شيطان را پرسيدند كه كدام طايفه
را دوست داري؟
گفت: دلالان را.
گفتند: چرا؟
گفت: از بهر آن كه من به سخن دروغ
از ايشان خرسند بودم،
ايشان سوگند دروغ نيز بدان افزودند.
#حکایت
#عبيد_زاکاني
📚 #حکایت_طنز
شخصی را پرسیدند که چونی؟
گفت : "نه چنانکه خدای تعالی خواهد و
نه چنان که شیطان خواهد و نه آنگونه که
خود خواهم!!!"
گفتند که آخر چگونه توان شد؟!
گفت: "خدای تعالی خواهد که من عابدی
باشم و چنان نِیَم و شیطانم کافری خواهد
و آن چنان نیم و خود خواهم که شاد و
صاحب روزی و توانگر باشم و چنان نیز نیستم!!!" 👌😄
#عبید_زاکانی
#حکایت
✨
.
📜 #حکایت_طنز
شخصی شتر، گم کرد. سوگند خورد که
اگر شتر را پیدا کند، آن را به یک دِرَم
(درهم) بفروشد.
چون شتر را یافت از سوگند خود پشیمان شد.
برای آنکه سوگند خود را نشکند، گربه ای
در گردن شتر آویخت و بانگ زد:« که چه
کسی می خرد؟ شتری را به یک درم و
گربه ای را به صد درم؟ اما هر دو را با هم میفروشم»!
شخصی آنجا بود، گفت: « این شتر ارزان
بود؛ اگر این قلاده را در گردن نداشت»!
#عبید_زاکانی
#حکایت
✨