eitaa logo
ھـور !'
924 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
570 ویدیو
109 فایل
ـــــــ ــ بِنام‌خدای‌نوروامید؛🤍 رسته‌هور، گوشـه‌ی‌دنجی برای‌برقراری‌حال‌خوب‌دلِ‌شما:).. عکاس‌هور Https://Instagram/Same.graph.Com گوش‌جان @Majnonemadar شروط‌‌وادمین‌تبادل @Hur_Tab @G0NAHKAR به پیام پین شدھ سربزنید* هور:نور،خورشید،روشنایی✨
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
« امام حسین علیه السلام » پدرم فدای آن که جانم فدای اوست! پدرم فدای آن که اندوهگین از دنیا رفت! پدرم فدای آن که جدش تشنه کام جان سپرد! پدرم فدای آن که محاسنش خون آلود شد! پدرم فدای آن که جدش فرستاده معبود آسمان است! پدرم فدای ... راوی می گوید: به خدا سوگند ! هر دوست و دشمنی را گریاند. سپس سکینه پیکر حسین علیه السلام را در بر گرفت، عده ای از اعراب گرد آمدند و او را از پیکر حضرت جدا کردند. راوی می گوید: پس از آن عمر سعد میان یارانش ندا داد: کیست که به سراغ حسین برود و بر پشتش اسب بتازد؟ از آنان ده نفر اعلام آمادگی کردند. اسحاق بن حوبه که پیراهن حسین علیه السلام را ( از پیکر آن حضرت بیرون آورده بود، اخنس بن مرثد، حکیم بن طفیل سیمی ،عمر بن صبیح صیداوری ، رجاء ابن منقذ عبدی، سالم بن خیثمه جعفی، صالح بن وهب جعفی ، واحظ بن غانم، هانی ابن شبث حضرمی، اسید بن مالک( که خداوند همه آنان را لعنت کند) ، حسین علیه السلام را با اسبانشان لگدکوب کردند تا آنان که پشت و سینه اش را خرد کردند. ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ نشردهید 🏴 .
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
« امام حسین علیه السلام » دیدم پیامبر در بیابانی نشسته وآستین را تا آرنج بالا زده ، حربه ای شبیه نیزه کوچک در دست دارد . فرشته ای نیز رو به روی حضرتش ایستاده است و در دستش شمشیری آتشین دارد ، و با آن نه نفر رفیق مرا می کشد ، هر ضربه ای که به آنان می زند آتش از وجودشان زبانه می کشد. نزدیک آن حضرت شدم و برابرش به زانو افتاد، گفتم : سلام بر تو ای رسول خدا (ص) پاسخم را نداد . مدتی طولانی درنگ کرد. سپس سرش را بالا آورده و فرمود: ای دشمن خدا! احترامم را نگه نداشتی ، خاندانم را کشتی ، حق مرا مراعات نکردی ،و کار خود را انجام دادی؟! عرض کردم: یا رسول الله ! به خدا سوگند نه شمشیری فرود آوردم و نه نیزه ای زدم ، و نه تیری انداختم . فرمود : آری ، ولی ( برای دشمن ) سیاهی لشکر شدی ، به من نزدیک شو، به آن حضرت نزدیک شدم ناگاه ( دیدم) تشتی پر از خون بود، به من فرمود: این خون فرزندم حسین علیه السلام است . پس مقداری از آن خون به چشمم کشید. بیدار شدم و ( از آن زمان) تاکنون چیزی نمی بینم . ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ نشردهید 🏴 .