eitaa logo
به یاد شهید محمد رضا دهقان
21 دنبال‌کننده
10 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌸🍃 🎀 روز چهارم 🎀 اللَّهُمَّ قَوِّنِي فِيهِ عَلَى إِقَامَةِ أَمْرِكَ وَ أَذِقْنِي فِيهِ حَلاوَةَ ذِكْرِكَ وَ أَوْزِعْنِي فِيهِ لِأَدَاءِ شُكْرِكَ بِكَرَمِكَ وَ احْفَظْنِي فِيهِ بِحِفْظِكَ وَ سِتْرِكَ يَا أَبْصَرَ النَّاظِرِين َ خدايا در اين ماه براى برپاداشتن امرت نيرومند ساز مرا، و شيرينى ذكرت را به من بچشان، و اداى شكرت را به من الهام فرما، و به نگهدارى و پوششت نگاهم بدار، اى بيناترين بينندگان التماس دعا 🙏 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸 @Hosein_vesali
اگر نتوانستید جنازه ام را بہ عقب بیاورید آنرا بروی مین های دشمن بیندازید تا اقلاً جنازه من ڪمکے بہ اسلام ڪرده باشد . #شهید_محسن_وزوایی ❤️ @Hosein_vesali
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ من المُسْتَغْفرینَ واجْعَلْنی فیهِ من عِبادَكَ الصّالحینَ القانِتین واجْعَلْنی فیهِ من اوْلیائِكَ المُقَرّبینَ بِرَأفَتِكَ یا ارْحَمَ الرّاحِمین خدایا قرار بده در این روز از آمرزش جویان و قرار بده مرا در این روز از بندگان شایسته و فرمانبردارت و قرار بده مرا در این روز از دوستان نزدیكت به مهربانى خودت‌ اى مهربان‌ترین مهربانان 🌸 🍃🌸 ❤️ @Hosein_vesali
🌹 شهید ابراهیم هادی 🌹 ✅ ای کاش ما هم هنر جذب داشتیم ... خواهر شهید ابراهیم هادی می گفت : 🔺 یک روز موتور شوهرخواهرم را از جلوی منزل مان دزدیدند، عده ای دنبال دزد دویدند و موتور را زدند زمین. کاش مثل ابراهیم هادی هنر جذب داشتیم ابراهیم رسید و دزد زخمی شده را بلند کرد، 🔻 نگاهی به چهره وحشت زده اش انداخت و به بقیه گفت: اشتباه شده! بروید. ابراهیم دزد را برد درمانگاه و خودش پیگیر درمان زخمش شد. آن بنده خدا از رفتار ابراهیم خجالت زده شد. ❓ابراهیم از زندگی اش سوال کرد، کمکش کرد و برایش کار درست کرد. ❤️ طرف نماز خوان شد ، به جبهه رفت و بعد از ابراهیم در جبهه شهید شد ... @Hosein_vesali
به یاد شهید محمد رضا دهقان
هنگام قادر به تکلم نبود و حرف‌های خود را می‌نوشت... وقتی در حین عملیات، دشمن می‌زند، نعمت‌الله ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها می‌دهد و خودش بدون ماسک می‌ماند؛ وقتی در بیمارستان از او سوال می‌کنند چرا ماسک نزدی؟ در جواب می‌نویسد: . ماسک و لباس تا حدی دوام دارند، جائی که دارد ماسک چه کار؟ . نعمت این اواخر برای نوشتن کاغذ خواست و نوشت: « » پرستار گفت: «دکتر ممنوع کرده.» نوشت: «جیگرم سوخت.». دم دمای باز کاغذ خواست دو بیت شعر از عشقش به نوشت و شد آن کاغذ نوشته‌ها الآن دست مادر نعمت است... . نعمت درک درستی از رفتن داشت، وقت رفتن به مرگ لبخند می‌زد؛ مادر قهرمانش گفته بود: «او را با لباس دامادی‌اش دفن کنند.» اگر غرق به خون گردد تن من شود پیراهن من من اگر لب در صحرا بمیرم دل از برنگیرم @Hosein_vesali
فدای قد و بالای شهیدان که علی اکبری رفتند و #علی_اصغری برگشتند... #هفتم_رمضان #هفتم_محرم ❤️ @Hosein_vesali