eitaa logo
کانال رسمی حسینیه اندیشه
1.3هزار دنبال‌کننده
178 عکس
49 ویدیو
148 فایل
بیش از پنجاه سال پژوهش برای «انقلاب فرهنگی»؛ بستر تحقق «تمدن نوین اسلامی» ✔️آدرس وب سایت: http://hosseiniehandisheh.ir ✅ ارتباط با مدیر کانال: @azn1360
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 هذا شهر نبیک سید رسلک ... اگر «همام» به جز خطبه متقین، این عبارت خطبه‌ی دویست و بیست و سوم نهج‌البلاغه را هم شنیده بود، بعید نبود که دوباره جان بدهد: و تمثّل فی حال تولّیک عنه «اقباله» علیک یدعوک الی عفوه... و خدا را تصور کن که وقتی به او پشت کرده‌ای، رویش را به تو کرده و تو را به سوی عفوش فرا می‌خواند. حالا شما خودتان حدیث مفصل بخوانید از این مجملی که در مناجات آمده: و «أقبل» علیّ اذا ناجیتک و هنگامی که با تو نجوا می‌کنم، به من رو کن... و روی این حساب کنید که موقع خواندن این مناجات نه تنها به او پشت نکرده‌ایم، که داریم التماس می‌کنیم به ما اقبالی کند و رویی نشان دهد. «اقبال» هم که می‌دانید؟ «روی»کردن به چیزی یا کسی است. و «روی» هم که می‌دانید؟ در عربی همان «وجه» است. همان «وجه»ی که خدا در قرآنش گفت «کل من علیها فان و یبقی وجه ربک» و وقتی اباصلت از امام‌رضا (ع) معنای این آیه را پرسید، ابالحسن (ع) فرمود: «هر کس خدا را به وجه و روی و صورت توصیف کند، کافر شده... وجه و صورت و روی خدا، پیامبرانش هستند.» ...پس روی این حساب کنید که موقع گفتن و «أقبل» علیّ اذا ناجیتک نه فقط به او پشت نکرده‌ایم، که داریم التماس می‌کنیم در این ماه پیامبر (ص)، اقبالی کند و رویَش / پیامبرش را به سمت ما بگیرد: وقتی دارم با تو مناجات می‌کنم، روی ماه پیامبرت را به سمت من برگردان... قبلا هم گفته بودم؛ ابعادی ابدی از امید در این هفت کلمه خوابیده: و هذا شهر نبیک سید رسلک . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شما هم مثل جدتان روی‌تان به سمت ما هست و دائما دارید ما را نگاه می‌کنید تا دست‌مان را بگیرید، تا ببینید کی آماده‌ی برگشتن شما می‌شویم اما این روی ماست که به طرف اغیار رفته. خودتان می‌دانید که این روبرگرداندن‌های ما از دشمنی نیست؛ که از ضعف در برابر دشمنان است که با فنّ برنامه ریزی‌شان، روی‌مان را به سمت دنیای مدرن‌شان چرخانده‌اند و ما هم ساده‌انگارانه و به اسم «من حرّم زینه الله» از این منظره‌های توسعه لذت می‌بریم... ببخشید که روی‌مان به سمت دیگران است و بعد دنبال شما می‌گردیم و هی «این این» می‌گوییم و ندبه می‌کنیم که این «وجه الله» الذی الیه یتوجه الاولیاء.... @HossiniehAndisheh
🔅پرسش و پاسخی درباره یک *تنوین* ـ چته؟ چرا آروم نمی‌گیری؟ + گیرِ یه «تنوین»‌م. ـ چی؟ + اون فراز مناجات که میگه: ما اظنّک تردّنی فی «حاجهٍ» قد افنیت عمری فی طلبها منک ـ خب یعنی «گمون نمی‌کنم که جواب رد بهم بدی درباره‌ی حاجتی که عمرم رو صرف کردم برای خواستنش از تو». مشکلت چیه؟ + بعضی موقعا تنوین، به معنای «وحدت»‌ه. یعنی «یه حاجت» دارم که عمرم رو براش صرف کردم و بخاطر همین بعیده که تو مستجابش نکنی. - مگه میشه که آدم فقط یه حاجت داشته باشه؟! یعنی کل عمرش رو فدای یه حاجت بکنه؟! + همین دیگه! آدم که پر از حاجت و نیازه. اما باید بتونه به حاجات‌ش «نظام» بده و همه رو بر محور یه حاجت، هماهنگ بکنه و بر اساس اون حاجت اصلی، بقیه حاجت‌هاش رو حذف و اضافه یا کم و زیاد بکنه. اونوقته که میتونی بگی: «ما اظنّک تردّنی» اونوقته که دیگه دست رد به سینه‌ت نمی‌زنه... ـ وایسا ببینم چی گفتی؟ + گفتم که. گیر یه تنوینم... تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه که لفاظی‌های امثال من را در عمل به رخ‌مان کشید و با چند دهه آرزوی شهادت در راه دفاع از خداپرستی در مقابل جاهلیت مدرن، تمام کارهایش و همه حاجت‌هایش را بر همین اساس حذف و اضافه کرد تا خدا قاعده «ما اظنک تردنی» را به زیباترین شکل در حقش جاری کند و بزرگترین شهادت قرن را برایش رقم بزند. تقدیم به حاج قاسم عزیز که در وصیت‌نامه‌اش همین فراز مناجات شعبانیه را به زبان شیرین خودش ترجمه کرد: « عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن است کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ ... عزیزم! من از بی قراری و رسواییِ جاماندگی، سر به بیابان‌ها گذارده‌ام؛ من به امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان می‌روم. کریم، حبیب، به کَرَمت دل بسته‌ام، تو خود میدانی دوستت دارم. خوب میدانی جز تو را نمی‌خواهم. مرا به خودت متصل کن. » @HossiniehAndisheh
✳️پاسخی به سلسله سوالات ِ «أین أین»✳️ ✅ حالا نه این‌که همه‌ی دعاها را گشته باشم اما بین دعاهایی که چشمم به نورشان منوّر شده، دو تا دعا هست که توی آنها انگاری دنبال چیز خاص و جای مخصوصی می‌گردیم. یکی همان اوائل «ابوحمزه» است که «کوش؟ کوش؟» و «کجاس؟ کجاس؟» راه می‌اندازیم و پشت‌سرهم «أین؟ أین؟» می‌گوییم و دقیقاً دنبال جایی می‌گردیم که «پرده‌پوشی زیبا» و «گذشت بزرگ» و «گشایش نزدیک» و «فریادرسی پرسرعت» و «مهربانی فراگیر» و «هدیه های برتر» و «موهبت‌های گوارا» و «جایزه های گران‌قیمت» و «فضل پرعظمت» و «عطای پر ابهت» و «احسان دیرینه» و بالاخره «کرَم»خدا آنجاست: 🔹أَيْنَ سِتْرُكَ الْجَمِيلُ أَيْنَ‏ عَفْوُكَ‏ الْجَلِيلُ‏ أَيْنَ فَرَجُكَ الْقَرِيبُ أَيْنَ غِيَاثُكَ السَّرِيعُ أَيْنَ رَحْمَتُكَ الْوَاسِعَةُ أَيْنَ عَطَايَاكَ الْفَاضِلَةُ أَيْنَ مَوَاهِبُكَ الْهَنِيئَةُ أَيْنَ صَنَائِعُكَ السَّنِيَّةُ أَيْنَ فَضْلُكَ الْعَظِيمُ أَيْنَ مَنُّكَ الْجَسِيمُ أَيْنَ إِحْسَانُكَ الْقَدِيمُ أَيْنَ كَرَمُكَ يَا كَرِيمُ🔹 ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ بعد انگاری همه این خوبی‌ها را در دو چیز جمع بندی می‌کنیم و می‌گوییم: پس به «کرم و بزرگواریت» من را نجات بده و به «مهربانی و رحمتت» مرا آزاد کن... بِهِ فَاسْتَنِقِذْنِي وَ بِرَحْمَتِكَ فَخَلِّصْنِي‏ ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ به ما یاد داده بودند که «أین» سوال از جا و مکان است و من همیشه توی سحرهای ماه مبارک، دنبال جای کرم و مکان رحمت خدا می‌گشتم؛ خدایی که بدون زمان و بدون مکان بود. حالا باید اعتراف کنم که جواب «أین أین» ها را در حرم شما توی زیارت‌های وداع گرفته‌ام یا (ع)! وقتی سرم را روی شانه‌های در خروجیِ بالاسر می‌گذاشتم و مفاتیح را باز می‌کردم و از «زیارت جامعه کبیره» و بعد از «زیارات جامعه» رد می‌شدم و می‌رسیدم به «دعای بعد از زیارت ائمه» و آن فرازهای میانه‌اش که از «اسم مکان» استفاده کرده بود و صریحاً داشت با حرف اشاره، به جا و مکان رحمت و مهربانی خدا اشاره می‌کرد: اللهم انّ هذا مشهد لایرجو من فاتته فیه رحمتک أن ینالها فی غیره... خدایا این محل و و زیارتگاه، جایی است که اگر کسی رحمت تو را در آن از دست بدهد، امید ندارد که مهربانی تو در جای دیگری نصیبش شود... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ چیز غریبی هم نبود. انسان ِ فرورفته در زمان و مکان چطور می‌خواست با خدای نامحدود لازمان و لامکان تماس بگیرد؟ جز اینکه خدا لطف کند و اراده اش را بریزد توی زمین هایی و زمان‌هایی و آنها را سر دست بگیرد تا بشریت از سردرگمی خلاص شود. همان خانه‌هایی که: «اراده الرب فی مقادیر اموره تهبط الیکم و تصدر من بیوتکم» اراده‌ی خدا برای اندازه‌های هر کاری، به شما نازل می‌شود و از خانه‌های شما به جهان صادر می‌شود... مراکز تولید و توزیع ِ معنویت و رحمت که مدتهاست مراجعه به آنها مستحب و غیرضروری تشخیص داده می‌شود و حالا برخلاف اماکن مربوط به ضرورت‌های مادی ـ_ که لابد اوجب واجباتند _ بسته شده‌اند... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ خب! دیگر نباید سوالی باشد که پس دومین دعا چه شد؟ معلوم است که؛ دعای ندبه. و زاری بر از دست‌دادن ارتباط مستقیم با تجسم رحمت خدا و جا و مکان مهربانی او و رسیدن به وضعیتی که «أین أین» های دوازده‌گانه در دعای سحرگاهی حضرت سجاد (ع)، حداقل سه برابر تفصیل پیدا کرده‌اند و به سی‌وشش _هفت «أین أین» در این وانفسای غیبت رسیده‌اند: 🔹أَيْنَ‏ الْحَسَنُ‏ أَيْنَ الْحُسَيْنُ، أَيْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَيْنِ، صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ، وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ، أَيْنَ السَّبِيلُ بَعْدَ السَّبِيلِ، أَيْنَ الْخِيَرَةُ بَعْدَ الْخِيَرَةِ، أَيْنَ الشَّمُوسُ الطَّالِعَةُ، أَيْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِيرَةُ، أَيْنَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَةُ، أَيْنَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ قَوَاعِدُ الْعِلْمِ أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ الَّتِي لَا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهَادِيَةِ، أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَةِ، أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ‏ وَ الْعِوَجِ، أَيْنَ الْمُرْتَجَى لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ، أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِيدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ،أَيْنَ...🔹 ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ تقدیم به همه مجاوران ِ «مشهد لایرجو من فاتته فیه رحمتک أن ینالها فی غیره» به امید یادی و دعایی؛ و تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه که با دفاع از اماکن رحمت و مراکز تولید و توزیع معنویت، انتهای زندگی دنیایی‌ش را هم به زیارت همه آنها ختم کرد و قله‌های رحمت و معنویت در آسمان و زمین را در آغوش پر از خون خود کشید. ✍️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری ✅ @HossiniehAndisheh
✳️حیات و ممات؛ از شب جمعه تا روز جمعه✳️ ✅ شب جمعه‌هایی که عشق و حال با دنیا در روزهای قبلش، حس و حال دعا را گرفته باشد و «کمیل» به چشمم زیاد بیاید، می‌روم سراغ دعای کوتاه و زیبایی که شیخ عباس قمی برای شب جمعه نقل کرده: «اللهم من تعبّأ و تهیّأ...» مقدمات قشنگی می‌چیند: «هر کسی برای جایزه‌گرفتن پیش کسی می‌رود ولی من پیش تو می‌آیم؛ می‌آیم ولی نه با اعتماد به کارهای ظاهراً خوبی که کرده‌ام بلکه با امید به عفو و بخشش پرعظمتت که هر چقدر دور و بر جرم‌های بزرگ بگردم، باز هم به سراغم می‌آید.» و بعد خواسته‌اش را رو می‌کند: «فهب لی یا الهی فرجاً بالقدره التی تحیی بها میت البلاد... به من فرج و گشایشی ببخش با قدرتی که داری؛ همان قدرتی که با آن سرزمین‌های مُرده را زنده می‌کنی» ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ خب قدرت خدا در زنده‌کردن زمین‌های مُرده، بیشتر از هر چیزی با فرستادن ابر و صاعقه و باران معلوم می‌شود اما ذهن من با ترکیب «فرج» و «تحیی» و «میت» و «البلاد» میپرد به روز جمعه و صاحبش. همان که در دعای عهد درباره‌اش می‌گوییم: «و اعمر اللهم به بلادک و أحی به عبادک...خدایا بوسیله او به سرزمین‌هایت آبادی بده و بندگانت را زنده کن» انگاری که این همه آدم‌های زنده و پرچنب و جوش و آبادانی‌ای که بشر توی دنیا به راه انداخته را به هیچ می‌گیرد و انسان‌ها و سرزمین‌های بدون امام را مُرده و خراب حساب می‌کند. و خب اگر به «ساسه العباد و ارکان البلاد» نگاه کنیم، تصدیقش می‌کنیم. ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ همان که در دعای امام رضا (ع) برای حضرت صاحب الامر(عج) برایش می‌خوانیم: «و أحی به القلوب المیّته» یا در زیارت جمعه می‌خوانیم: «السلام علیک یا عین الحیاه... سلام بر تو ای سرچشمه زندگی» انگار وقتی چشمه و سرچشمه زندگی در بین ما نجوشد، انصاف این است که قلب‌های‌مان را مُرده و کارهای خودمان را «مُرده‌گی» حساب کنیم تا «زندگی»... کارهایی و زندگی‌هایی که ربط‌شان به شما یا نامعلوم است یا ضعیف است و یا بچه‌گانه و در عوض، به زندگی و حیات و زیستی که اغیار تعریف کرده‌اند، همچین خوب می‌سازد و با آنها هماهنگ در می‌آید. از زندگی و حیات تکوینی که در «زیست» تعریف کرده‌اند و آن را به آزمایش و آزمایشگاه کشانده‌اند تا زندگی و حیات اجتماعی که در «توسعه‌یافتگی» تحلیل کرده‌اند و آن را به استانداردهای کیفی و شاخصه‌های کمّی رسانده‌اند و با طراحی «برنامه‌های توسعه» در سرتاسر جهان، تعریف «زندگی خوب» و تحقق آن را به دست گرفته‌اند. ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ «فهب لی یا الهی فرجاً بالقدره التی تحیی بها میت البلاد» با قدرت خودت به ما فرج و گشایشی بده که تعریف زندگی خوب را خودمان بسازیم و این زنجیره‌های مُردگی را بشکنیم. زنجیره‌های مُردگی که «عباد» و «بلادِ» دنیاپرست را خوب به بند می‌کشد و با کشتن روح‌ها و خرابی سرزمین‌ها، تعادل و آبادانی و نظمی ظاهری برایشان درست می‌کند اما به آب و گِل محبّین شما نمی‌سازد. ملّتی که وجدان محمّدی و علوی و حسینی داشته‌اند و با قیام نوّاب شما زنده شده‌اند، با آن نظم‌ها کنار نمی‌آیند و آن تعادل‌های مادّی را می‌شکنند و در فقدان تعریف الهی از زندگی خوب، همین هرج و مرجی به راه می‌افتد که گرفتارش هستیم... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ ما را این‌طور «لایموت فیها و لایحیی» نپسندید؛ این‌طور بلاتکلیف و سرگردان بین وجدان الهی و زندگی مادّی که همان مُردگی است. ما را مال خودتان کنید و اهل چشمه‌ای که زندگی فقط از آن می‌جوشد یا «عین الحیاه»! با همان قدرتی که سرزمینهای مُرده را زنده می‌کنید، ما را مهیای شکستن « » و ساختن نسخه جایگزین کنید که اگر این کارها از دستمان بر نیاید، بعید است زمینه سازان برنامه‌ای شویم که خدا برای آینده ریخته و آن را در معراج با پیامبرش در میان گذاشته: «بالقائم منک أعمُرُ ارضی... و به اُحیی عبادی و بلادی... با قائم آل‌محمد (عج) است که زمینم را آباد می‌کنم و به وسیله اوست که بندگان و سرزمین‌هایم را حیات می‌بخشم»... و اعمر اللهم به بلادک و أحی به عبادک.... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ❤️_ تقدیم به رهبر حکیم انقلاب که سالها پیش گفت «توسعه دارای بار ارزشی است و تصور پیشرفت از طریق الگوهای غربی، برای کشور کاملا خطرناک است» و تولید « » را سفارش داد اما تولید این نیاز حیاتی در اتحاد بسیاری از نخبگان حوزه و دانشگاه با سیاست‌بازان اصول‌گرا و اصلاح‌طلب به حاشیه رفته؛ و تقدیم به یک و بیست دقیقه شب‌های جمعه که با اتکا به تجارب ، حیاتی جدید در عرصه نظامی و امنیتی رقم زد و با تکیه بر ، تعریفی نوین و الهی و کارآمد را از سبک زندگی دفاعی در مقابل نظامی‌گری‌های مدرن و سخت‌افزارمحور به نمایش گذاشت... ✍️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری ✅ @HossiniehAndisheh
⊱✦🔹﷽🔹✦⊰ ✳️ «جهنم، سوزانندگی و خستگی؛ به اندازه سیصد و نود و چهار هزار و صد و شصت و دو روز» ✳️ ✅ قبلا هم گفته بودم که نیمه شعبان‌ها دلم می‌گرفت. یک دلیلش شاید همان بود که شاعر می‌گفت: این جشن‌ها برای من، «آقا» نمی‌شود/ «شب»، با چراغ عاریه «فردا» نمی‌شود. اما دلیل محکمترش را بعداً فهمیدم. وقتی داشتم زندگینامه‌ی آخرین نائب خاص را می‌خواندم و ناگهان دیدم که نوشته «علی بن محمد سمری» در نیمه شعبان سال سیصد و بیست و نُه قمری، شیعه را تنها گذاشته. ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ یعنی نیمه شعبان به جز روز ولادت حضرت حجت، روز آغاز غیبت‌کبری هم بوده. روزی که دست ما از دامن شما کوتاه شد. بعد با کمک یک سایت، «نیمه شعبان سال سیصد و بیست و نه» را تبدیل کردم به تاریخ شمسی. مصادف شد با آخرین روزهای اردی «بهشت» و شنبه‌ای را نشان داد که «جهنمِ» بدون شما بودن آغاز شده. گفتم «جهنم»؟! جهنم قاعدتاً باید آدم را آزار بدهد و این قدر بسوزاند که خسته‌اش کند اما امثال من که در همه‌ی این «سیصد و نود و چهار هزار و صد و شصت و دو روز»ی که از بی‌شُمایی گذشته، خوبیم و خیلی وقت‌ها بهمان خوش می‌گذرد. خدا را شکر. راستی شما چطورید آقا جان؟ ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ ...البته بعضی‌ها هم هستند که در «جهنمِ» نبودن شما خوب نیستند و در همه این «هزار و صد و دوازده سال و سه ماه و هجده روز» بهشان خوش نمی‌گذرد و می‌سوزند و خسته می‌شوند. مثل همان‌هایی که حضرت رضا (ع) در دعا برای شما توصیف‌شان کرد: «الذین سلوا عن الاهل و الاولاد و تجافوا الوطن و عطلوا الوثیر من المهاد و رفضوا تجاراتهم و اضروا بمعایشهم...» آنهایی که زن و بچه را فراموش کردند و از وطن‌شان کَندند و بسترهای راحت را معطل کردند و کار و کاسبی‌شان را کنار گذاشتند و به نان و آب خودشان ضرر و ضربه زدند... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ مثل همه نوّاب عامَ شما و مثل همه شهیدان رکاب‌شان که از امّت شما حفاظت کردند و در دنیای دریده شده از الحاد و التقاط و زیر آتش کفر و نفاق ـ که می‌سوزاند و خسته می‌کند _ سدّ و سنگری برای دفاع از ایمان مومنین ساختند و بعد این‌طور خودشان را روایت کردند: «که اگر بندبند استخوان‌هایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند،‏‎ ‎‏اگر زنده زنده در شعله های آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی مان را در جلوی‏‎ ‎‏دیدگانمان به اسارت و غارت برند؛ هرگز امان نامۀ کفر و شرک را امضا نمی کنیم.» [پیام پذیرش قطعنامه] ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ❤️ تقدیم به کبیر که گفت: «اگر همه عالَم را بگردید، خسته‌تر از من نمی‌توانید پیدا نمی‌کنید و لکن خدمت به اسلام و مسلمین از همه چیز مهمتر است» و تقدیم به چشم‌های خسته و خمار و خون‌گرفته‌ی شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه ✍️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری @HossiniehAndisheh
••─━⊱✦ قمار هزار برابری ✦⊰━─•• چند روز پیش قضیه‌ای را خواندم که با عددهایش، من را یاد خطبه نود و شش انداخت. (ع) را به جایی رسانده بودند که آرزوهای خاصی پیدا کرده بود: «لوددت والله ان معاویه صارفنی بکم صرف الدینار بالدرهم فاخذ منّی عشره منکم و اعطانی رجلاً منهم... به خدا قسم دوست داشتم معاویه مثل صرّاف‌هایی که ده درهم را با یک دینار عوض می‌کنند، با من معامله می‌کرد در مورد شما؛ و از من ده نفر از شما را می‌گرفت و در مقابل، یکی از مردانش را به من می‌داد.» ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• و یاد نگرانی‌های «مرحوم استاد» افتادم که می‌گفت: «این بیانی که امیرالمومنین (ع) با مردمش دارد، ممکن نیست که حضرت (عج) با ما داشته باشد؟! نکند زبان حالش با ما همان حرف‌های جدش باشد؟ اگر این‌طور باشد، چه خاکی به سرمان بریزیم؟ اگر هر ده نفر از ما به اندازه زحمتی که یک نفر از کفار برای دنیایش می‌کشد، برای قدرت اسلام کار نکند و اثر نداشته باشد، حقش نیست که ما را با بقیه عوض کنند؟! به جایی نمی‌رسند که بگویند لوددت والله به خدا دوست داشتم...؟!» ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• اما قضیه‌ای که در آن صفحه خواندم و عددهایش چه بود؟ چیزی نبود جز این‌که: کاخ سفید و کارکنانش از ترس ریسک بزرگ رییس جمهور، سناتور جمهوری‌خواه را فرستاده بودند وسط زمین گلف تا رفیقش ترامپ را از تصمیم برای ترور منصرف کند. گراهام گفته بود: «این کار، قمار ده دلاری را به قمار ده هزار دلاری تبدیل می‌کند و تقریبا به یک جنگ کامل می‌انجامد» و رییس‌جمهور ِ ایالات متحدشده برای دنیاپرستی گفته بود: «سلیمانی ارزشش را دارد»....آخ که این عددها چقدر تحقیر کننده‌اند. از الواطی مثل من که اگر ده نفر هم بشوم، به اندازه یک دنیاپرست عادی هم اثر ندارم تا مردی که رییس کفار حربی حاضر است برای کشتن او، ریسک و قمار هزار برابری را بپذیرد. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ــ آقا جان! ما را که هیچ کس غیر شما نمی‌خرد. اما بر فرض هم که بخرند، دامن شما صدها سال نوری از انجام یک «مکروه» هم فاصله دارد. اجداد خودتان گفته‌اند که «صرافی» مکروه است. ما درهم‌های کج‌وکوله و رنگ‌و رو رفته را که با بقیه عوض نمی‌کنید؟ می‌کنید؟! ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖤 تقدیم به مردی که چهلمین هفته شهادتش با روز شهادت مولایش مصادف شد؛ به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه؛ به سردار ِ نائب عام حضرت ولی‌عصر (عج) و سپه‌سالار ولایت‌فقیه؛ حاج قاسم سلیمانی و تقدیم به مرحوم استاد که دلم برایش تنگ شده است. ✍️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری ☑️ @HossiniehAndisheh
🔰«أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ» 🔹اگر «همام» به جز خطبه متقین، این عبارت خطبه‌ی دویست و بیست و سوم نهج‌البلاغه را هم شنیده بود، بعید نبود که دوباره جان بدهد: و تمثّل فی حال تولّیک عنه «اقباله» علیک یدعوک الی عفوه... و خدا را تصور کن که وقتی به او پشت کرده‌ای، رویش را به تو کرده و تو را به سوی عفوش فرا می‌خواند. 🔹حالا شما خودتان حدیث مفصل بخوانید از این مجملی که در مناجات شعبانیه آمده: و «أقبل» علیّ اذا ناجیتک و هنگامی که با تو نجوا می‌کنم، به من رو کن... و روی این حساب کنید که موقع خواندن این مناجات نه تنها به او پشت نکرده‌ایم، که داریم التماس می‌کنیم به ما اقبالی کند و رویی نشان دهد. «اقبال» هم که می‌دانید؟ «روی»کردن به چیزی یا کسی است. و «روی» هم که می‌دانید؟ در عربی همان «وجه» است. همان «وجه»ی که خدا در قرآنش گفت «کل من علیها فان و یبقی وجه ربک» و وقتی اباصلت از امام‌رضا معنای این آیه را پرسید، ابالحسن فرمود: «هر کس خدا را به وجه و روی و صورت توصیف کند، کافر شده... وجه و صورت و روی خدا، پیامبرانش هستند.» 🔹...پس روی این حساب کنید که موقع گفتن و «أقبل» علیّ اذا ناجیتک نه فقط به او پشت نکرده‌ایم، که داریم التماس می‌کنیم در این ماه پیامبر، اقبالی کند و رویَش / پیامبرش را به سمت ما بگیرد: وقتی دارم با تو مناجات می‌کنم، روی ماه پیامبرت را به سمت من برگردان... قبلا هم گفته بودم؛ ابعادی ابدی از امید در این هفت کلمه خوابیده: و هذا شهر نبیک سید رسلک شعبان. ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• 🔸شما هم مثل جدتان روی‌تان به سمت ماست و دائما دارید ما را نگاه می‌کنید تا دست‌مان را بگیرید، تا ببینید کی آماده‌ی برگشتن شما می‌شویم اما این روی ما هست که به طرف اغیار رفته. خودتان می‌دانید که این روبرگرداندن‌های ما از دشمنی نیست؛ که از ضعف در برابر دشمنان است که با فنّ برنامه ریزی‌شان، روی‌مان را به سمت دنیای مدرن‌شان چرخانده‌اند و ما هم ساده‌انگارانه و به اسم «من حرّم زینه الله» از این منظره‌های توسعه لذت می‌بریم... کاش نورتان در دعاهای ما سرازیر می‌شد تا روی فرهنگ و اقتصاد ما به سمت شما برگردد... ببخشید که روی‌مان به سمت دیگران است و بعد دنبال شما می‌گردیم و هی «این این» می‌گوییم و ندبه می‌کنیم که این «وجه الله» الذی الیه یتوجه الاولیاء... ✍️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری https://eitaa.com/HossiniehAndisheh
🔰شُکوه و شِکوه‌ی یک «گره» 🔹از همان بچگی با گِره مشکل داشتم. چه باز کردنش و چه بستن‌ش. طوری که وقتی می‌خواستم بند کفشم را ببندم و بقیه هم عجله داشتند، گریه‌ام در می‌آمد و اشک‌هایم درشت‌‌درشت می‌افتادند و بندها را خیس می‌کردند. بخاطر همین هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم یک گِره چقدر می‌تواند با شُکُوه باشد. مثل همین گرهِ سیمی که قاعدتاً یک‌دستی اما محکم بسته روی دست مجروحش تا بتواند حتی چند دقیقه بیشتر هم که شده، محکم بایستد. شکوه تلاش و تدبیر برای باقی‌ماندن؛ بقائی با هدف ضربه‌زدن به دشمن حتی در آخرین لحظاتی که دیگر نشانه‌ای از بقاء نمانده. 🔸...بخاطر همین هیچ وقت فکر نمی‌کردم یک گِره چقدر می‌تواند پر شِکوِه باشد. مثل همین گره سیمی که سنوار روی دست مجروحش بسته. یعنی یک رهبر سیاسی که چون چیزی برای از دست دادن نداشته، خودش به میدان نظامی آمده و دو سه هفته بوده که وقت و انگیزه‌ای برای پاسخ‌دادن به واسطه‌های مبادله اسرا را هم نداشته. با دو نفر همراه که آنها را هم از دست داده. بدون کمترین مداوا و امداد که او را به فکر استفاده از سیم انداخته؛ زخمی و چوب‌به‌دست و دور افتاده از سلاحی که فقط با چسب برق، استوار مانده. در مقابل تانک و پهپاد و یک دسته‌ی پیاده از یگان عادی دشمن که نیروهای ویژه هم نبوده‌اند و اتفاقی دوره‌اش کرده‌اند و حتی ترس و بی‌خبری و تاخیر یک روزه‌ی همین نابلدها هم باعث نشده تا همرزمان یحیی بتوانند جسدش را از دشمن دورکنند و به خانه برگردانند. این سطح از تنهایی برای مهندسِ بزرگترین ضربه به اسرائیل که یک سال هم در مقابل حمله دیوانه‌وار دشمن مقاومت کرده، خیلی شِکوِه دارد. 🔹بلانسبت و بدون قصد مقایسه، آدم تازه می‌فهمد تنهایی حسین در عصر عاشورا چقدر دردناک بوده. همین که یک رهبر سیاسی بدون یار و علمدار شود و به جایی برسد که چیزی برای از دست‌دادن نداشته باشد و تنها به میدان بیاید و زخمی بیفتد و کسی نباشد که جسدش را از دشمن پس بگیرد. شاید بخاطر همین بوده که اولین جایی که در مقاتل، حرفی از «بلند شدن صدای گریه‌ی زنان» به میان آمده، همان موقعی است که اباعبدالله عزم میدان کرد: «لَمَّا رَأَى الْحُسَيْنُ ع مَصَارِعَ فِتْيَانِهِ وَ أَحِبَّتِه،ِ عَزَمَ عَلَى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ.. فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ‏ النِّسَاءِ بِالْعَوِيل‏... 🔸آقای سنوار! ما نمی‌خواستیم شما این‌طور تک و تنها بیفتید. تلاش‌مان را هم کردیم و برای اولین بار در تاریخ، هفت جبهه را در برابر دشمن باز کردیم اما نشد. غافلگیر شدیم و فکر نمی‌کردیم که دشمن این‌قدر دیوانه شود و همه محاسبات را به هم بریزد و بی‌خیال کشته‌هایش شود و کک‌ش هم برای اسرایش نگزد و این‌قدر جنگ را ادامه بدهد که غزه و قسام، به این روز بیفتند و لبنان در نوبت بایستد. به همین شُکوه‌ها و شِکوه‌های شما و رفقای شما دل‌بسته‌ایم که ما را هوشیار کند تا در مقابل دشمن، محاسبات متداول را به هم بریزیم و پیش‌بینی‌ناپذیر بشویم. آن‌وقت است که نسیم نصرت خدا روی سر و صورت‌مان وزیدن می‌گیرد و «گره‌»ها را باز می‌کند... 🏴 تنهایی بددردی است آقاجان! نه فقط برای شما؛ برای ما بد است که اجدادتان شما را به «الشَّرِيدَ الطَّرِيدَ الْفَرِيدَ الْوَحِيدَ الْمُفْرِدَ مِنْ أَهْلِه‏» توصیف کرده‌اند. حق هم دارند. تا وقتی ما در تمرینِ «تنهانگذاشتن همدیگر» در مقابل حمله‌های بزرگ دشمن موفق نباشیم، چرا شما را ـ که با آمدن‌تان می‌خواهید ریشه‌ی دشمنان را بکنید ـ در مقابل پاتک‌های آنها تنها نگذاریم؟ خدا قرن‌هاست که تصمیم گرفته بر تنهایی شما صبر کند تا وقتی برگشتید و جلوی خیل دشمن ایستادید، دیگر تنهای‌تان نبیند. خدا صبور و صبّار است و باید هم از این کارها بکند! من از خودمان تعجب می‌کنم که چقدر در برابر تنهایی شما صبور شده‌ایم... الشَّرِيدَ الطَّرِيدَ الْفَرِيدَ الْوَحِيدَ الْمُفْرِدَ مِنْ أَهْلِه.... ✍محمدصادق حیدری https://eitaa.com/hosseiniehandisheh