👌یک تصمیم زیبا
✍#قصههای_تربیتی
🔷پیامبر اکرم(ص) مسلمانان را برای جنگ تبوک فراخواندند، شرایط بسیار مشکل بود، مواد غذایی بسیار کم و تجهیزات لازم وجود نداشت، از این رو عده ای از حضور در جنگ سرباز زدند.
🔸«ابوخیثمه» از جمله مسلمانانی بود که از همراهی با رسول اللَّه تخلف کرد. ده روزی گذشت. در یکی از روزهای گرم، نزد همسران خود رفت که در زیر سایبانهای خنک بودند، غذا آماده بود و هوا خنک و مطبوع و همسران در خدمت او بودند.
🔹ناگهان برق هدایت بر قلب او تابید و گفت: سبحان اللَّه! پیامبر(ص) با آن موقعیتی که دارد در گرمای سوزان و وزش باد، سلاح بر دوش گیرد و به جنگ برود و «ابوخیثمه» در سایه خنک، با غذای آماده در کنار همسران زیبا به سر برد؟!! این انصاف نیست."😔
آن گاه گفت: "من با شما سخنی نمی گویم و در زیر سایه نمی نشینم تا این که به پیامبر (ص) ملحق گردم."
🔸خود را مجهز کرد و به راه افتاد تا این که لشکریان اسلام او را از راه دور مشاهده کردند. پیامبراکرم(ص) فرمودند: (ابوخیثمه باشی، برای تو بهتر است."
وقتی نزدیک شد اصحاب گفتند: یا رسول اللَّه! او ابوخیثمه است. نزدیک شد، شتر خود را بر زمین خواباند و بر پیامبر(ص) سلام کرد و ماجرای خود را برای ایشان بیان کرد و حضرت برای او دعا کرد.
👈 امیرالمؤمنین(ع) فرمودند:
اُحَبُّ الْعِبادِ اِلَی اللَّهِ الْمُتَأَسِّی بِنَبِیهِ.
[محبوب ترین بندگان نزدخداوند کسی است که از پیامبرش سرمشق گیرد.]
🍁#داستانهای_مذهبی_پند_آموز🍂
📚@dastan_mazhabe✍️
ﺧﯿﺮ ﺩﺭ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ؛
ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺑﻮﺩ...
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺣﺎﺩﺛﻪﺍﯼ ﺭﺥ ﻣﯽﺩﻫﺪ
ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻏﺼﻪﺩﺍﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ؛
ﺍﻣﺎ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯽﺷﻮﯾﺪ
ﺩﺭ ﺩﻝ ﺍﯾﻦ ﺑﺤﺮﺍﻥ،
ﺑﺮﮐﺎﺗﯽ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ
ﺩﺭ ﯾﮏ ﺑﺴﺘﻪﺑﻨﺪﯼ ﺗﻠﺦ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻫﺪﯾﻪ ﻣﯽﺩﻫﺪ!
ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺵ:
"ﺳﺎﻗﯽ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺭﯾﺰﺩ ﺍﺯ ﻟﻄﻒ ﺍﻭﺳﺖ..."
ﺧﺪﺍﯾﺎ؛
بهترینها را برای
دوستانم مقدر فرما
🍁#داستانهای_مذهبی_پند_آموز🍂
📚@dastan_mazhabe✍️
ﺧﯿﺮ ﺩﺭ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ؛
ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺑﻮﺩ...
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺣﺎﺩﺛﻪﺍﯼ ﺭﺥ ﻣﯽﺩﻫﺪ
ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻏﺼﻪﺩﺍﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ؛
ﺍﻣﺎ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯽﺷﻮﯾﺪ
ﺩﺭ ﺩﻝ ﺍﯾﻦ ﺑﺤﺮﺍﻥ،
ﺑﺮﮐﺎﺗﯽ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ
ﺩﺭ ﯾﮏ ﺑﺴﺘﻪﺑﻨﺪﯼ ﺗﻠﺦ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻫﺪﯾﻪ ﻣﯽﺩﻫﺪ!
ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺵ:
"ﺳﺎﻗﯽ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺭﯾﺰﺩ ﺍﺯ ﻟﻄﻒ ﺍﻭﺳﺖ..."
ﺧﺪﺍﯾﺎ؛
بهترینها را برای
دوستانم مقدر فرما
🍁#داستانهای_مذهبی_پند_آموز🍂
📚@dastan_mazhabe✍️
📋 #حکمت_پروردگار
امام باقر علیه السلام فرمود:
یکی از پیامبران بنی اسرائیل عبور می کرد، دید مرد مؤمنی در حال جان دادن است، ولی نصف بدنش در زیر دیواری قرار گرفته، و نیمی در بیرون دیوار است، و پرندگان و سگها بدن او را متلاشی کرده اند و می درند
از آنجا گذشت، در مسیر راه خود دید یکی از امیران ستمکار آن شهر مرده است، جنازه او را بر روی تخت نهاده اند و با پارچه ابریشم کفن نموده اند، و در اطراف تخت، منقل هائی نهاده اند که بوی خوش عودهای خوشبو از آنها برخاسته است.
📌 آن پیامبر به خدا متوجه شد و عرض کرد: خدایا من گواهی می دهم که تو حاکم و عادل هستی و به کسی ظلم نمی کنی، این مرد 'مرد اولی' بنده تو است و به اندازه یک چشم به هم زدن، برای تو شریک نگرفته، مرگ او را آن گونه 'با آن وضع رقبت بار' قرار دادی و این 'امیر' نیز یکی از بنده های تو است که به اندازه یک چشم به هم زدن به تو ایمان نیاورده است؟
'آن چیست و این چیست؟' خداوند به او وحی کرد:
ای بنده من! همان گونه که گفتی حاکم و عادل هستم و به کسی ظلم نمی کنم. آن 'مرد اولی' بنده من، نزد من گناهی داشت، مرگ او را با آن موضوع قرار دادم تا مجازات گناه او این گونه انجام گیرد، و وقتی که مرد، هیچ گونه گناهی در او بجای نماند
ولی این بنده من 'امیر' که کار نیکی در نزد من داشت، مرگ او را با چنین وضعی قرار دارم، تا پاداش کار نیک او را داده باشم و هنگام مرگ نزد من هیچگونه نیکی و طلب نداشته باشد.
📙 اصول کافی، جلد ۲ ، ص۴۴۶ ، باب عقوبه الذنب ، حدیث ۱۱
🍁#داستانهای_مذهبی_پند_آموز🍂
📚@dastan_mazhabe✍️
فقط اینجا که خدا در نهایت دلبری میگه:
«لَاتَخَافَا إِنَّنِي مَعَکُما»
یعنی:«اصلا نترس!چون من باهاتم»
قشنگ تر از این؟!!🌱💛
🍁#داستانهای_مذهبی_پند_آموز🍂
📚@dastan_mazhabe✍️
36.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆حتما ببینید👆
🎥خانواده ای که؛برا احیا #عزای_امام_حسین فرزند خود را فروخت!!
و ادامه داستان...
🍁#داستانهای_مذهبی_پند_آموز🍂
📚@dastan_mazhabe✍️