✍
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
این قد خم ایستادن در بدن را سخت کرد
این تن زخمی به خانه کار من را سخت کر
کارهایی مانده باید آب و جارویی کنم
بازوی بِشکسته ام جارو زدن را سخت کرد
دست من از کار افتاده ببخش ای دخترم
گیسوان درهمت شانه زدن را سخت کرد
نه فقط از، زینبم، از فضه هم شرمنده ام
زخم های بسترم درمان من را سخت کرد
*حالا میخواییم ببینیم وضع فاطمه چگونه بوده..*
زخمپهلو، زخم بازو، زخم سینه زخم سر
بعد از این پهلو به آن پهلو شدن را سخت کرد
*امام زمان ببخشین از این دوسه بیت شعر..*
عُفله ی مسمار جای خود شکافِ پهلویم
وقت خونریزی یقین غسل وکفن را سخت کرد
از نحیفی در میان قاب چشمان علی
دیدن عکس جمال خویشتن را سخت کرد
*خانمی که یه روز به اندازه ی یه هفته رشد میکرد، یه هفته به اندازه یه ماه،روایته یه ماه به اندازه ی یکسال.. حالا اونقدر لاغر شده که وقتی میخواست میان قبر بگذاردش علی زیر بغلش، زد..هیچکسم نبود علی روکمک کنه انقدر مظلوم عالم گریه کرد.*
از، نحیفی درمیان قاب چشمان علی
دیدن عکس،جمال خویشتن راسخت کرد
گفتگوی، لکنت آمیزم علی را میکشد
در جوانی، پیری امکان سخن را سخت کرد
هرچه مولا التماسم کرد این پوشیه چیست
راز سیلی با علی، حرفی بزن را سخت کرد
از همان روزی که افتادم به کوچه برزمین
احتیاجم به عصا کار حسن را سخت کرد
یک دوروزی صبر کن ،دارم ز دنیا میروم
ای مدینه داغ پیغمبر به همراه سخت کرد
* به فضه فرمود تنهام بگذار من میان حجره ساعتی میخوابم،بعد بیا منو صدا بزن اگه جواب نیومد و نشنیدی برو زود علی رو خبر کن. درِ حجره رو بستن ساعتی گذشت، اومدن دیدن صورت رو به قبله، پارچه ای رو خودش کشیده این دستش رو زیر صورتش قرار داده..اومدم بالا سرش پارچه رو از،رو صورتش کنار زدم گفتم: "یا بنت رسول الله، یا بنت خیرالبشر،یا ام الحسنین"،شور دلم زیاد شد دقت کردم دیدم دیگه نفس نمیکشه دوان دوان اومدم برم مسجد دیدم بچه هاش وارد شدن از هولم دست وپامو گم کرده بودم گفتم بچه ها بیایین براتون غذا بیارم،گفتن چه وقت غذا آوردن مادرمون کجاست؟ دیگه به من حرفی نزدن اومدن میان حجره دیدم حسن صورت رو صورت مادرش گذاشت دیدمحسین صورت کف پای مادرش گذاشت هرچی صدا میزننن
گفتن آقازاده ها پاشید باباتون رو خبر کنید
رفتن مسجدو اون وضع امیرالمومنین بماند
بالا سر فاطمه اومد به اسم های مختلف صداش کرد دید جواب نمیده.یوقت صدا زدفاطمه جان کی بوده علی صدات بزنه جواب ندی من علی ام..اشک علی رو صورت فاطمه روح به بدنش برگشت چشماش رو باز کرد "هذا فِراقُ بِینی وبینک.."بچه ها رو از رو بدن بلند کرد.با احترام علی بچه هاش رو بلند کرد،اصلا یه داد نزد"صلی الله علیک یا اباعبدالله."این بچه ها وقتی دیدن عمه خودش رو رو بدن بی سر انداخت اونام شروع کردن با عمه گریه کردن گفتن حالا ی عده میان میگن خانم تسلیت پاشو اما راوی میگه اعراب بی تربیت اعراب بادیه نشین با دادوهوار و با فحاشی اونقدر زینب و زدن صدای بچه هاش بلند شد.."اَبتا اُنظُر الی عَمَتی المَظلومَه"..*
✍
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
از آن روزی که سامان داد هستی،کل دنیا را
کسی نشناخت زهرا را، سلام الله علیها را
سلام الله علیها کیست این خورشید بی پایان
که روشن کرده از خاک قدومش چشم دنیا را
سلام الله علیها، از صلاة او، چه میدانی که خسته کرده تسبیحات او پشتِ مصلی را
*جانِ عالم به فدات بیبی جانم، فدای شما و به محراب ایستادن شما و نماز خوندن شما،شنیدید به وقت نماز،خداوند همه بالاییها رو صدا میزد:"یا ملائکتی! اُنظُروا اِلی اَمَتی فاطمَه " بیاید نگاه کنید چه جوری بدنش میلرزه؛ بیاید نگاه کنید نماز فاطمه ی منو...*
سلام الله علیها ازصلاة او چه میدانی
که خسته کرده تسبیحات او پشتِ مصلی را
*تسبیحاتی که امروز، عزیزانش فرمودند:
یه دو رکعت نماز با تسبیحات مادرم فاطمه سلام الله علیها از هزار رکعت پیش من عزیزتره. فرمودند: شامل حال کیه این ذکرکثیر ویژهای که خداوند در قرآن اشاره کرده؛ کیه این ذاکرش؟ یکی از مصادیقش، بارزترینش، روشن ترینش، مهمترینش، کسی که بعد از نماز تسبیحات حضرت زهرا بگه..که مثل همین روزهای گذشته با همه بیرمقی خمیده میومد احد کنار قبر حمزه سیدالشهدا مینشست گریه میکرد، زار میزد، درد دل میکرد،با عموجانش حمزه حرف می زد. معروفه که از همون خاک اولین تسبیح تربت شاید توسط بیبی ساخته شد ،از قبر عمو جانش حمزه خاک برداشت و گل درست کرد و گلوله درست کرد و به عدد تسبیحی که میخواست خانم تسبیح ساخت. کنار قبر عمو جانش حمزه درد دل میکرد.. گفت : که ای عموی راز نگهدار من،حمزه دلاور پهلوون، یادته کسی جرات نمیکرد به عزیز برادرت چپ نگاه کنه، به بابام رسول خدا ،تا تو بودی...*
ای عموی راز نگهدار من
گوش کنی اینک تو به اسرار من
عمو جان! حق مرا از نظر انداختن
اهل مدینه به سرم تاختن
*ریختن خونمون؛ عموی دلاورم کجا بودی که بین در و دیوارفضه را صدا زدم.. شام غریبان مادره امشب؛ چه گذشته نمیدونم...الهی برات بمیرم... الهی برات بمیرم...رحمت خدا به اشکاتون ؛خدا این اشکا رو ازتون نگیره ؛خدا گریه به سوز و گدازه بیبی رو از هیچ کی نگیره؛ هرکی داره براش زیاد کنه؛ به قرآن! گنجه رفقا؛ نمیدونیم این روضهها چیه؟ کمش، زیادش، کوچیکش، بزرگش،به قرآن اینا حساب کتاب ماست... روضه، روضه است. محل رفت و آمد بالاییاست... الان چشم دلت باز باشه ازدحام رفت و آمد بالاییا ،صدای شه پر بالاییا میاد..غریبانه به اسما فرمود:بیا کمکم کن.به آقا فرموده بود: راضی نیستم اونایی که اذیتم کردن...اونایی که حق تو رو گرفتن... آقا جان هیچ کی نباشه...همه چی مخفی باشه...*
#حضرت_زهرا (س)
✍
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
بچهها نشستن... توی عالم مادری تر از بچههای بیبی مگه هست؟! اول و آخر عاطفه و احساسن. بچهها نشستن... بدنی که ازش هیچی نمونده، که آب شده؛ بابا قراره غسل بده.بیبی فرموده بود:علی جان! از زیر پیرهن غسلم بده... اسما آب میریخت، مولا غسل میداد...اشکای مبارکش میریخت... یک دفعه بین غسل دادن حالش عوض شد ...خودشو کنار کشید؛هی سرشو به دیوار میزنه علی، فریاد میزنه، مظهر صبر خدا به هم ریخته؛ بلند بلند گریه میکنه... وای زهرااااااام واااااای... آقاجان چی شد؟! چه اتفاقی افتاد؟! حق با شماست...فقدان فاطمه حق باشماست.. اما ندیده بودم اینجوری... چی شد آقام؟! فرمود:اسما رها کن علی رو... اسما بیا نگاه کن هنوز بازوش ورم داره... اسما بیا ببین چکار کردن با فاطمه...اسما بیا ببین چه جوری زدنش ... هرجوری بود کارو تمامکرد*
بریز آب روان اسما
به جسم اطهر زهرا
ولی آهسته آهسته
همه خواب و علی بیدار
نهاده سر روی دیوار
کشد آه از دل خونبار
ولی آهسته آهسته...
*شده تا حالا مجبور باشی آروم گریه کنی؟! نه! نه ! همچین شرایطی برای ما به وجود نیومده؛ تمام حواس علی، به اطرافه کسی متوجه نشه؛ گاهی شاید،دست می گیره به دهن، اسماء...!*
ببین بشکسته پهلویم
سیه گردیده بازویم
خودش همه کار رو باید انجام بده؛ برای همه هستیش ،برای همه زندگیش... هرجوری بود تموم شد.بندای کفن رو بست ؛چشمش به بچههاش افتاد، دارن دق میکنن...حسن جان! حسین جان! دخترم! بچهها ! پاشین قربونتون برم ؛ بیاید یکبار دیگه مادر رو ببینید؛ بچهها پریدن از جا؛خودشون رو انداختن از دو طرف؛ آقاجون ابی عبدالله، امام حسن ،از دو طرف اومدن خودشون رو سینه مادر قرار دادن، امیرالمومنین داره با اشک نگاه میکنه منظره رو ؛ خودِ مولا میگه :یه دفعه دیدم بنده ها خود به خود باز شد، گرههای بند کفن وا شد، دستای مادر اومد بیرون، یکی گردن حسنش یکی گردن حسینش... مولا فرمود: صدایی از بالا شنیدم: آقا! بچهها رو جدا کن... بالا به هم ریخته بالاییا تاب نیاوردن ،بیتاب شده خلقت بردار بچهها رو...امروز من تعریف میکنم همه به هم میریزن؛ یه روز دق کنیم جا داره؛ اما بالاییا! اتفاق خاصی اینجا برای بچهها نمیافته، باباشون اسدالله ،مثل شیر هست ،تازه تو خونه هست، دشمنی نیست ،هتاکی نیست، حرامی نیست ،جمع خانوادگی ان ،با مادر دارن وداع میکنن،شما میگید ما به هم ریختیم... آی بالاییا ! من بچههایی رو میشناسم رو بدن بی سر باباشون افتاده بودن... اونجا چه دلی داشتید وقتی یه عده با تازیانه ریختن.....*
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#روضه #شهادت_حضرت_زهرا_س #گریز_روضه_حضرت_رقیه_س 🎤سید مجید بنی فاطمه
وداع حسنین علیهما السلام با بدن مادر سلام الله علیها
امیر المومنین علیه السلام فرمود : به خدا قسم مشغول کار فاطمه سلام الله علیها شدم و او را در لباسش غسل دادم و لباسش را خارج نساختم پس بخدا قسم او مبارکه و پاک کننده و پاکیزه بود سپس او را با زیادی حنوط رسول خدا صلی الله علیه و آله حنوط نمودم و او را کفن نمودم و در چند کفن قرار دادم آنگاه زمانیکه خواستم سر کفن آخر را ببندم صدا زدم ای زینب ای سکینه ای فضه ای حسن ای حسین (علیهم السلام) پیش بیایید و از مادر خود توشه بردارید (یعنی برای آخرین بار با او وداع کنید و زیارتش نمایید) و این زمان جدائی است و دیدار بعدی در بهشت خواهد بود
پس حسن و حسین (علیهما السلام) پیش آمدند و ندا می کردند که وا حسرتا (سوز درون ما) هر گز از فقدان جدمان محمد مصطفی و مادرمان فاطمه زهرا (سلام الله علیهما) خاموش نمی شود ، ای مادر حسن و ای مادر حسین وقتی جد ما محمد مصطفی را ملاقات نمودی سلام ما را به او برسان و به او بگو : ما بعد تو در این دنیا یتیم ماندیم
آنگاه حضرت فرمود :
إنی أشهد الله أنها قد حنت وأنت ومدت یدیها و ضمتهما إلى صدرها ملیا
خدا را شاهد می گیرم که فاطمه آهی کشید و ناله ای کرد و دستان خویش را باز نمود و آن دو را به آرامی به سینه چسبانید که در این هنگام منادی ای از آسمان ندا داد که
یا أبا الحسن ارفعهما عنها فلقد أبكیا والله ملائكة السماوات فقد اشتاق الحبیب إلى المحبوب
ای ابا الحسن آن دو را بردار از روی (بدن) فاطمه بتحقیق که آن دو ، ملائکه آسمانها را به گریه آوردند که حبیب مشتاق (ملاقات) محبوب خویش است
پس آن دو را از روی سینه فاطمه (سلام الله علیها) برداشتم و شروع به گره زدن ردای کفن نمودم که این ابیات را می سرودم :
جدایی تو بزرگترین چیزها در نزد منست
و از دست دادن تو ای فاطمه بزرگترین داغها و مصیبات است
بزودی از حسرت می گریم و طولانی نوحه می کنم
بر دوستی که که از دست رفت و بهترین راه را برای مرگ پیمود
ای چشم نیکی کن و کمکم نما
پس اندوه من همیشگی است و برای دوستم می گریم
آنگاه فاطمه را روی دستم حمل کردم و رو بسوی قبر پدرش بردم
در این هنگام امیر المومنین (علیه السلام) ندا کرد :
السلام علیك یا رسول الله السلام علیك یا حبیب الله ، السلام علیك یا نور الله ، السلام علیك یا صفوة الله
درود بر تو ای رسول خدا ، درود بر تو ای حبیب خدا ، درود بر تو ای نور خدا ، درود بر تو ای برگزیده خدا
منّی السلام علیك والتحیة واصلة منّی إلیك ولدیك ، ومن ابنتك النازلة علیك بفنائك وإن الودیعة قد استردت ، والرهینة قد أخذت ، فوا حزناه على الرسول ، ثم من بعده على البتول ،
از من به تو سلام و تحیت که به تو برسد و در نزد تو باشد و از جانب دخترت که نازل شده بر تو در آستانت ، بدرستی که امانت را و آنچه بعنوان گرو گرفته بودم برگرداندم و وای از اندوهی که به خاطر رسول (صلی الله علیه و آله) است و بعد از آن از بتول
ولقد اسودت علی الغبراء ، وبعُدَت عنی الخضراء ، فوا حزناه ثم وا أسفاه
آسمان برایم تاریک گردیده ، و خوشی و خرمی از من دور گشته ، پس وای از اندوه و باز هم وای و تاسف
آدرس
بحار الانوار ج43 ص 180
منهاج البرائه فی شرح نهج البلاغه ج 13 ص 28
اللمعه البیضاء ص 860
زندگانی حضرت زهرا س ترجمه جلد 43 بحار ص 604
ریاض الابرار فی مناقب ائمه الاطهار ج1 ص 63
عوالم العلوم ج11 ص 1071
2440401.mp3
21.15M
#زمینه #احساسی
#حضرت_زهرا_س
➖➖➖➖➖➖➖➖
اشکم دونه دونه میریزه رو گونه
دنیا اینجور حیدر نمی مونه
دفنم کن شبونه میرم غریبونه
دنیا اینجور حیدر نمی مونه
حلالم کن که من رفتم
حلالم کن که من خستم
حلالم کن که زحمت شد
خون تازه روی دستم
حلالم کن دارم میرم
حلالم کن که دلگیرم
حلالم کن جلو چشمِ
تو دست به پهلومیگیرم
حلالم کن که هرشب با
صدا سرفم نخوابیدی
حلالم کن علی جانم
اگه از من بدی دیدی
🥀 وااا یازهرا وااا یازهرا
دل در اضطرابه آرزوم سرابه
کاش می دیدم محسن
تو گهواره الان خوابه
مادرجان کجایی
عشقم بود خدایی
لالایی می خوندم واسه
بچه ام تو تنهایی
لالا لالا گل گندم …
بخواب از دست این مردم
بخواب تو اون شلوغی ها
صدای تو دیگه شد گم
لالا لالا گل پونه …
دیگه رفتی از این خونه
اره حسرت به دل موندم
نکردم موهاتو شونه
تمام دلخوشی مادرا
به بودن بچه ست
لباسی که برات دوختم
هنوز مادر توی بغچه ست
🥀 وااا یازهرا وااا یازهرا
میرم اما بی تاب
بچه هامو دریاب
بزار بالا سرحسین
تنهایه کاسه آب
لب تشنه نمونه
بچه ام نمیتونه
روزی رو می بینم تنش رو
خاک چه بی جونه
پر از زخم و پر از درده
تنش بی جونِ و سرده
خدایا چی میبینم من
سرش رو کی جدا کرده
لباسش رو کجا بردند
کجا بردند کی آوردند
دیدم انگشت با انگشتر
بریدن و یه جا بردند
بمیرم من برا زینب
دارن میرن برا غارت
دیگه رخت عزا تن کن
میری مادر به اسارت
🥀وااا ثارالله وااا ثارالله
#التماس_دعای_فرج
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
Shab3Fatemieh1-1403[05].mp3
14.88M
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#سبک_زمینه
🎤مداح :سید مهدی حسینی ۱۴۰۳
الهی کسیو طبیب جوابش نکنه
الهی مادریو غصه آبش نکنه
گریه عذابش نکنه
الهی سر مادر کسی داد نزنن
دیگه مادریو جلوی اولاد نزنن
الهی فریاد نزنن
من بودم و مادر خوردش زمین با سر
ای وای ای وای ای وای
خیلی شدم شاکی شد چادرش خاکی
ای وای ای وای ای وای
****
الهی کسیو داغ جوون پیر نکنه
غم و غصه دلت رو از همه سیر نکنه
تو رو زمینگیر نکنه
چجوری میتونن داد بزنن در نزنن
الهی یه زنو به پیش شوهر نزنن
لگد به مادر نزنن
خونی شده دیوار وای از نو مسمار
ای وای ای وای ای وای
آتیش و خونابه زینب نمیخوابه
ای وای ای وای ای وای
****
میگن ارثیه ی مادرو دختر میبره
داره هلهله ها حوصلشو سر میبره
پناه به اون سر میبره
خاک چادرشو کسی نبود پاک بکنه
یا که رحمی به اون پیکر صدچاک بکنه
حسینشو خاک بکنه
دیدی سرو بردن انگشترو بردن
ای وای ای وای ای وای
دیر اومدی گودال جسمش شده پامال
ای وای ای وای ای وای
****
الهی نفس آخرو گریون بکشم
تو رو لیلی و عالمیو مجنون بکشم
عالمو در خون بکشم
الهی نفس آخرو بی سر بکشم
خودمو زیر پای علی اکبر بکشم
جام غمو سر بکشم
خیلی گرفتارم اما دوسِت دارم
آقا آقا آقا
دلتنگِ شیش گوشم مشکیتو میپوشم
آقا آقا آقا
خیلی هواخواتم مدیون چشماتم
آقا آقا آقا
آقا حسین جانم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
6_144247131849970574.mp3
25M
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#سبک_زمینه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بستم سرت رو
گوشه ی خونه گذاشتم بسترت رو
حالی که داری
دیگه میخوای فضه رو تنها بذاری
بعد تو هر روز تاریکه
کرده بود دنیا کاری که
روز خوش دیگه نبینی تو
چی سرت اومد من دیدم
زیر در بودی میشنیدم
ناله ی فضه خذینی تو
تازه شد دردم
دیدم اما هر چی دیدم زود جمعش کردم
گفتم آخر نیست
میخ و از سینه کشیدن کار حیدر نیست
هیچ جا اشکم این چنین در نیومد
کاری از دست کسی بر نیومد
صدای نالشو آخر شنیدم
میخ در همین جوری در نیومد
یارالی خانوم یارالی خانوم
یارالی یارالی یارالی خانوم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
همراه مسمار
وقتی در وا شد نشستی کنج دیوار
وای از حسودی
کاشکی اون لحظه تو پشت در نبودی
در مگه با تو لج بوده
آخ نوک مسمار کج بوده
وقتی از سینت در آوردم
نجاتت شد نا ممکن
در شکست گفتی آی محسن
کاشکی من اون لحظه میمردم
تا در و هل داد
من زنم فهمیدم اونجا محسنت افتاد
ضربه ممتد بود
اون که فهمید پا به ماهی زد چقدر بد بود
قدم قدم بی اراده تا دم در اومدم
نرسیده بی هوا لگد زدم
یارالی خانوم یارالی خانوم
یارالی یارالی یارالی خانوم
هیئت_بین_الحرمین_تهران_شب_سوم_فاطمیه.mp3
8.46M
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#شام_غریبان
✍شاعر:کربلایی امیر حسین سلطانی، کربلایی مجید آقا جانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
میشویمت ای همسرم
با اشک چشمانم تو را
در این دل شب میروی
از خانه ام زهرا کجا
اسما بریز آب روان
اما کمی آهسته تر
از کینه ی دشمن شده
زهرای من بشکسته پر
بر پیکرِ از،گل نازک او
مانده نشانه،از تازیانه
آخر گرفت از،من فاطمه را
دست زمانه،با هر بهانه
خدانگهدار زهرای حیدر
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بر روی دیوار از غمت
سر میگذارد حیدرت
آندم که دستش میرسد
بر زخم روی پیکرت
بر صورت نیلیِ تو
میگریَد آن خیبر شکن
خواهد شد او با خبر از
کوچه و آن راز حسن
بر صورت از،سیلی کبودت
دستش رسیده،اشکش چکیده
آن باغبان که،گل را ندیده
حالا که دیده،رنگش پریده
خدانگهدار زهرای حیدر
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
من میبرم جسم تورا
از آشیانه نیمه شب
در زیر تابوتت علی
جانش دگر آید به لب
زینب ندارد طاقتی
در زیر تابوت دیده ام
چند قطره خون تازه ایی
می آید و خون شد دلم
پهلو شکسته،قامت خمیده
آید به صحرا،در بین اعدا
بر روی نیزه،رأس حسینش
بر سر زند او،با درد بازو
خدانگهدار زهرای حیدر