گفتار جانوشیار
سکندر چنین گفت با ماهیار
برفتند هر دو به پیش اندرون
دلوجانرومی پرازخشموخون
چو نزدیک شد روی دارا بدید
پرازخون برو رویچون شنبلید
بفرمود تا د راه نگذاشتند
دو دستور او را نگه داشتند
چو پردخت از دخمۀ ارجمند
ز بیرون بزد دارهای بلند
یکی دار بر نام جانوشیار
دگر همچنان از در ماهیار
دو بدخواه را زنده بردار کرد
سر شاهکش مرد بیدار کرد
... ادامه دارد.
#عارف_یارقلی_هیدجی
🌎 کـانـال « هـیـدج نـو » 👇
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
💥@HidajeNoo 💥