eitaa logo
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
1.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
130 فایل
📚دوره آموزش اساتید :مداحان مبلغان پيشرفت ، در راستای تمدن نوین اسلامی فرهنگ سازی زمینه ظهور ارائه سرفصل های اموزشی👇👇 *سبک زندگی اهلبیت (ع) *انسان شناسی *طرح اجرایی قرآن زنده است *مقتل شناسی *اصول و فنون *نواها ونغمه * فرزند آوری و فرزندپروری
مشاهده در ایتا
دانلود
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#زمینه #اربعین 🎤حاج محمود کریمی
رفتی ای مسافر بی من من کجا ها رفتم بی تو رفتی با اباالفضل و من با یتیما رفتم بی تو تنت روی خاکا جا موند و سرت روی نی همراهم بود صدای علی تو فریادم صدا مادرم آهم بود چهل روزه چهل ماهه چهل ساله دل زینب کنار تو تو گوداله لحظه لحظه بی تو درد عالم و تحمل کردم هر جایی که درموندم به مادرم توسل کردم غمی که من از اینجا بردم تو شام بلا سنگین تر شد رقیه یه شب تو ویرونه جلو چشمای من پرپر شد من و گریه من و زاری من و ناله دل زینب کنار تو تو گوداله توی کوچه ها تکرار اون همه کبودی بودم بی تو و اباالفضل بین اون همه یهودی بودم سرت رو نی و دستای من مثه حلقه انگشتر شد اومد از روی نی پایین اما تو تشت طلا زخمی تر شد جای زنجیر هنوز رو این پر و باله دل زینب کنار تو تو گوداله ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌مردم کوفه با امام حسین آزمایش نشدند، چون هنوز امام حسین به کوفه نرسیده بود و آنها هنوز حضرت را درک نکرده بودند. 🔶 بلکه آنها با نایب امام یعنی حضرت مسلم آزمایش شدند و چون در این آزمایش مردود شدند وقتی امام حسین رسید، مقابل او هم ایستادند. 🔷 ما در زمان غیبت با نایب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف امتحان می‌شویم و وقتی حضرت آمد دیگر وقت امتحان نیست، بلکه اگر در اطاعت از نایبش امتحان پس داده باشیم یار او خواهیم بود ان‌شاءالله. اما اگر نسبت به منویات نایبش کوتاهی کنیم در یاری از امام زمان هم کوتاهی خواهیم کرد. 🔶 لذا شهید سلیمانی فرمود: شرط عاقبت‌به‌خیری ارتباط دلی و قلبی و حقیقی با امام خامنه‌ای است. هر کس صدای نایب امام زمان را نشنود صدای امام زمان را نخواهد شنید.،،،جهاد تبیین، بصیرت افزایی ،امر به معروف ونهی از منکر واجب است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1. بار الها.mp3
4.27M
قسمت اول : ( علیه السلام ) بار الها ، مُرغِ جانها پَر کشیده بینِ سینه دیده گِریان ، سینه نالد از غریبی در مدینه در جنان غوغا به پا شد دیده گِریان ، مرتضی شد در غمِ فرزند و بابا فاطمه ، صاحب عزا شد فاطمه ، صاحب عزا شد ( واغریبا ، واغریبا ) تکرار کار زینب در غمِ تو ناله های آتشین شد این غریبی بس که جسمت لاله‌گون از تیرِ کین شد کاش جسمت را ز خانه با غم و آه شبانه سوی کوچه برده بودند همچو زهرا مخفیانه ( واغریبا ، واغریبا ) تکرار کی رود ، از خاطر تو یاد آن رُخسارِ نیلی مانده روی صورتِ تو همچو زهرا ، جای سیلی شب ، شبِ قدر تو باشد دیده بر قبر تو باشد قبر ویرانت جلوه ی صبر تو باشد ( واغریبا ، واغریبا ) تکرار
2. تا به چشمم.mp3
6.83M
قسمت دوم : ( علیه السلام ) تا به چشمم ، خاطراتم زنده شد جسمِ پُر زَهرم ، به غم آکنده شد دید ، دیده دیده های خویش را کرد امضا حکم مرگِ خویش را زنده شد فصلِ خزان باغ من تازه بود و تازه تر شد داغ من ؟ یاد کردم یاد یاس و غنچه را آن مصیبت هایِ بینِ کوچه را ... تا به کوچه خصم بر ما ره میگرفت از خُسوفِ ضرب سیلی مَه میگرفت تا توان رفت از دو پای مادرم من شدم آنجا عصای مادرم گویی از دست داده چشمان خود چون پی ام میگشت با دستان خود کوچه ای تنگ و دلی سنگ و صدای ضرب دست بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد ای که بر هر درد بی درمان دوایی یا حسن نازنینم ، یوسف اهل کسایی یا حسن عشق زهرا ، مَحرمِ آل عبایی یا حسن دلبر من ، معدنِ جود و سخایی یا حسن ( یا حسن ، مظلوم حسن مظلوم حسن ... ) تکرار من غلامِ مادرت زهرا و سرمَستم حسن با امیدی برسرِراه تو بنشستم حسن من دلم را با سرِ زلفت گِره بستم حسن گرچه ناقابل ولی با آبرو هستم حسن رونمایت میدهم ، جان گر بیایی یا حسن ای کریمِ اهلبیت و نوبهارِ فاطمه ای غریبِ شهر یثرب ای نگار فاطمه نورِ چشم مرتضی دار وندارِ فاطمه ای عصای دست مادر افتخار فاطمه انتظارت میکِشم چون باوفایی یا حسن گفت : هر وقت ، چشماش به اون نانجیب می افتاد « مُغیره ، قُنفذ » تا می اومدند حرف بزنند ، میگفت شما دیگه دهنتون رو ببندید ، من یادم نمیره توو کوچه خیلی مادرم رو کتک زدید ، با غلاف شمشیر به دستای مادرم زدید ، ...
3. امروز مدینه.mp3
10.24M
قسمت سوم : ( علیه السلام ) فاطمه جان بیا کنارمن بشین دل ندارم ببینم تورو چنین
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
قسمت سوم : #نوحه_امام_حسن_مجتبی ( علیه السلام ) #حاج_یونس_حبیبی فاطمه جان بیا کنارمن بشین دل ندارم ب
قسمت سوم : ( صلی الله علیه وآله ) امروز مدینه دو صحنه داشت ، یه صحنه کنار بسترِ آقا رسولَ الله ، بی بی فاطمه زهرا کنار بستر بابا نشسته ، بچه هاش هم کنارش نشستند ، دارند گریه ی مادر رو تماشا میکنند ، هی میگه وای بابا ... وای بابا ... این یه صحنه بود امروز مدینه ، اما یه صحنه ی دیگه هم کنار یک خواهر وبرادر ، یه برادری لب هاش خون آلوده ، طشت مقابلش ، پاره های جیگر ، وای حسنم ، وای حسنم ...اما « لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِالله » اینجا کنار طشت ، ابی عبدالله زینب رو دلداری داد ، اما روز عاشورا کنار بدن حسین ، انقدره زینب رو کتک زدند ، نازدانه ی ابی عبدالله صدا زد بابا پاشو ، عمه ام زینب رو دارند میزنند ... وای وای ... اجازه بدهید من این روضه رو از اول شروع کنم از زبان آقا رسولُ الله ... گفت : فاطمه جان بیا کنارمن بشین دل ندارم ببینم تورو چنین تو باید بعد بابا قوی باشی حامیِ رهبریِ علی باشی دشمنا منتظرِ فرصتی اند خیلی ها به کارشون ، مشتری اند کینه ها دیده میشه توو ایده شون عقده زنده میشه توو سینه شون از غروب عمر من شروع میشه از قلوب دشمنم ، طلوع میشه درب خونَتون رو آتیش میزنند انگاری به قلب من نیش میزنند ... اما ناراحت نباش ، فاطمه جون ، اینقده بهت بگم با این زبون فاطمه جان ، یه خورده جلوتر بیا ، یه وقت دیدند ، پشت گوش فاطمه یه حرفی زد ، فاطمه لبخند رو صورتش نمایان شد ، چی گفت ؟ زودتر از همه تو مهمونم میشی مهمون این دلِ پُر خونم میشی یه وقت دید بابا یه بُغچه ای رو باز کرده ، چندتا کفن نمایان شد ، بابا اینها چیه ؟ جبرئیل حق برام هدیه آورد ، اینطوری یکی یکی برام شمرد این کفن مال منه فاطمه جون بعد مرگم ، تو به حیدر برسون گرفتی چی گفتم ؟ یعنی بدن آقا رسول الله رو ، خود آقا علی غسل داده ، خود علی کفن کرد ، ... اما سخت نبود آقا جان برای امیرالمومنین ... این کفن مال خودت دختر من ( نَه نَه اینطوری بگیم :) این کفن مال خودت مادر من این کفن مال علی یاور من دخترم این کفن هم مال حسن ( تموم شد ... ) همین ها رو جبرئیل گفته به من ( من نگفته ، تو داری گریه میکنی ؟ حرف رو اینطوری زد ، یه نگاه سرد به صورت بابا کرد ، خشکش زد ، چی بگه ؟ ) گفت بابا ، این سخن آتیش به قلبم میزنه پس بابا حسین من ، بی کفنه ... ( یعنی اون روز کنار بستر آقا رسولَ الله ، روضه ابی عبدالله رو خوندند ، ... گفت آره دخترم ... گوش بده ... یه روز کربلا ، حسینم برای دین من ، کشته میشه ، بدن بی سرو عریانش بر زمین کربلا می ماند سه روز ، دل فاطمه سوخت ، بمیرم ، بمیرم ... بیخود نبود از روزی که وارد کربلا شدند ، دست و پاهاش می لرزید ، داداش جون بیا برگردیم ، اسم این سرزمین خیلی به گوشم آشناست ، مادرم خیلی از اینجا تعریف کرده ، تا روز عاشورا ، زینب همینطور به خودش می لرزید ، اما تا روز عاشورا اومد خداحافظیِ آخر رو بکنه ، گفت میرم دیگه برنمیگردم ، زینب غش کرد ...