مداحی_آنلاین_روضه_پیامبر_اکرم_محمود (1).mp3
6.8M
#روضه
#حضرت_رسول_ص
🎤حاج محمود کریمی
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#روضه #حضرت_رسول_ص 🎤حاج محمود کریمی
علی جان..علی جان..بیا عزیزم..کنار من بنشین.
با اشاره.آرام آرام..
لبهای پیغمبر تکان میخورد.
من میخوام روضه رو تجسم کنی.
لبهای پیغمبر تکان میخورد..امیرالمومنین گوش مبارک رو آوردن کنار لبهای رسول خدا...خانه آرام.
رسول خدا آرام آرام حرف میزد.علی شونه هاش تکون میخورد.
زیر لب علی فرمود.چشم..
شاید فرموده باشند..علیجان حق تورو میبرند.باید صبرکنی...پس گفته چشم..می ایستم..
اشک جاری شد.یه چندلحظه ای رسول خدا صحبت کرد باعلی..علی همینطوری.
غم فراق پیغمبر..اینی که فاطمه میخواد یتیم بشه.غم بچه هاش.غم این امت.دل تنگ خودش..همینجوری گریه میکرد..حالا این بارها میخواد بیاد روی دوش علی...
علی لنگر زمین و آسمونه..ولی هی میگه چشم.بالاخره دلش به درد میاد..
گوش کردو گوش کرد و گوش کرد...صدای پیغمبر آرام آرام یه صدای زمزمه می اومد.فاطمه داشت نگاه میکرد..دوباره علی فرمود چشم..
سر امیرالمومنین پایینه.اصلاً بالارو نگاه نمیکرد.چشم..
شاید رسول خدا فرموده باشند.علیجان...در خانه ات و آتش میزنن..
دوباره هنوز سرپایینه..دوباره علیجان....شروع کرد حرف زدن..اما ایندفعه آروم آروم رنگ صورت مولا تغییر کرد..برافروخته شد.صورت درهم رفت.رگ غضب شیرخدامتورم شد.دستاش و فشار میداد.سربالا آورد به فاطمه ش نگاه کرد.گف چشم.چشم.
شاید گفته باشند.علیجان فاطمه ت و میزنن.
چادرش آتش گرفت .چشم..
هی نگاه به فاطمه میکرد رسول خدا..همینطوری داره نگاه میکنه.گریه میکنه میگه چشم...شاید داره روضه میخونه برای علی..
اولین اجر رسالت زدن فاطمه بود
گشت از حق کُشیِ امت بیدادگرت
کشتن محسن مظلوم تو اجر دگرت
خوب از خجالت پیغمبر در اومدن..خوب الی المودت فی القربی رو رعایت کردن.
باسر انگشت خزان سخت ورق برگردید
غنچه و لاله ی خونین تو پرپر گردید
سومین اجر تو زخم سر حیدر گردید
به حسن از همه کس ظلم فزونتر گردید
بعدازآن زهر که بر نور دو عینت دادند
اجرها بود که امت به حسینت دادند
گرگ ها بر بدن یوسف تو چنگ زدند
بر رخ چرخ زخون دل او رنگ زدند
دست بگشود به پیشانی او سنگ زدند
تهمت کفر به آل تو به نیرنگ زدند
زین مصیبت همه دم سینه ی میثم سوزد
بلکه تا حشر دل آدم و عالم سوزد
رفقا.رسمه.به همه هم گفتن..کسی که از دنیا میخوادبره.حتی دکمه های پیراهنشم بازکنید.
از چندجهت میخوام وارد روضه بشم..شب رحلت پیغمبره..شاید سال بعد من از دنیا رفته باشم.عمر دست خداست..ایشالله برای امام حسین شهید بشیم.آرزومونه..خوش به حال اونکه برای حسین و برای ولیِّش به شهادت رسید.
آخرای ماه صفره.برای همه دعاکنید.
محتضر لحظات آخرش میگن حتی یه دونه پارچه هم روی سینه ش نباشه..عمر در نگاه محتضر طولانیه.در نگاه ما میگن دیدی در یه چشم به هم زدن از دنیارفت..
فَمَن یَمُت یَرَنی..علی فرمود..اگه قرار باشه کسی که از دنیا میره علی رو ببینه..اون یه لحظه براش زیاده.طولانیه.و همه حسرت خواهندخورد لحظه ی آخرعمرشون.که علی اینه و ما نشناختیم..
علی اینه و ما دنبال یه چیز دیگه رفتیم..حالا جای ما زیادم بد نیس.علی اینه و ماجدی نگرفتیم..فقط گفتیم علی و دنبال راهش نرفتیم.
اما بدا به حال اونایی که میگن.علی اینه و ماباهاش دشمنی کردیم...اونام که از دنیارفتن.لحظه های آخر گفتن.وای علی اینه و ما خونه ش و آتیش زدیم.
لحظه ی آخر عمر طولانیه..برا محتضر.
رسول خدا احترامش برای همه ی ملائکه فرض واجبه.به همه ی عالم واجبه..اما وقتی از دنیا میخواد بره.باید رعایت بشه.سبک بشه..سینه ی پیغمبره.
اینقدر مهمه.من جایی ام دیدم..ابی عبدالله...همینکه شیش ماهه تیرخورد.قنداق و پاره کرد..بچه دست و پابزنه.راحت باشه..
لحظه های آخره..حسن و میگیرن.حسین میره.اورو میگیرن زینب میره..حسنین خودشون و روی سینه ی رسول خدا انداختند.امام حسن صورت به صورت پیغمبر گذاشت.ابی عبدالله رو سینه ی پیغمبر.علی اومد اینارو برداره بانوازش..لحظه های آخر.پیغمبر با آرامش جان بده..اولی رو اومد برداره فرمود علیجان.رهاشون کن..حسین باید روسینه ام باشه..حسنم باشه..اینا باشن من راحت جان میدم..
یه بار علی اومد بچه هارو برداره نگذاشت رسول خدا..
۷۵ روز یا ۴۵ روز یا ۹۵ روز یه روایتیه..یکی از این روایات.شب بود.همین دوتا بچه دوباره رو سینه ی مادر افتادن..مادر بین کفن...علی برشون نداشت..
یه مرتبه یه هاتفی صدازد.علی چیکار داری میکنی.؟؟ بچه هارو بردار..عرش به هم ریخته از ناله..بچه هارو از روی سینه ی مادر بردار..عالم داره از مدار خارج میشه...
علی ...یتیمای فاطمه رو با احترام برداشت..
حسین..یتیمای حسن و با احترام برداشت..
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#روضه #حضرت_رسول_ص 🎤حاج محمود کریمی
یه جا سراغ دارم.بچه رو بدن پاره پاره و بی سر بابا افتاد..هزارو نهصدو پنجاه زخم..با تازیانه بلندش کردن..یا ابتا....اُنظُر الی عَمَّتی..
وای وای وای..بر گردیم مدینه.... هرجور میتونی امشب ناله بزن..ای جوون...
بچه هارو از روی سینه ی پیغمبر برداشت..رسول خدا نگذاشت.گف اینا باشن.من راحت جان میدم..این سنگینی حسین و حسنم لازمه..باید روسینه ی من باشن..
این یه سنگینی بود رو سینه ی رسول خدا...
من یه عبارت از مقتل....خانوم زینب اومدبالای گودال..والشِمرُ جالسُ علی صَدرِک..
حسییییین..حسییییین..
🍀
❣﷽❣
🌹#صلوات_امام_حسن ع
🌹#دوبیتی_امام_حسن ع
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
برصبر حسن و خوی احمد صلوات
براختر دوم امامت صلوات
خواهی که خداوندببخشد همه عصیان تورا
بفرست براین امام، بی حدّ صلوات
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
با نام حسن به قلبها گل بزنید
با یک صلوات تا بقیع پُل بزنید
فرمود که هر وقت گرفتار شدید
بر دامن ما دست توسل بزن
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
به حسن سبط مصطفی صلوات
به گل باغ مرتضی صلوات
به جگر گوش حبیبه ی حق
به گل روی مجتبی صلوات
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
بردستکریم وجان زهرا صلوات
برجود و سخای آل طاها صلوات
در ماه صیام جلوهگر شد رویش
بر ماه صیام و ماه بطحا صلوات
بر خلق حسن امام دوم صلوات
بر حُسن جمال حَسن و صورت نیکوش صلوات
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
میوه دل رسول خدا و علی و فاطمه حسن است
بر میوه دل رسول و عزیز عزیزان صلوات
هر کس به کسی نازد و غریبان مدینه به حسن
بر ناز غریبان مدینه پیشوای دوم صلوات
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
بیچاره دستے ڪه گداے مجتبـے نیسٺ
یا آن سرے ڪه خاڪ پاے مجتبـے نیسٺ
بر گریہ زهـرا قسم مدیون زهراسٺ
چشمے ڪه گریان عزاے مجتبـے نیسٺ
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
تنش را با دم تکبیر بردند
کنارش دست بر شمشیر بردند
ملائک پیکر پاک حسن را
به سوی فاطمه با تیر بردند
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
تمام تیرها بر پیکرش خورد
یکی از تیر ها بر حنجرش خورد
یکی برسینه و بازو و پهلو
تمامش را به عشق مادرش خورد
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
کشیدند از تن او تیرها را
کسی پوشید روی مجتبی را
شنیدم هاتفی از آسمان گفت
گرفته سهم خود از کربلا را
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
برای تو دلم دارد بهانه
گرفت از آه من آتش زبانه
به زیر لب حسین اینگونه می گفت
الهی دفن می گشتی شبانه
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
در جود و کرم دست خدا هست حسن
دست همه را وقت عطا بست حسن
نومید نگردد کسی از درگه او
زیرا که کریم اهل بیت است حسن
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
مائیم و کرامات خدا داد حسن
دست همه را وقت عطا بست حسن
دوریم گر زمدینه امروز ولی
ما را به مدینه میبرد یاد حسن
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
این گرامی پسر اول زهرا حسن است
دومین حجت و چهارم نفر از پنج تن است
اختر برج شرف مطلع الانوار جهان
آفتاب دل زهرا مَه هر انجمن است
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
تنگ است دلم میل رهایی دارد
با یاد حسن چه کربلایی دارد
تردید نکن تصورش هم زیباست
ایوان حسن عجب صفایی دارد
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
14000712-hoshyar-roze.mp3
5M
|⇦•اي ملائک سوي يثرب...
#روضه و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج حسین هوشیار
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
|⇦•اي ملائک سوي يثرب... #روضه و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج حسین هوشیار
.
#روضه_و_توسل_ویژه_شهادت_پبامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
مداح:#حاج حسین هوشیار
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
"یا اَبَاالقاسِم یا رَسوُلَ اللّه، یا مُحَمَّد بن عَبدِالله، یا اِمامَ الرَّحمَه، یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِه، یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا، یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه"
اي ملائک سوي يثرب همه پرواز کنيد
شمع سان، ناله و سوزِ جگر آغاز کنيد
همه با هم به سَما دستِ دعا باز کنيد
خون فشانيد ز چشم و به خدا راز کنيد
مُهرِ غم، نقش به بال و پرتان مي گردد
مرگ دورِ سَرِ پيغمبرتان مي گردد
پيک غم از حرمِ خواجه ي اَسرا آيد
خبر از فاجعه ي محشر کبري آيد
کاورانِ اَجل از جانبِ صحرا آيد
نگذاريد دَرِ خانه ي زهرا آيد
قاصد مرگ کجا، کعبه ي مقصود کجا
مَلَکُ الموت کجا، خانه ی معبود کجا
* مثل پروانه ای حضرت زهرا داره دورِ بابا میگرده، اشک میریزه، دستمالِ نمناکی روی پیشانی گذاشته، تبِ بدن رسول اکرم، تن فاطمه رو میلرزونه، ناگهان بی بی صدای در شنید، آمد پشت در حضرتِ فاطمه، در رو باز کرد، یه نفر دَمِ در ایستاده با ادب، اجازۀ ورود میخواد، شما کی هستید؟ گفته باشه: من سائلِ دَرِ این خانه هستم، گفت: برو ای سائل، برو حالِ پدرم خوب نیست، برو یه وقت دیگه ای بیا...*
اَجل اِستاده هراسان به دَرِ بيت رسول
پشت در لحظه به لحظه طلبد اذن دُخول
لرزد از زمزمه ي او دلِ زهراي بتول
فاطمه نزد پدر آمده محزون و ملول
*اومد پیش بابا، کی بود در میزد؟ پدر جان! گفت: من سائلم، میخوام شمارو ببینم، دوبار، سه بار تا حالا اومده، پیغمبر فرمود: فاطمه جان! نشناختیش؟...*
که اي پدر پيک عجيبي است تو را مي خواند
کيست کز هر نَفَنش قلب مرا لرزاند
گفت در پاسخِ زهرا پدر، اي پاک سرشت
دست تقدير براي تو غمي تازه سرشت
پدرت مي رود امروز به گلزار بهشت
آسمان کوهِ بلا را به سر دوش تو هِشت
فَلَک امروز پُر از ناله ي جبرائيل است
اين غريبي که بُوَد پشت در، عزرائيل است
* دخترم! این برادرم مَلَكُ الموتِ، از هر در خونه ای بخواد وارد بشه اجازه نمیگیره، اما چون تو جلوی در ایستادی، تا تو اجازه ندی وارد نمیشه...
یا رسوالله! نذاشتن آب کفنت خُشک بشه، کاش فقط اجازه نمیگرفتن، اومدن هیزم آوُردن، کاش فقط هیزم می آوُردن، آتیش زدن، با لگد در رو شکستن...
یارسول الله! بعد از رحلت شما...*
کار و بار دو جهان ریخت بهم غوغا شد
چشم زهرا و علی بعدِ شما دریا شد
رفتی و خنده به کاشانۀ تو گشت حرام
رخت مشکیِ یتیمی به تنِ زهرا شد
عهد و پیمان غدیرت به فراموشی رفت
حکم بر خانه نشینی علی امضا شد
بعدِ تو حُرمت کاشانۀ تو حفظ نشد
پای اولاد حرامی به حریمت وا شد
دخترت پشت در و آتش و دود و مسمار
خوب فرمان موَدت به خدا اجرا شد
*مگه آیۀ قرآن نیست که خداوند فرمود: ای پیغمبر! به این مردم بگو:"لا اَسئَلُکُم عَلَیه اَجرًا، اِلا مَوَدَةَ فى القُربیٰ"
بیست و سه سال زحمت چه زحمت ها کشید، دندونش رو شکستن، محاصره اش کردن، تحریمش کردن، شکمبه شتر روی سرش خالی کردن، زدنش، تبعیدش کردن، دلش رو شکستن، اما پیغمبرِ مهربانیِ، اهل گذشته، اهل ندید گرفتنِ، اما فرمود به امر خدا: هیچ مزدی از شما نمیخوام، فقط به من قول بدید با بچه هام مهربون باشید، با دخترم مهربون باشید، دلشون رو نشکنید...
یا رسول الله!....*
خبرِ پر زدن فاطمه، حیدر را کشت
چند باری به زمین خورد علی تا پا شد
روضه ها هست، بمانند، ولی عاشورا
تشنه لب شاهِ غریبی که تک و تنها شد
از بلندی فَرَس تا به زمین خورد شنید
صحبت از غارتِ معجر ز سَرِ زن ها شد
زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا
منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد
*مگه شما حسین رو بغل نمیکردی؟ مگه روی دوشِ جاش نبود؟ مگه رویِ سینۀ شما جاش نبود؟
وقتی پیغمبر داشت جون میداد، امام حسین سن و سالی نداشت، تو اون عالمِ بچگی خودش رو انداخت رو سینۀ پیغمبر اکرم، اهل خانه اومدن بردارن، آخه سینۀ محتضر رو باید سَبُک کنی، اما دیدن دست پیغمبر داره اشاره میکنه، دست نزنید، وقتی حسینم رویِ سینۀ منه من راحت جون میدم...
یه روز حسین رویِ سینۀ پیمبر، یه روزم رویِ خاکِ کربلا...ای حسین...*
زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا
منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد
داد زد زینب کبری: به روی سینه نرو
گوش قاتل نشنید و قد مادر تا شد
سر او تا که جدا شد زره اش را بُردند
زره اش هیچ، سرِ پیرهنش دعوا شد
#شاعر محمد جواد شیرازی
#رحلت_رسول_اکرم #رسول_الله
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#حاج_حسین_هوشیار
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
98ac8a2e-221d-4e11-93c6-a9790c9b84a4.mp3
8.64M
#واحد
#امام_حسن_ع
🎤کربلایی نریمان پناهی
ای وای پر میزنم از این مدینه
میکشم آه از عمق سینه
بعد یه عمری اشک و ناله
راحت میشم از بغض و کینه
حسن حسن حسن جان
****
ای وای بال و پرم داره میسوزه
چشم ترم داره میسوزه
زهر جفا دلم رو خون کرد
این جگرم داره میسوزه
حسن حسن حسن جان
****
ای وای داره میخنده همسر من
آتیش گرفت بال و پر من
یکی خبر کنه تا زینب
بیاد به بالای سر من
حسن حسن حسن جان
****
ای وای خیری ندیدم از زمونه
قدم ز بار غم کمونه
به یاد غصه های مادر
چشمای من یه کاسه خونِ
حسن حسن حسن جان
****
ای وای یادم نمیره که چه ها شد
در حق ما خیلی جفا شد
جلو چشامه لحظه ای که
مادر اسیر شعله ها شد
حسن حسن حسن جان
****
ای وای گل کبود و پرپرم سوخت
نیومده برادرم سوخت
با لگد یه مرد جنگی
در بین شعله مادرم سوخت
حسن حسن حسن جان
****
ای وای غرور بابامو شکستن
نخل امیدمو شکستن
خدا برا کسی نیاره
پهلوی مادرو شکستن
حسن حسن حسن جان
****
ای وای این لحظه ها به شور و شینم
میباره اشکام از دو عینم
دلواپس و دل بی قرارم
برای زینب و حسینم
حسینی حسین عزیز زهرا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
4_5922570372867163149.mp3
3.57M
🏴#شهادت_امام_حسن_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :مرحوم شیخ احمد کافی
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
🏴#شهادت_امام_حسن_علیه_السلام 🏴#روضه 🎤مداح :مرحوم شیخ احمد کافی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
امشب دلم می خواهد همه شما را در خانه امام حسن مجتبی(ع) پسر بزرگ زهرا(س) ببرم.
امام دوم و سبط رسول و پور بتول
که ذولجلال بنامید از ازل حسنش
چه حرفها که شنید از زبان دشمن و دوست
که بود سخت تر از زخم نیزه بر بدنش
عقیده من این است هر کس که می خواهد روضه امام حسن(ع) بخواند،باید در ماه رمضان بخواند. چرا؟ چون امام حسن(ع) روزه بود. بارها مرتبه امام حسن(ع) را زهر دادند. هر دفعه می آمد به حرم پیغمبر(ص) متوسل می شد و خدا شفایش می داد. معاویه به تنگ آمد.به پادشاه روم نوشت: من یک دشمن سرسخت دارم. چند مرتبه تا حالا زهرش دادم،ولی کارگر نشده،می خواهم او را از پا در بیاورم. یک زهری برایم آماده کن تا از زندگی قطع امید کند و کشته شود. پادشاه روم زهری آماده کرد. و برای معاویه فرستاد. و پیغام داد: مبادا!این زهر را به یک خدا پرست و مومن و مسلمانی بدهی. معاویه با چند واسطه با زن امام حسن (ع) جعده تماس گرفت و این زن خبیثه و ملعونه را فریب داد. معاویه صد هزار درهم پول برای جعده فرستاد و پیغام داد: فقط این زهر را به شوهرت بده تا بخورد.ممکن است به من بگویی پول به من دادی اما شوهرم را از من گرفتی چه کنم؟ تو شوهرت را بکش من تو را برای پسرم،یزید می گیرم. این زن فریب خورد.آی بمیرم، امام حسن (ع) روزه بود. هوا بسیار گرم بود. این زن نا نجیب یک ظرف شیر مخلوط با عسل که در آن زهر ریخته بود برای آقا آورد. آقا تشنه اش بود،تا این شربت از گلوی آقا پایین رفت اثر زهر را احساس کرد. شاید داد زده و ناله می کرده است: آه جگرم!آه جگرم!
شماها بیشترتان زن دارید. می دانید چه می گویم. هر مردی در زندگی هر دردی داشته باشد اول به زنش می گوید. آی بمیرم برایت امام حسن!که در خانه ات هم غریب بودی،زنت دشمنت بود. تا آب از گلویش پایین رفت عوض اینکه زنش جعده را صدا بزند صدا زد: کنیزها!بروید زینیم بگویید بیایید، خواهرم بیاید،این بلاکش دوران باید. بی بی را خبر کردند، آمد. صدا زد: حسنم! داداش چه شده؟ صدا زد: خواهرم!حالم منقلب است. برو زود حسینم راخبر کن بیاید. نمی دانم رفقا! هیچ وقت مریض شده اید تا ببینید خواهرتانچه می کند؟ آی آنهایی که خواهر دارید تا زنده است قدرش را بدانید.خواهر خوب نعمتی است. وقتی آدم مریض می شود خواهر می آید،جلوی چشم آدم چیزی نمی گوید، اما می رود در صحن حیاط هی پشت دستش می زند و می گوید: نمی دانم داداشم چه شده است. بروید زودتر طبیب بیاورید برادم ناراحت است. امشب چراغها را خاموش کنید. چرا؟ چون کنارقبر امام حسن(ع) تاریک است همه کنار بستر امام حسن (ع) آمدند. صدا زد: برادرم! چه شده داداش؟ فرمود: حسینم! هر چه به سرم آمد از همین کوزه بود. برادرم!به خدا قسم اگر بخواهم بگویم،چه کسی زهرم داد می توانم بگویم،اما رسوایش نمی کنم. چقدر این بچه های فاطمه(ع) آقا هستند. صدا زد : حسینم ! دلم می خواهد مرا به سوی قبر جدم پیغمبر (ص) ببری تا با او تجدید عهد کنم. آنگاه مرا به جانب قبر مادرم فاطمه(س) برگردان. سپس مرا به بقیع ببر و در آنجا دفن کن. راضی نیستم به اندازه یک حجامتی خونریزی شود. یک وقت سرش را بلند کرد حالش منقلب شد صدا زد: زینبم!برو برایم یک تشت بیار!آی غریب آقا! رفتند یک تشت آوردند. آقا سرش را میان تشت کرد،همه نگاه می کنند یک وقت پاره های جگرش را میان تشت دیدند. جنازه امام حسن(ع) را به طرف حرم پیغمبر(ص) آوردند. یک وقت عایشه دختر ابی بکرسوار بر استر آمد و جلوی جنازه را گرفت. گفت: نمی گذارم جنازه حسن را کنار قبر شوهرم،پیغمبر دفن کنید. گفت: پیغمبر(ص) شوهر من است،پیغمبر(ص) را در خانه اش دفن کردید و خانه پیغمبر(ص) مال من است. ابن عباس جلو آمد،صدا زد: آی عایشه!پیغمبر(ص) نُه تا زن داشت،این خانه را اگر هشت قسمت کنند یک قسمت آن خانه سهم نه زن می شود. چطور نمی گذاری؟ یک روز سوار شتر می شوی جنگ جمل را راه می اندازی و به جنگ علی (ع) می آیی. یک روز سوار قاطر می شوی جلوی جنازه حسن (ع) ا می گیری.اگر تو زنده بمانی سوار فیل هم می شوی.جنازه آقا را به سمت قبرستان بقیع حرکت دادند. آی بمیرم جنازه امام حسن (ع) را تیر باران کردند. « اللهم صل علی محمد و آل محمد بحق الحسن المجتبی و أخیه الحسین سید الشهداء یا الله
#مرحوم_کافی
مرغ پریده دلم خدا خدا خدا کند
گرد مدینه گردد و تو را تو را صدا کند
بلکه خدا برای تو مرا مرا فدا کند
تیغ فلک هزار بار اگر سرم جدا کند
نمی شوم نمی شوم از تو دمی جدا حسن
کریم ال فاطمه امام مجتبی حسن
****
ای به سرشک فاطمه شسته شده مزار تو
مهدی صاحب الزمان زائر بی قرار تو
بهشت قرب اولیا هماره در جوار تو
از تو کسی غریب تر نبوده در دیار تو
ستم کشیده روز و شب ز غیر و اشنا حسن
کریم ال فاطمه امام مجتبی حسن
****
ای که به شانه رضا کوه بلا کشیده ای
بیشتر از ستارگان زخم زبان شنیده ای
زخم زخم دل همین لحظه به لحظه دیده ای
با همه اشنا ولی از همه دل بریده ای
هر کسی از شرار ای سوخت دل تو را حسن
کریم ال فاطمه امام مجتبی حسن
****
ای دل دل شکستگان عاشق و مبتلای تو
روح گرفته ابرو از نفس صفای تو
نغمه عشق عاشقان زمزمه ولای تو
بود و نبود عالمی در نعم از ولای تو
ای حرم غریب تو کعبه قلب ما حسن
کریم ال فاطمه امام مجتبی حسن
****
روز ازل سرشته شد با غم عشق تو گلم
بقیع بی چراغ تو چراغ روشن دلم
نقل حدیث عشق تو نقل مدام محفلم
کرامتی که بنده ام عنایتی که سائلم
مرا مران مرا مران از در خویش یا حسن
کریم ال فاطمه امام مجتبی حسن