ھـور !'
#به_وقتشھادت🕊.• . ڪمۍ برایم ز مَسیـر نگاهت بگو، همـان نگاهۍ ڪه اینگونه آسمـانۍات ڪرد؛ نگاهۍ ڪه خر
♥•^ دوسال از اون روز میگذره..
روزی ڪه عِشقت براۍ اولیـن بار توۍ دلم ریشه دووند، وقتۍ براۍ اولین بار عڪستُ دیدم عنان از ڪف دادم..
.
خوب یـادمه..
وقتۍ دیدمت نگاهت جواب تمـام سوالاتم بود، یادته؟! اون روز بارون میومد..
+ گفتم رفیقَـم میشۍ؟
ــ لبخنـد زدۍ و سڪوت ڪردۍ..
+ ڪمڪم میڪنۍ؟
بازم لبخند مھربونت، آرامش قلبم شد..
.
اونجـا بود ڪه شدۍ
رفیقم،
برادرم،
راهنماۍ سفرم،
امروز رفاقتمون دوساله شد؛
سالگرد رفاقتمون مبـارڪ..
.
#رفیقشھیـدمسالگردشھادتتمبارڪ
#شھیدمدافعحـرمحسینمغزغلامۍ
🇮🇷•➺ @Bezibaeeyekrooya
#معمارۍدرون⊰♥⊱
.
^° دنیاۍ مانتیجه نقشۍ است،
ڪه مابرآن مۍزنیم،
نقاش دنیایمان خودمانیم؛
رنگ وطرح آن نتیجه ڪارهایمان
و وسعت آن به اندازه وسعت فڪرمان ست..
.
⛓••➣ @Bezibaeeyekrooya
#یڪڪتاب_یڪزندگے
↺. #قسمتبیستوششم🌷
.
☘.•[راوی:امیرسپهرنژاد]
.
❃↠دوازدهم مهر ۱۳۵۹ است. دو روز بود که ابراهیم مفقود شده! برای گرفتن خبر به ستاد اسرای جنگی رفتم اما بیفایده بود.
.
❃↠تا نیمههای شب بیدار و خیلی ناراحت بودم. من از صمیمیترین دوستم هیچ خبری نداشتم.
بعد از نماز صبح آمدم داخل محوطه. سکوت عجیبی در پادگان ابوذر حکم فرما بود.
.
❃↠روی خاک محوطه نشستم. تمام خاطراتی که با ابراهیم داشتم در ذهنم مرور میشد.
هوا هنوز روشن نشده بود. با صدایی درب پادگان باز شد و چند نفری وارد شدند.
.
❃↠ناخودآگاه به درب پادگان نگاه کردم. توی گرگ و میش هوا به چهره آنها خیره شدم.
یکدفعه از جا پریدم! خودش بود ، یکی از آنها ابراهیم بود. دویدم و لحظاتی بعد در آغوش هم بودیم.
.
خوشحالی آن لحظه قابل وصف نبود. ساعتی بعد در جمع بچهها نشستیم. ابراهیم ماجرای این سه روز را تعریف میکرد:
با یک نفربر رفته بودیم جلو ، نمیدانستیم عراقیها تا کجا آمدهاند.
.
❃↠کنار یک تپه محاصره شدیم. نزدیک به یکصد عراقی از بالای تپه و از داخل دشت شلیک میکردند.
ما پنج نفر هم در کنار تپه در چالهای سنگر گرفتیم و شلیک میکردیم.
.
❃↠تا غروب مقاومت کردیم ، با تاریک شدن هوا عراقیها عقب نشینی کردند. دونفر از همراهان ما که راه را بلد بودند شهید شدند.
از سنگر بیرون آمدیم ، کسی آن اطراف نبود. به پشت تپه و میان درختها رفتیم.
.
❃↠در آنجا پیکر شهدا را مخفی کردیم. خسته و گرسنه بودیم. از مسیر غروب آفتاب قبله را حدس زدم و نماز را خواندیم.
بعد از نماز به دوستانم گفتم: برای رفع این گرفتاری ها با دقت تسبیحات حضرت زهرا (س) را بگویید.
.
❃↠بعد ادامه دادم: این تسبیحات را پیامبر ، زمانی به دخترشان تعلیم فرمودند که ایشان گرفتار مشکلات و سختیهای بسیار بودند.
.
.
❃↠بعد از تسبیحات به سنگر قبلی برگشتیم. خبری از عراقیها نبود. مهمات ما هم کم بود.
یکدفعه در کنار تپه چندین جنازه عراقی را دیدم. اسلحه و خشاب و نارنجکهای آنها را برداشتیم. مقداری آذوقه هم پیدا کردیم و آماده حرکت شدیم. اما به کدام شو؟!
.
❃↠هوا تاریک و در اطراف ما دشتی صاف بود. تسبیحی در دست داشتم و مرتب ذکر میگفتم. در میان دشمن ، خستگی ، شب تاریک و ... اما آرامش عجیبی داشتیم!
.
#ادامه_دارد..
•.📚برگرفته از کتاب #سلام_بر_ابراهیم¹
⇲🕸🌿••
「 @bezibaeeyekrooya 」
ھـور !'
سلام رفقاے جاݧ ♥ خوبین ڪہ الحمدالله ؟ یه چلہ ے #صلوات , #حدیثشریفکساء اذکار #یاجوادالائمهادرک
#چلہےپربرکٺ ↑🌟•••
ان شاءالله هفتگی تعداد رو اعلام میکنیم✌️🌱
حاجت داراا و کسایی که دوسدارین سهمےدر ازبین رفتن #کرونا داشته باشید
از چله ے ما جانمونیدا ♥•°
ھـور !'
بسم الله الرحمن الرحیم♥•°
بِسم رَب نـٰامت ڪه اعجٰاز میڪُند...
یـٰااُمٰاهْ ••🍃
#سلامروزتونمعطربهنامامامحسن 💚
#آسیبهای_دوستی_با_جنس_مخالف
1⃣ #دلبستگی:
♨️خیلی از افراد فقط برای #سرگرمی و #وقتگذرونی با جنس مخالف ارتباط برقرار میکنن و تمایلی به ادامه رابطه و رسمی شدنش ندارن.
اما بعدها همین افراد دچار #دلبستگی میشن و علاقه به طرف مقابل، اتمام رابطه رو براشون سخت میکنه... طوری که حتی حاضرن بهای سنگینی رو برای ادامه رابطه بپردازن...⚡️😞
📌البته بعضیا هم هستن که میگن؛ ما تو این روابط اصلا وابسته نمیشیم و به راحتی میتونیم از طرف مقابل دل بکنیم...
اما؛
• آیا برای طرف مقابلتون دلبستگی به وجود نمیاد⁉️
• آیا قدرت کنترل احساسات و عواطف اون فرد مثل شماست؟؟
• اگر اون دلبسته و وابسته شما شد چی؟؟
🔺شاید این موضوع براتون اهمیت نداشته باشه ! ولی آمارها نشون میدن که درصد قابل توجهی از اسیدپاشیهای اخیر توسط افرادی انجام شده که دلبسته کسی بودن و ابراز علاقه کردن و طرف مقابل بهشون بیتوجه بوده😰
و ...
👈 حواسمون باشه که بعضی وقتا بابت تفریح و سرگرمیهای کاذب چه هزینههای سخت و سنگینی رو متحمل میشیم...💥
📚منبع: کتاب "من و دوست... ام"
نویسنده: محمد داستانپور
#تولیدی_دانشگاهحجاب
♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ
🌸🌱..↯
「 @Bezibaeeyekrooya 」