قدّ و بالای #علی، از چشم #زهرا دیدنی ست
وای! وقتی میرسد دریا به دریا دیدنی ست
#قاسم_صرافان
#اول_ذی_الحجه
#پیوندآسمانی
مداحی آنلاین - ببین باید چه دریایی - سیدمهدی حسینی.mp3
4.86M
🏴#شهادت_حضرت_ام_البنین_س
🏴#زمینه
🎤مداح :حاج سید مهدی حسینی
ببین باید چه دریایی از ایمان و یقین باشی،
که همراه امیری، چون امیرالمؤمنین باشی
ببین باید چقدر احساس باشد در دل شیرت،
که در بین زنان، تنها تو عباسآفرین باشی
شجاعت را، شرافت را، بلاغت را، ولایت را
خدا، یکجا به تو بخشید، تا اُمّ البنین باشی
همه عالم، پسر دارند، تو قرص قمر داری
مگر بینور میشد، مادر زیباترین باشی؟
مگر بینور میشد، در دل خورشید بنشینی؟
تمام عمر با عباس و زینب همنشین باشی
گرفتی دستِ ماهی را که از ما دست میگیرد
رسیدی، باغبانِ غیرةٌ للعالمین باشی
رسیدند و فقط پرسیدی از زینب: حسینم کو؟
تویی اُمّ الادب؛ آری! تو باید اینچنین باشی
پسرهای تو را کشتند، اما اِرباً اِرباً، نه!
نبودی شاهد تکرار اکبر، بر زمین باشی
هوای پر کشیدن سوی حق داری و حق داری
پس از کرببلا سخت است که اُمّ البنین باشی
شاعر: #قاسم_صرافان
بهمناسبت ٢۴ ذی الحجه #روز_مباهله
محمّد با خودش آورد محبوبش، حبیبش را
حسن، آن باغ حُسنش را، حسین و عطر سیبش را
زنی از راه میآید، که دارد آرزو مریم...
به رویش وا کند یکلحظه چشمان نجیبش را
رسید از راه، روحالله و سرّالله و سیفالله
شنید از آسمان، عیسیابنمریم هم نهیبش را
نگاهی میکند یعسوب و میترسند ترسایان
چهکس اینگونه بیرون کرده از میدان، رقیبش را؟
بپرس از خیبر، ای نجران! که لرزان با تو واگوید:
چه خواهد شد اگر حیدر کِشد تیغ مهیبش را
«پدر» با ما، «پسر» با ما، دَمِ «روحُالقدس» با ماست
بگو در پای حیدر افکنَد ترسا، صلیبش را
✍ #قاسم_صرافان
#حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مصائب_اسارت
#قاسم_صرافان
رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی
عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی
آنصورتمهربان را،محبوبهردوجهان را
وقتیغریبانهمیرفت،بییار و یاور ندیدی
آریدرآوردنتیر،بیدستازدیدهسختاست
امّا در آوردن تیر از نای اصغر ندیدی
حیرانی یک پدر را با نعش نوزاد بر دست
یا بُهت ناباوری را در چشم مادر ندیدی
شدپیشتوناامیدی تیرنشسته به آنمشک
مثلمن اطرافعشقت انبوه لشکر ندیدی
برگودیگرمگودالخوباستچشمتنیفتاد
چونچشمناباورمن دستیبهخنجر ندیدی
دلخونیامّابرادر،مجنونترازمنکسینیست
آخر تو برخاکصحرا مولای بیسر ندیدی
قلبت نشد پارهپاره، آنشب میان خرابه
آنجا سر یکپدر را در دست دختر ندیدی
سقا!تو ساغرندیدی،در تشت زر سر ندیدی
جای نی خیزران بر، لبهای دلبر ندیدی
..........................................................................