#بھ_روشنایےنور ↜حضرتـ‌ زهرا درگوشم گفت..♥✨ . •↺شھید برونسے💎.• . ❁ شَھید برونسے دَر عملیاتِ رمضان فَرمانده است، ڪار سَخت میشه و گُردان قفل میڪُنه. سِید ڪاظم حُسینے میگِه من مُعاون شَھید برونسے بودم، اصلا بچهِ ها نمے تونِستن سرشونُ بلند ڪُنند؛ . ❁ یِه دفعه دیدَم شھید بُرونسے بدونِ توجه به هیچڪَس رفته به سِجده، و صدای تَوسلاتش بِه حضرتـ مـٰادر میومد.. . ❁ بِھش گفتم حالا وَقت این حَرفا نیس، پاشو فَرماندهے ڪُن بچه هایِ مردم دارَن شھید میشَن..! . ❁ گفت: بَعد از لَحظاتے بُلند شد و گُفت: سِید ڪاظم اینجا ڪِه من ایستادم قَدم ڪُن، ۲۵ قدم بِشمار بچه هایِ گردان رو ببَر سمت چپ، بَعد ۴۰ قدم بِبر جلو.. . ❁ گُفتم: بچه ها اصلاََ نمیتونَند سرشونُ بلند ڪُنن چے میگے؟ گُفت: خون همه بَچه ها گردنِ من، گفت: وقتے این دَستور داد آتیش دُشمنم خاموش شُد، ۲۵ قدم رَفتم به چپ، ۴۰ قَدم رفتم جِلو، . ❁ بَعد یه پیرمَردی بود تویِ گردان ما خوب آرپیچے مے زَد، یه دَفه شھید بُرونسے گفت: فِلانے آرپیچے بزَن، گفت: آقایِ برونسے من ڪِه تو این تاریڪے چیزی نِمے بینم . ❁ گفت: بِگو یا زهرا و شِلیڪ ڪُن. یا زهرا گُفت و شلیڪ ڪَرد و خورد بِه یه تانڪ وَ منفجر شُد. تمامِ فضا آتیش گِرفت.. گُفت: اون شَب ۸۰ تانڪ دُشمن رو زدیم و بَعد عقب نِشینے ڪردیم. . ❁ بعد ڪِه از شھید بُرونسے پرسیدَم چے شد.. با اصرارهایِ مڪرر مَن گفت: حضرتِـ زهرا اومد دَر گوشم اینا رو بِھم گفت.. . #فاطمیھ #توسل‌بھ‌مادر . ⇲🔥🦋√° 「 @bezibaeeyekrooya 」

#بھ_روشنایےنور ↫ #شھیدمحسݧ‌حججۍ 🖤  . ✵•دوست دآرَم قَبل وَ بَعدِ ظُهور ، شَھید شَوَم. ▒⇵♥️🌙•^ .『 @bezibaeeyekrooya 』

#بھ_روشنایےنور♥🍃 . •↺شھیداحمدرضاجعفرۍسیریزۍ . ✧• اۍ عزیزاݧ ، انساݧ وَقتۍ خودخواه شد. شِیطاݧ در وجودش نفوذ مۍڪُند و آدم را به گناهاݧ زیاد وادار مۍنَماید پس توصیه‌ام به شُما ایݧ اسـت، . ✧• ڪه از ایݧ عِیب بزرگ دورۍ ڪُنید و فقط خُـدا را در نظر بِگیرید ڪه رَمــز همه رستگارۍها توڪُل به خداست. . 🦋➴^° @bezibaeeyekrooya

#بھ_روشنایےنور ♥🍃 . °↺سردار شھید عبـٰاس ڪریمۍ . ➢• تواضع و فروتنۍ عباس باور نَڪردنۍ بود. همیشه عـادت داشت، وقتۍ من وارد اتاق مۍ شُدم، بلند می‏شد و به قامَت مۍ‏ایستاد. یڪ روز وقتۍ وارد شدم روی زانوانش ایستاد؛ . ➢• تَـرسیدم، گفتم: عباس چیزۍ شده، پـٰاهایت چِطورند؟ خندید و گفت:«نه شما بد عادت شُده‏ اید؟ من همیشه جِلوی تو بلند مۍشوم. امروز خَسته‏ ام.به زانو ایستـٰادم». می‏دانستم اگر سالم بود بُلند می‏شد و مۍ ‏ایستاد. . ➢• اصرار ڪَردم ڪه بگوید چه ناراحَتۍ دارد. بعد از اِصرار زیاد من گفت: چند روزۍ بود ڪِه پاهایم را از پوتین در نیاورده بودم، انگُشتـان پاهایم پوسیده است. نمی‏توانَـم روی پاهایم بـٰایستم؛ . ➢• عباس با هَمان حال، صبح روز بعد به منطقه جَنگۍ رفت. این اتفاق به من نشان داد ڪِه حاج عباس ڪَریمۍ از بندگان خاص خداوند است.. . #به‌روایت‌همسرشھید ❆..🦋↷ 『 @bezibaeeyekrooya

#بھ_روشنایےنور 🥀❤️ •.↺پرورشگاه بچه‌ها . ✧.•زمانۍ ڪه عباس دانشجو بود بعضۍ شب‌ها به منزل نمۍآمد و من اضطراب داشتم ڪه او ڪجاست وقتۍ پیگیرۍ ڪردیم ، فھمیدم عباس به پرورشگاه رفته و بچه‌هاۍ بۍسرپرست را مراقبت و نگھدارۍ مۍڪند. . ✧.•اگر لباسشان را خیس ڪردند ، آن‌ها را عوض مۍڪند و اگر نیمه‌هاۍ شب بچه‌ها گریه مۍڪردند آن‌ها را در بغل گرفته و ساڪت مۍڪرد. (شهیدعباس‌ورامینی‌به‌روایت‌مادر)⃟❤️ ⇲🕸🌿•• 「 @bezibaeeyekrooya 」

#بھ_روشنایےنور🍃 . •.امشب آرزوهایت را به خدا بسپار😍🌙.•

#بھ_روشنایےنور . میگفت: در جلسه ے اول خواستگارے با هماںْ شرم و حیاے همیشگے 🙈 . پرسید: حوصله ے بزرگ ڪردن فرزند شھید را دارے؟ میتوانے همسر شھید شوے؟! . •.👤| #شھیدمسلم‌خیزاب . ❆.⊰♥⊱↷ 『 @bezibaeeyekrooya

#بھ_روشنایےنور 🌷•↺سفر‌من‌یک‌سفرشخصی‌است! . ✧↫یک روز که به مرخصی آمده بود ، او را دیدم. بعد از سلام و احوال‌پرسی به ایشان گفتم: "کی از جبهه آمدید؟" . ✧گفت: "همین الان دارم از راه می‌رسم." . ✧گفتم: "خب پسر خوب ، تو که جزء کادر سپاهی ، پاسدار رسمی هستی ، چرا نرفتی جلوی سپاه به آن‌ها بگویی تا تو را به روستایتان ببرند. تو که لب‌تر کنی ده‌تا ماشین در اختیارت می‌گذارند." . ✧فقط در جوابم گفت: "درسته من پاسدارم و اگر بگویم من‌را می‌برند ، اما سفر من یک سفر شخصی است و من نمی‌توانم برای رفتن به روستا از ماشین #بیت‌المال استفاده کنم." . 🍃••خاطره‌ی‌شهیدمسعودزکی‌زاده . ⇲🕸🌿•• 「 @bezibaeeyekrooya 」

↻.• #بھ_روشنایےنور . ✧↵آرزویم را #شھادت مینویسم اجابت کردنش با تو خدایا ❤️✨ . ⇲🍃🌹•• 「 @bezibaeeyekrooya 」

#بھ_روشنایےنور♥🍃 . ❋ اجرِ جھاد ، شھـادت است و من خیال ندارم از راهے ڪہ انتخـاب ڪرده، و مےروم براے خود ، مظاهر مادے دنیاے فانے را تدارڪ ببینم.." . #محمدحسین‌‌یوسف‌الھے #حسین_پسر_غلامحسین 📚برگرفته از ڪتاب . 🇮🇷°↱ @Bezibaeeyekrooya

#بھ_روشنایےنور♥🌱 . از طرف مَـن به جوانان بگویید: چشـم شھیدان و تبلور خونشـٰان، به شما دوخته است بِپا خیـزید و اسلام خود را دَریـابید. . #شھیدمحمدابـراهیم‌همت #ولادتت‌مبارڪ‌رفیقم 🙈🌿•➺ @Bezibaeeyekrooya

#بھ_روشنایےنور♥🍃 . ➥ مجاهد مےداند ڪہ مبارزه هنر است، هم هنر ، هم فن و هم در عین حال علم. . ➥هنر استفاده از آنچہ هست، براے ایجاد آنچہ نیست. ولے حتما مےتواند باشد. . 📚بـرگرفتہ از ڪتابِ #حسین‌پسرغلامحسین ⇲🦋•. 「 @bezibaeeyekrooya 」