بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_هشتم_محرم_حضرت_علی_اکبر_علیهالسلام
به زانو میرسم پیشت نفس دیگر نمیآید
خودت را بر عبایم ریز... از من بر نمیآید
تو را گُم کردهام ... این راه را ... حتی رکابم را
علی ، بابای تو بودن به من دیگر نمیآید
جوانم دست و پا میزد جوانهاشان مرا دیدند
چه کردند این مسلمانها که از کافر نمیآید
تو را روی عبایم با مصیبت جمع کردم ؛ وای
علیِاکبرم یارب به این اکبر نمیآید
سرِ انگشتهایم را فرو در حنجرت کردم
چرا این تیغِ مانده در گلویت در نمیآید
تو داری میدهی جان و تماشا میکنم ای وای
پدر هستم ولی کاری زِ دستم بر نمیآید
عزای بردن تو بود بابا هم اضافه شد
به خیمه بردنِ ماها به این خواهر نمیآید
همینکه کوچه وا کردند فهمیدم از این اوضاع
علیِ زندهای بیرون از آن معبر نمیآید
کمی از پارههایت گُم شده در وسعتِ صحرا
تو را پاشیده صد لشگر به یک لشگر نمیآید
اگر بیرون کشم این تیغ را میپاشی از هم آه
تنی که دوخته نیزه به یک پیکر نمیآید
از اینسو نیزه خوردی و از آنسو نیزه بیرون زد
از اینسو در نمیآید از آنسو در نمیآید
(حسن لطفی)
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
▪️#زمینه ▪️#شب_هشتم_محرم ۱۴۰۲
بمون بگم، واسه تو از داغ جوون بگم
از پیکر غرقِ به خون بگم، بمون بگم
علی چی شد؟ رفتی تا برگردی ولی نشد
دیدم که بین مقتلی چی شد
هلهله کردن، همه غوغا کردن
علیو آخر ارباً اربا کردن
پای عقیلهی بنی هاشم رو
به مجلس نی و شراب وا کردن
من آه کشیدم نمیدونی چی تو این راه کشیدم
چقدر نالهی اُماه کشیدم، من آه کشیدم
من بد شکستم،
تا بیام صد دفعه رو خاک نشستم
داره خون میچکه از روی دستم
من بد شکستم
نیزههای رو تنت دستامو برید
دستامو برید، دستامو برید
قاتلت روی سرم نعره میکشید
من دویدم، حرمله پشتم میدوید
پشتم میدوید، پشتم میدوید
پاشو داداش تورو به قرآن مجید
به همه رو زدم آخر، پاشو
دست به گیسو زدم آخر، پاشو
اومدم تا دم گودال، اما
دیدی زانو زدم آخر
جنگ و جدال شد
دیگه دیدن تو واسم خیال شد
تشنه بودی ولی ذبحت حلال شد
حرمت نذاشتن، لگدا واسه تو صورت نذاشتن
یه دقیقه تورو راحت نذاشتن
سنگایی که میزدن، خورده به سرم
دست من سپر شد و له شد سپرم
این بدن نداره غارت، پاشو
شمر نمیکشی خجالت، پاشو
مادرم اومده گودال، نامرد
بسه این همه جسارت
با یا رب یا رب کشتی مادرو
با مادر مادر کشتی خواهرو
با بیرحمی زد تیر آخرو، حسین جانم
آه ای مادر، من بمیرم
میکشی آه با فرود هر نیزه
من بمیرم، پشت هم زد
رو تنت با سرنیزه
ای حسین جان، ای حسین جان
ای حسین جانم جانم، ای حسین جان
دو خط احکام یادش بده، اسلام یادش بده
که بدونه تشنهلب سر نبره
منو عذاب میده، به من کباب میده
تورو صدا که میزنم، شمر جواب میده
نفسش باز بند اومده، ای زجر زجرش نده
بچه که بترسه، لکنت میگیره
بابامو بده
این سر که چوبش زدی شیشهی عمر منه
پاهاش ترک خورده، چوب فدک خورده
جلو چشای بچهها، خیلی کتک خورده
تنش سیاه، گریه به راه میده
مگه نشناختن تو رو
چشاتو وا کن از خیمه، به گودال اومده زینب
خمیدهتر، چقد مضطر، ولی حال اومده زینب
حسین جانم ...
یکی ته گودال، لباستو پرت کرد
شلوغیِ خیمه، حواستو پرت کرد
عذاب کردنت، منع آب کردنت
شبیه گندم ری آسیاب کردنت
تمومه حسین، رو به رومه حسین
زیر و رو شدی، پشت و رو شدی
چجوری با مادرت رو به رو شدی
بی هوا زدن، با عصا زدن
جلو خواهر تو با کف پا زدن
ای حسین من ...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
Untitled 6.mp3
15.19M
#رجز
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر ع
🎤#سید_رضا_نریمانی
▪️▪️▪️▪️▪️
مؤذن کربلا یوسف آل عبا
امیر و سرور دلیر و دلبر ستون لشکر حسین
خَلقاً و خُلقاً شِبهِ پیمبره علیِ اکبره حسین
شال خود را که بر کمر زد
سمت میدان عقاب پر زد
شیر صفدر علیِ اکبر
چنان که حیدر به درب خیبر زد
به قلب لشکر زد
تیغ ابروش شمشیره ذوالفقاره
مثل حیدر استاده کارزاره
کل میدون از قبل میمنه
تا بعد میسره با یک نگاش زیر و زِبَره
علی اکبر علی اکبر
****
علیٌ المرتضی شهنشه لافتی
امیر عالمه وصی خاتمه شفیع محشره علی
صاحب منبره یک تنه لشکره فاتح خیبره علی
در زمین محشری به پا شد
نوبت جنگ مرتضی شد
کل میدان شده هراسان
که شیر غُران ابوتراب
آمد چه با شتاب آمد
دست حیدر بازوی کردگاره
خشم حیدر پایان کارزاره
جنگ خندق واصل شد به دَرَک
عمر ابن عبدود حیدر وقتی که به معرکه زد
علی اکبر علی اکبر
****
صلابت مصطفی شجاعت مرتضی
نور وجودش بخشش و جودش رسیده از مجتبی
قدرت و عزمشه شیوه ی رزمشه شبیه خون خدا
با تَشَر سمت لشکر آمد
بانگ اَینَ المَفَر بر آمد
زد رجزخوان به قلب میدان
شبیه طوفان اَنَا ابنُ پیغمبر علیٌ الاکبر
لشکری رو کشته با یک اشاره
تا نقابو از چهره بر میداره
ضرب دستش مثل یه صاعقه
بر قلب دشمنه یک ضربه کافیه بزنه
علی اکبر علی اکبر
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#روضه #شب_هشتم_محرم_۱۴۰۲ #حاج_میثم_مطیعی
گفتم علی اکبرو/ دیدم جدا شدن حروف
روضه همین یه مصرعه/ فَقَطَّعوهُ بِالسُّیوف
اربا اربا
[با هر ضربه باباش میگفت آی پسرم ، با هر ضربه عمهاش میگفت ای وای برادرم...]
حسین تماشا میکنه
[باباهای که جوون از دست دادن میفهمن...]
حسین تماشا میکنه / زدن زمین امیدشو
داره میبینه روی خاک / اون قامت رشیدشو
اربا اربا
این همه شمشیر به تنش خوردن
چی به سر این بدن آوردن
[آی غیرتیا...]
اشک آقامونو درآوردن
حسین تنِ علی رو جمع کرده
قدش خمه چشاش پر از درده
حیرونه که چجوری برگرده
[آآآآآی ، بعضی از روضه خونا میگن اینجا زینب از خیمه ها بیرون دوید درسته ، اما میگن اومد به داد امام حسین رسید ، نه نه ، راوی میگه زینب از خیمه ها بیرون آمد ، وَ هیَ تُنَادِي وا أُخَيَّاهْ وَ ابْنَ أُخَيَّاهْ ، ای وای برادرم ای وای پسر برادرم ، وا ثَمَرَةَ فُؤادی ، ای میوهی دلم ، وَ جَاءَتْ حَتَّى أَكَبَّتْ عَلَيْهِ ، اومد روی بدن پاره پاره افتاد ، این آقا خودش داغ جوون دیده ، چکرد؟ ، فَأَخَذَ الْحُسَيْنُ ، زیر بازوهای خواهر رو گرفت ، فَرَدَّهَا إِلَى الْفُسْطَاطِ ، زینب رو روانهی خیمه ها کرد ، یه نگاه کرد دید توان نداره ، وَ أَقْبَلَ عَلی فِتیانِه ، برگشت سمت خیمه ها صدا زد يا فُتْيانَ بَنِي هاشِم إحْمِلُوا أَخاكُمْ ، جوانان بنی هاشم بیایید...
اینجا زینب از خیمه ها بیرون آمد راوی میگه من دیدم وَ هيَ تُنادي ، هی به سر میزد ، ساعتی نگذشت همون راوی میگه من میدیدم و مینوشتم ، یه اتفاقی گودی قتلگاه افتاد ، فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ دیدم زینب از خیمه ها بیرون آمد وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ ، میگه یادم نمیره زینب با یه قلب سوختهای با یه صدای محزون و خستهای شروع کرد ناله زدن ، فَأَبْكَتْ وَ اللَّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِيق ، دست از بدنش کشیدن همه ایستادن های های براش گریه کردن ، زینب چی گفت؟ ، میگه صدا زد وا مُحمدا، هذا حُسینٌ بِالعَرا مُقَطَّعُ الأعضاء وَ بَناتُک السَّوایا...
آی اونایی که جایی برا دردِ دل کردن پیدا نمیکنید، آی اونایی که درست تشخیص میدید ، میگید درد دارم غصه دارم دلم پره ، میرم به آقام میگم چرا به دیگران بگم...
یه جملهای خواهرش گفت ، یه جمله ای گفت عجیبه ، همینطور که نوحه گری میکرد، میخوند برای برادرش ، ناله میزد ، فرمود بِأَبِي الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى ، وقتی سره برادرمو بریدن دلش پُره غصه بود...
چی گفت امام حسین ، برگردیم کنار بدن علی...]
پاشو بیا با هم بریم خیمه...
[همه نوحه بخونن...]
پاشو بیا با هم بریم خیمه...
[حالا ما باید چی بگیم وقت این منظره رو تماشا میکنیم...]
سَیِّدَنَا الغَریب حسین جانم...
داری میبینی روبروت(۲)
میخوای بگی بابا ولی / بسته شده راه گلوت
بلند شو عزیزم(۲)
با گوشه عبا دارم/ خونو میگیرم از لبت
پاشو یه کاری کن علی/ رسیده عمه زینبت
بلند شو عزیزم(۲)
با یا علی بلند شو باباجون
به خیمهها از وسط میدون
هرجوری هس عمه رو برگردون
گریزِ روضه رفته اونجا که
میبینه زینب تن صد چاکِ
حسینو بی کفن روی خاک
سَیِّدَنَا الغَریب حسین جانم...
آآآآآی
شعیب و صالح و یحیی تو را گریسته اند(۲)
چقدر گریه کن کهنه کار داری تو
[به ما اجازه دادی این شبا بیاییم برات گریه کنیم ازت ممنونیم ، ما حالیمونه ما میفهمیم چقدر داری برامون آقایی میکنی وگرنه من کجا این روضه ها کجا؟ پناهم بده پناه عالمیان پناهم بده ، آقای من...]
تو همچو من سر کویت هزارها داری
ولی بدان که گدایت فقط تو را دارد
حسییییین...
@MAHMOUDKARIMMI_SHAB_08_MOHARRAM_1401_HEIAT_RAYATALABBAS_AUDIO_5.mp3
20.34M
#زمینه
#شب_هشتم_محرم
🎤#حاج_محمود_کریمی
#شب_هشتم_محرم_۱۴۰۱
#هیئت_رایة_العباس "ع"
سر ظهره؛ پاشو اذون بگو
اذون غروب عمر عمّههارو
بیا خورشید! رو خیمهها بتاب
نرو؛ یه نگاه کن، اشک دیدههارو
تو برگ اوّل پاییزی
که از اهل حرم میریزی
اذون بگو؛ اذون خزون خیمههارو
وای! حسرت به دل موندم عزیزم، برا صدات
وای! پلکی بزن یکبار دیگه برا بابات
همهی دشت مسحور عطر تو
رو دستام ،شکسته شیشهی گلابم
تکّهتکّه میافته روی خاک
کنارش میافته اشک مستجابم
فدای کاکل خونینت
نمیتونم بدم تسکینت
منو ببخش؛ نمونده برام یه قطره آبم
وای! حیف از تو و این رشحههای پیغمبری
وای! حیف از تو که تفسیر اللهاکبری
دست طوفان، گلبرگ لاله رو
روی داغی زمین، پراکنده
پاشو بابا که قاتلت داره
به حال منه شکسته میخنده
ذبیحمو ببین، ابراهیم
ببین که پای عهد ایستادیم
ببین چطور رو دستم داره چشاشو میبنده
وای! قربانی ما رو نگا کن ای جبرئیل
وای! هذا علی اوّل قتیل از نسل خلیل
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
Fadaeian_Shab08Moharam1402_02.mp3
11.68M
#روضه
#شب_هشتم_محرم_۱۴۰۲
#حاج_سید_رضا_نریمانی
شیشهی عُمرِ پدر خورد شدی در نَظَرَم
سَرِ پیری چه بلایی است که آمد به سَرَم
خواستم پَر بِکِشَم سمتِ تو خوردم زمین
طرزِ دَر هَم شُدنت چیده همه بال و پَرَم
لختهی خون خواهشاً از حَنجَرَش دست بِکِش
تا اگر شد فقط این بار بگوید پدرم
شِمر با هر وَلَدی گفتن من میخندد
وَلَدی، ای وَلَدی، ای وَلَدی، ای پسرم
تا به حالا نشده پیشِ پدر پا نَشَوی
حیف باشد دَمِ آخر نکنی مُفتَخَرَم
نیزه مِسمات شد و چنگ به پهلوی تو زد
داغِ زهرایی تو شعله زده بر جِگَرَم
تیغها از بدن ریخته پا بردارید
بگذارید که از معرکه او را...
اکبرم میشمارم همه اعضای تو را باز کم است
تکهای از تو کجا مانده خودم بیخبرم
****
به زانو میرِسَم پیشَت نفس بالا نمیآید
به زانو میرِسَم پیشَت نفس دیگر نمیآید
خودت را بَر عَبایَم ریز، از من برنمیآید
تو را گُم کردهام این راه را حتیٰ رِکابَم را
علی بابای تو بودن دیگر به من نمیآید
جوانم دست و پا میزد، جوانهاشان خندیدند
چه کردند این مسلمانها که از کافَر نمیآید
تو را روی عَبایَم با مُصیبَت جمع کردم
(وای علی اکبرم)۲، یارب به این اکبر نمیآید
سَرِ انگشتهایم را فرو دَر حنجرت کردم
چرا این تیغِ مانده در گلویَت دَر نمیآید
تو داری میدهی جان و تماشا میکنند
پدر هستم، ولی کاری زِدستم بَر نمیآید
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
4_5818869770484713128.mp3
7.09M
روضه حضرت علی اکبر
حجت الاسلام میرزا محمدی