eitaa logo
هیدج نو
2.5هزار دنبال‌کننده
37.1هزار عکس
13.3هزار ویدیو
204 فایل
کانال « هیدج نو » نگاهی نو به شهر هیدج 🍃 مجله خبری، تحلیلی، فرهنگی، ورزشی و... ارتباط با ادمین (ارسال تبلیغات): مهدیخانی @Hidajenoo_admin1 ارتباط با ادمین:نقوی @Hidajenoo_admin2 ارتباط با ادمین:خانم صالحی @Hidajenoo_admin3
مشاهده در ایتا
دانلود
《به‌نام خدا》 ✍️ از پرسیدم. ( ۲) برابر وعده‌ای که در مقالهٔ شماره‌ی یک یا همان مقدمه عرض شد با استفاده از رویدادهای تاریخی سرنوشت پیشینیانمان را در مواقعی از جنگ و درگیری‌ها که در مقابل دشمن نکرده و شده‌اند را باز گو می‌کنیم. تا بدانیم سرنوشت نکردن و شدن چیست؟! اولین مصداق را با استفاده از و واقعه‌ی تلخی که نقل کرده باز گو می‌کنیم؛ 1- ماجرای تسلیم شدن ماهیار و جانوشیار از سرداران سپاه ایران در دوره باستان از زبان : می‌گوید: در جنگ «دارا» پادشاه ایران زمین با « »، لشگر ایران با سیصد نفر از خواص و یاران خود باقی مانده بودند. در بین این سپاهیان دو نفر از فرماندهان به نام « » و «/ » حضور داشتند. این دو وقتی فکر کردند شاه ایران در حال شکست خوردن است! باهم طرح دسیسه و توطئه‌ای بر ضد شاه آماده کردند که در پی آن شاه را کشته و لشگریان و ایران زمین را تسلیم دشمن کنند تا در نزد محبوب شوند و اسکندر بعد از « »، حکومت را به آنها واگذار نماید. به این ترتیب شبانه به خیمۀ شاه حمله کرده و او را کشتند و بعد به پیغام فرستادند که چنین کردیم. که خود پادشاه بزرگی بود و این را دید، نتوانست تحمّل کند و بر حال دلش سوخت او را با احترام به خاک سپرد بعد از آن به سراغ آن دونفر رفت بلافاصله هردو را به دار آویزان نمود و کشت. به این ترتیب آن دو سردار سپاه ایران که خائنانه با تسلیم کردن کشور به دنبال مطامع خود بودند اولین افرادی بودند که توسط دشمن کشته شدند. ماجرای خیانت این دو سردار عبرت آموزی از خیانت آنها و تسلیم در برابر دشمن در عرصه ادبیات ایران زمین مورد توجه قرار گرفته و مورد استناد و استفاده شعرای بزرگ بعد از نیز قرار گرفته است. در این باره گوید: ناجوان‌مردیست چون جانوسیار و ماهیار یار دارا بودن و دل با سکندر داشتن نیز در پی مشاهده خیانت‌های شاهان قاجار و تسلیم کشور به دشمنان روسی و انگلیسی، آنها را به این دو خائن تشبیه کرده و گفته است: دریغا که‌شدکشورو کیش‌خوار ازاین نابکاران و ناپاکدار مسلمان نمایان کافر دلان همه دزد همراه با کاروان ندارند باور به آیین و کیش نجویند ازکیش جزکام خویش کُشنـد از پی کـامِ بیـگانه، یـار همـه ماهیـارنـد و جانـوسیـار کل ماجرا را مفصّل در نقل کرده که خلاصه آن به قرار زیر است: سکندر به‌آیین، صفی برکشید هوا نیلگون شد زمین ناپدید چو دارا بیاورد لشکر به راه سپاهی نه بر آرزو رزمخواه شکسته‌دل‌و گشته ازرزم سیر سر بخت ایرانیان گشته زیر نیاویختند ایچ با رومیان چو روبَه‌شد‌آن دشت‌شیرژیان گران‌مایگان زینهاری شدند ز اوج بزرگی به خواری شدند چو دارا چنان‌دیدبرگاشت روی گریزان همی‌رفت باهای هوی برفتند با شاه سیصد سوار ازایران هرآنکس که بُد نامدار دودستور بودش‌گرامی دومرد که با او بُدندی به دشت نبرد یکی موبدی نام او دگر مرد را نام چو دیدندکآن‌کاربی‌سودگشت بلند اختر و نام گذشت یکی‌بادگر گفت‌کین شوربخت ازو‌دور شد افسر و تاج‌و تخت بباید زدن دشنه‌ای بر برش وگر تیغ هندی یکی بر سرش سپارد به ما کشوری بدین پادشاهی شویم افسری یکی دشنه بگرفت جانوشیار بزد بر بَر و سین‌ی شهریار نگون شد سر نامبردار شاه ازو بازگشتند یکسر سپاه به نزدیک اسکندر آمد وزیر که ای شاه پیروز و دانش‌پذیر بکشتیم دشمنت را ناگهان سرآمد برو تاج و تخت مهان چو بشنید گفتار جانوشیار سکندر چنین گفت با ماهیار برفتند هر دو به پیش اندرون دل‌وجان‌رومی پرازخشم‌وخون چو نزدیک شد روی دارا بدید پرازخون برو روی‌چون شنبلید بفرمود تا د راه نگذاشتند دو دستور او را نگه داشتند چو پردخت از دخمۀ ارجمند ز بیرون بزد دارهای بلند یکی دار بر نام جانوشیار دگر همچنان از در ماهیار دو بدخواه را زنده بردار کرد سر شاه‌کش مرد بیدار کرد ... ادامه دارد. 🌎 کـانـال « هـیـدج نـو » 👇 •••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾••• 💥@HidajeNoo 💥