#سکینه_بنت_الحسین
سکینه بی صدا میگرید و چشمان تر دارد
به تن زخمی زشلاق و به دل داغ پدر دارد
چو از سر معجرش را میکشند آن ناجوانمردان
حجاب از آستین پاره و دستش به سر دارد
به نجوایی حزین و کودکانه با خودش گوید
کسی آیا از آن بابای دلبندم خبر دارد؟
میان خار و خاشاک بیابان پای عریانش
دریغا چاک چاک است و ز خون زیر و زبر دارد
نشان از گوشوارش نیست اما گونه هایش را
هزاران گوشوار از اشک هایش چون گهر دارد
به روی نیزه می بیند هر آن دم راس بابا را
دلش می لرزد از غم وز نگاه خود حذر دارد
کنار عمه جانش گه دلش آرام می گیرد
ولی رنجورِ زنجیری که بر دست و کمر دارد
مگو راوی دگر این قصه را بردی قرار از کف
میان کاروان حتی خدا خون جگر دارد
#اکبر_امیرخانی_راوی
•••✾•••✾•••✾•••✾•••✾•••
▪️@HidajeNoo▪️