تو کتابخونه دنبال کتاب میگشتم، یه کتابی چشمم و گرفت😍 انقد واسه خوندن کتاب ذوق و شوق داشتم که موقع برداشتن کتاب ، یه کتاب افتاد رو زمین😅 برگشتم کتاب و بردارم روش نوشته بود "مادران"✨ به دلم افتاد کتاب مادران و بخونم کتاب و برداشتم با خط به خط کتاب گریه کردم ،داستان زندگی یه شهید مفقودالاثر بود.. همون شب یه لحظه دلی گفتم داداش"شهیدسیدداوودسالاری" تولد شماست رسم اینه ما کادو بدیم اما از اونجایی که من یه عدد قانون شکنم😂 کادو میخوام😅همون شب شهید اومد به خوابم کادو بهم چادر داد 😍😇 و این چنین بود ماجرای چادری شدنم😅 •شمافرستادید🌸. #دخترهاهم_شهیدمیشوند | #وارث‌یاس‌نبی

علے جان! آن گاه که خواستے مرا به خاک بسپاری، این کاغذ را بدون آن که ببینے در کفنم قرار بدھ. امیرالمؤمنین فرمودند: چه در این کاغذ است؟ + راز است. - تو را به پیامبر قسم مےدهم که بگویے در آن چیست؟ پس از آن حضرت فاطمه"سـ" فرمودند: آن زمان که پدرم خواست مرا به عقدِ تو درآورد فرمود: آیا به ازدواج با علے و مھریهٔ ٤٠۰ درهم راضے هستے؟ گفتم: به ازدواج باعلے بله ولے به مھریهٔ ٤٠٠درهم راضے نیستم! 🖤 ــــــ ــ جبرئیل آمد و گفت: خداوند میفرماید: بھشت و آنچه در آن است را مھریهٔ فاطمه قرار دادم. گفتم: نمیخواهم! پدرم گفت: چه میخواهے دخترم؟ گفتم: چارھ‌ای برای امتت! پس جبرئیل رفت و بااین کاغذ بازگشت که در آن نوشته شده است: شفاعت امت محمد"صـ" را مھریهٔ فاطمه قرار دادم! - برشے از وصیت‌نامه حضرت مادر"سـ" #فاطمیه | #وارث‌یاس‌نبی