پیر گشتی آخرش پای علی، ماهِ علی
بی تو میمیرد علی ، برخیز همراه علی
#مظلوم_علی💔
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻شما چند روزِ دیگه از دنیا میرید؟
این داستان با همه چیزهایی که تا الان شنیدید، فرق میکنه!
+ دلم میخواد هر روز که بیدار میشم، اول این کلیپ رو ببینم و بعد روزم رو شروع کنم..❤️🍃
غزل مصیبت شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها
نیمه ی شب آمد و شد وقت غسل پیکرت
شانه اش خم شد از این بار مصیبت شوهرت
کرد آبم آب ،تاکه آب ریزم بر تنت
بر تنی که آب رفته ، دست و پای لاغرت
دستهایم بین گیسوی سفیدت گریه کرد
تازه فهمیدم که بر دیوار و در خورده سرت
کاش میشد تا دوباره رو بگیری از علی
تا نمیدیدم ورم بر چهره ی نیلوفرت
جای پنجه زیر چشمت بُرد تا اغما مرا
جای تاول ها بماند کُشت من را در برت
دنده هایت نا منظّم گشته، ای نفرین به میخ
حُفره ای انداخته بر تاروپود پرپرت
کاش سوسوی چراغ خانه هم خاموش بود
تا که خونابه نمیدیدم به جسم اطهرت
#فاطمیه
مجتبی صمدی شهاب
🖤#روضه_حضرت_زهرا_س_🖤
لحظه ای فکر بکن جای حسن هستی تو
مادرت را جلوی چشم تو سیلی بزنند
مادرت روی زمین ناله کند، گریه کند
و ارازل به تو و مادر تو خنده کنند
☘اللهّم عجل لولیک الفرج ☘
حسین گرایی
زبان حال حضرت زهرا(س)
خبرآمدکه دگربال وپری سوخته شد
وسط شعله آتش جگری سوخته شد
خبرآمدکه سری روی تنی افتاده
وای بین درودیوار بدنی افتاده
خبرآمدگل خون است روی پیرهنش
شاهداین ماجرا درکوچه هاشد حسنش
خبرآمدکه دگربال و پری سوخته شد
وسط,شعله ی آتش جگر ی سوخته شد
خبر آمدکه ز تب کردن و بیمار شدن
خسته شد فاطمه از این همه سربار شدن
خبرآمدکه تنی سوخت و تب دار شده
خسته ازخستگی و دست به دیوار شده
خبرآمدکه دگرشانه ز دستش افتاد
خبرآمدکه همه هست علی رفت به باد
خبرآمدکه دگر آب شده بال و تنش
مثل تصویر شده جمله تمام بدنش
کن حلالش به جزاین حرف نباشد "سخنش
باید آماده کند بهر تو تنها کفنیش
خبرآمدنیمه شب دفن شده یاس نبی
شده درخاک گل باغ پراحساس نبی
آرمین غلامی
.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#احراق_البیت
افتاده آتش در حرم ، وایمادرم وایمادرم
سوزد درِ بیتالکرم ، وایمادرم وایمادرم
تنها نه دربِ خانه سوخت ، شمع و گل و پروانه سوخت
مثلِ دلِ غمپرورم ، وایمادرم وایمادرم
بایک لگد هم در شکست ، هم پهلوی مادر شکست
هم کشته شد برادرم ، وایمادرم وایمادرم
افتاد مثل محتضر ، میگفت با سوز جگر
فضه بگو کو شوهرم ، وایمادرم وایمادرم
مادر به دنبال علی ، پشت سرش من با حسین
فریاد میزد خواهرم ، وایمادرم وایمادرم
با خود علی را برده بود ، قنفذ اگر آنجا نبود
از این حرامی نگذرم ، وایمادرم وایمادرم
با تازیانه با غلاف ، آنقدر زد بر مادرم
که بازویش کرده ورم ، وایمادرم وایمادرم
با کس نگفتم ای خدا ، من ماجرای کوچه را
آنجا چه آمد بر سرم ، وایمادرم وایمادرم
در کوچه شد مویم سفید ، دیدم که نامردی پلید
زد بی هوا بر مادرم ، وایمادرم وایمادرم
ای کاش قدّم میرسید ، تا می شدم آنجا سپر
بر مادرِ بی یاورم ، ، وایمادرم وایمادرم
یک ضربه زد نامردِ پست ، دو گوشوارش را شکست
در پیش چشمانِ ترم ، وایمادرم وایمادرم
سیلی اگر یک بار خورد ، یک ضربه از دیوار خورد
نقش زمین شد در برم ، وایمادرم وایمادرم
مادر دو چشمش تار شد ، کار حسن دشوار شد
چگونه مادر را برم ، وایمادرم وایمادرم
عبدالحسین میرزایی ✍
#هجوم_به_بیت_وحی
......................................................
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها #روضه بستر #حاج غلامرضا زاده 🎤
بسترت را جمع کن از خانه، بیماری بس است
زیر چشمت گود افتاده است، پس زاری بس است
از همان روزی که تو تب کرده ای تب کرده ام
خوب شو خوبم کنی سه ماه بیماری بس است
تو به فکر گریه ای من هم به فکر گریه ام
این تبسم کردن از روی ناچاری بس است
لاله، لاله، لاله، لاله، لاله، لاله .. تا به کی؟
جای خالی در لباست نیست گل کاری بس است
من مرتب میکنم این خانه ات را تو فقط
لحظه ای هم دست از دیوار برداری بس است
*برا بی بی بلند بلند گریه کنید .. آخه تو مدینه کسی براش گریه نمیکنه .. خدا میدونه وقتی مجلس بی بی رو پر رونق میگیرید دل بچه هاش شاد میشه .. خدا رو شکر بچه شیعه ها جای ما بلند بلند گریه میکنن .. آخه بچه هاش پیراهن های عربی رو به دهان گرفته بودن آروم آروم گریه میکردن .. نمیدونم مریض بدحال داشتی یا نه !!.. طولِ درمانش وقتی زیاد میشه هی نگران میشی .. اجازه بدید زبان حال بگم: زینب صدا میزد داداشم حسین، مادرمون چرا خوب نمیشه ..*
ایشکسته بال پس کی استراحت میکنی
هر زمان کهپا شدم دیدمتو بیداری، بس است
اینطرفداری از من کار دستت داده است
بعد ازاین کاری مکن دیگر طرفداری بس است
وقت کردی یک کفن هم بعد پیرهن بباف
زندگیکردن برای من بس است، آری بس است
باشد امشب میروم پیش خدا رو میزنم
بسترت را جمع کن از خانه بیماری بس است
شاعر : علی اکبر لطیفیان
چندین بار وقت ملاقات گرفتن شیخ عباس قمی میفرماید اومدن پیش امیرالمومنین(ع)، علی(ع) برو از فاطمه(س) اجازه بگیر ما لحظاتی در خدمتش باشیم، اومد پیش فاطمه(س) بی بی اینا اجازه میخوان نگاه کرد به مولا صدا زد علی(ع) جان خانه، خانۀ تو هست منم همسرتم .. اگه تو بخوای من حرفی ندارم .. این نامردا اومدن تو خانه هر کاری کردن دیدن بیبی روشو برمیگردونه و نگاه بهشون نمیکنه .. میخوام بگم نانجیبا اینجا اجازه گرفتن اما مدتی قبل .. بمیرم برا اون ساعتی که بدون اجازه وارد خانه شدن .. خانه رو به آتش کشیدن .. مادر ما امد پشت در خانه اما اون حرامی چنان با لگد به در زد .. یا زهرا ..