eitaa logo
پژوهش های اصولی
282 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
701 ویدیو
118 فایل
﷽ 📌نکات اخلاقی واعتقادی 📌تحلیل های سیاسی وبصیرت افزا در راستای آشنایی با مقتضیات زمان 📌آرشیوی از اهم علوم مقدماتی اجتهاد 📌آموزش اصول وفنون پژوهش از طریق ارائه سلسله مباحث علمی از اینکه بدلیل مشغله، توفیق پاسخگویی ندارم، عذر خواهم @HosseinMehrali
مشاهده در ایتا
دانلود
پژوهش های اصولی
#فقه #غنا ۱۲ #حکم_شناسی #بررسی_روایات #طائفه ۱ #روایت_ابوموسی ✅ روایت ششم: روایت ابوموسی 🔵 بخش چه
۱۳ ۱ ✅ روایت هفتم: معتبره زید نَرسی 🔵 بخش نخست. 🔹 بررسی سندی: ✍ این روایت از کتاب زید النَرسی است، که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است. در مورد کتاب زید النَرسی اختلاف شده است که آیا این کتاب مورد وثوق است و روایات آن حجت است یا نه؟ البته دو نفر با نام زید داریم که یکی زید النَرسی است، و دیگری زید الزرّاد است. هر کدام از اینها هم یک کتابی دارند، که نجاشی و دیگران تصریح کرده اند که کتابِ این دو بزرگوار جزو اصول است. اصل، آن کتابی است که روایات آن، از کتب دیگر گرفته نشده است، بلکه مؤلّف کتاب، آنها را از خود امام مستقیماً و بدون واسطه گرفته است و در کتاب خودش ثبت کرده است و در قرون اولیه، چهارصد کتاب از این قبیل، از اصحاب ائمّه اطهار(علیهم السلام) باقی مانده بود. از آن جایی که فقها این کتب چهارصد گانه را بسیار مهمّ می‌دانستند، لذا به آن ها اصل می گفتند. تفاوت کتاب با اصل در این است که ممکن است فردی از اصحاب ائمّه اطهار (علیهم السلام) کتابی را تألیف ‌کرده باشد، و روایاتی را که از بقیه شنیده است و یا در کتاب های دیگران دیده است، در کتاب خودش بیاورد. از این قبیل کتابها زیاد داریم و البته اینها هم از لحاظ اعتبار و عدم اعتبار، انواع و اقسامی دارد؛ لکن اصول، فقط چهارصد عدد است، و متاسفانه بسیاری از آن چهارصد اصل هم به ما نرسیده است، ولی اکثر این اصول، به مرحوم کلینی (رضوان الله تعالی علیه) و بزرگانی از این قبیل رسیده است. پس اصول آن کتاب هایی هستند که مؤلف آن کتاب مستقیماً، بدون اینکه از جایی اخذ بکند، از امام (علیه السلام) گرفته است و اصلِ زید النَرسی از این قبیل است. مرحوم شیخ صدوق (رضوان الله تعالی علیه) در اصل زید النرسی خدشه می‌کند و می‌فرماید: این اصل مورد قبول نیست و موضوعٌ فیه هست. ابن غضائری (که در بسیاری از رواتی که مورد وثوق دیگران هستند، خدشه می‌کند و بسیار سخت گیر است،) در اینجا می‌گوید: «و غَلَطَ ابوجعفر فی هذا القول فانّی رأیت کُتبَهما مسموعۀً من ابن ابی عمیر». غَلَطَ یعنی اشتباه کرده است؛ به معنای غلط کرده در فارسی نیست؛ یعنی اشتباه کرده که می‌گوید این کتابها موضوع‌اند، اینها موضوع نیستند، یعنی وضع شده و مکذوب نیستند؛ زیرا من خودم کتاب این دو نفر را، (یعنی زید نَرسی و زید زرّاد را) دیدم، آن هم نسخه‌ای از این دو کتاب را که بر ابن ابی عمیر خوانده بودند (چون راوی این کتابها هم ابن ابی عمیر است و او آن ها تصدیق کرده است). بنابراین، سند این کتابها، سند محکمی است و مشکلی ندارد. همچنانی که مرحوم کلینی (رضوان الله تعالی علیه) نیز، روایاتی را که از زید النَرسی نقل می‌کند، همۀ این ها به سندهای معتبری است، که منتهی می‌شود به ابن ابی عمیر و ابن ابی عمیر نیز از زید النَرسی نقل می‌کند. نجاشی هم طریقی دارد به ابن ابی عمیر که همین کتاب زید النَرسی را نقل می‌کند و تمام روات این طریق، از ثقات هستند؛ و این طریق عبارت است از: اخبرنا احمد بن علی بن نوح، قال حدثنا محمد بن احمد الصفوانی، قال حدثنا علی بن ابراهیم بن هاشم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن زید النرسی بکتابه (رجال نجاشی، ص ۱۷۴). بنابراین، تردیدی در این نیست که این کتاب، کتاب مورد وثوقی است و اشکالی در اعتبار آن نیست. ادامه دارد... 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
پژوهش های اصولی
#فقه #غناء ۱۳ #حکم_شناسی #بررسی_روایات #طائفه ۱ #معتبره_زید_نرسی ✅ روایت هفتم: معتبره زید نَرسی 🔵
۱۴ ۱ ✅ روایت هفتم: معتبره زید نرسی 🔵 بخش دوم (پایانی) 🔹 بررسی دلالی: متن این روایت عبارت است از: كِتَابُ زَيْدٍ النَّرْسیّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: سَأَلَهُ بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ طَلَبِ الصَّيْدِ، وَ قَالَ لَهُ: إِنِّي رَجُلٌ أَلْهُو بِطَلَبِ الصَّيْدِ وَ ضَرْبِ الصَّوَالِجِ وَ أَلْهُو بِلَعْبِ الشِّطْرَنْجِ. قَالَ: فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ:أَمَّا الصَّيْدُ فَإِنَّهُ سَعْيٌ بَاطِلٌ، وَ إِنَّمَا أَحَلَّ اللَّهُ الصَّيْدَ لِمَنِ اضْطُرَّ إِلَى الصَّيْدِ، فَلَيْسَ الْمُضْطَرُّ إِلَى طَلَبِهِ سَعْيُهُ فِيهِ بَاطِلٌ، وَ يَجِبُ عَلَيْهِ التَّقْصِيرُ فِي الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ جَمِيعاً إِذَا كَانَ‌ مُضْطَرّاً إِلَى أَكْلِهِ، وَ إِنْ كَانَ مِمَّنْ يَطْلُبُهُ لِلتِّجَارَةِ وَ لَيْسَتْ لَهُ حِرْفَةٌ إِلَّا مِنْ طَلَبِ الصَّيْدِ فَإِنَّ سَعْيَهُ حَقٌّ وَ عَلَيْهِ التَّمَامُ فِي الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ؛ لِأَنَّ ذَلِكَ تِجَارَتُهُ، فَهُوَ بِمَنْزِلَةِ صَاحِبِ الدَّوْرِ الَّذِي يَدُورُ فِي الْأَسْوَاقِ فِي طَلَبِ التِّجَارَةِ، أَوْ كَالْمُكَارِي وَ الْمَلَّاحِ، وَ مَنْ طَلَبَهُ لَاهِياً وَ أَشِراً وَ بَطِراً، فَإِنَّ سَعْيَهُ ذَلِكَ سَعْيٌ بَاطِلٌ وَ سَفَرٌ بَاطِلٌ، وَ عَلَيْهِ التَّمَامُ فِي الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ، وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَفِي شُغُلٍ عَنْ ذَلِكَ، شَغَلَهُ طَلَبُ الْآخِرَةِ عَنِ الْمَلَاهِي. وَ أَمَّا الشِّطْرَنْجُ فَهُوَ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثٰانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ الْغِنَاءَ، وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ عَنْ جَمِيعِ ذَلِكَ لَفِي شُغُلٍ، مَا لَهُ وَ لِلْمَلَاهِي؟ فَإِنَّ الْمَلَاهِيَ تُورِثُ قَسَاوَةَ الْقَلْبِ وَ تُورِثُ النِّفَاقَ. وَ أَمَّا ضَرْبُكَ بِالصَّوَالِجِ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ مَعَكَ يَرْكُضُ وَ الْمَلَائِكَةَ تَنْفِرُ عَنْكَ، وَ إِنْ أَصَابَكَ شَيْ‌ءٌ، لَمْ تُؤْجَرْ، وَ مَنْ عَثَرَ بِهِ دَابَّتُهُ فَمَاتَ، دَخَلَ النَّارَ. ترجمه مضمونی حدیث: من وقت‌گذرانی می‌کنم و عیاشی می‌کنم با طلب صید و همچنین ضرب صوالج، (صولجان یا چوگان، در آن زمان یک نوع بازی بوده است) و با بازی شطرنج هم خودم را سرگرم می‌کنم. حضرت (علیه السلام) در پاسخ فرمودند: گاهی کسی صید می‌کند برای اینکه شکم خود و شکم عیالاتش را سیر کند؛ این نوع صید کردن، اشکالی ندارد. خدای متعال صید را برای انسان آفریده است. اما یک وقت شکمش سیر است، جیبش هم پر از پول است، فقط برای تفریح و خوش گذرانی تفنگ را برمی‌دارد و می‌رود حیوانات را می‌کشد! این نوع صید اشکال دارد و آن کسی که چنین سفری می‌کند، از آن جایی که سفرش، سفر معصیت است، باید نمازش را تمام بخواند، روزه‌اش را هم باید بگیرد. سپس در مقام پاسخ به بازی با شطرنج می فرمایند: اما شطرنج همان چیزی است که خداوند متعال از آن و از قول زور، نهی کرده است و قول زور، غنا است. محل استدلال از این روایت، همان فقره ای است که می فرماید: «وَ أَمَّا الشِّطْرَنْجُ فَهُوَ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثٰانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ الْغِنَاء». آن چه که با کمترین توجهی در این فقره، به دست می آید، آن است که در این روایت نیز، حضرت (علیه السلام)، تصریح کردند به اینکه این قول زور، غناء است. بنابراین، به صورت صریح و روشن، دلالت بر حرمت غنا دارد و تقریب استدلال نیز همان توضیحی است که در روایت اول آمد؛ زیرا اگر چه ابتدای روایت، با روایات قبلی متفاوت است، ولی فقره محل استدلال، دقیقا همان عبارات قبلی آمده است. ادامه دارد... 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945